کنکور، آزمونی برای همه خانواده
۱۳۸۸ خرداد ۴, دوشنبهبیشتر خانوادهها، رویای دانشجو شدن فرزند خود را، با نوعی کابوس همراه میبینند. این کابوس شامل استرس، نگرانی، انتظار و هزینههای دیگر برای امتحان کنکور و مهمتر از همه، آماده شدن برای نتیجهی آزمون سراسری است.
شهدخت اسودی، مدرس فیزیک و مادر یک جوان کنکوری، در گفتگو با دویچهوله به پارهای از این واقعیتها میپردازد.
دویچه وله: تب و تاب کنکور از کی شروع میشود؟
شهدخت اسودی: سیستم آموزشی کنونی طوری است که باید از سال اول دبیرستان همهی خانواده خود را برای کنکور آماده کنند تا سال چهارم برسد و دیگر درسال آخر است که بهطور جدی آماده میشوند.
معنای این آمادگی چیست؟
بچهها باید ساعات طولانیتری به مدرسه بروند. تابستانها هم کلاس دارند. در واقع مدارس خوب با گذاشتن کلاسهای تابستانی و ویژه، برای خود سرمایهگذاری میکنند. وقتی میانگین قبولیها کنکور و رتبههای ممتاز آنها بالا میرود، پلاکاردهای زیادی بالای این مدارس آویزان میشوند.
بچهها در چهارسال آخر دبیرستان، به طور مداوم و بدون تعطیلی به مدرسه میروند. یعنی به جای ۹ ماه، ۱۲ ماه مدرسه میروند. در زمان پیش دانشگاهی، این بچهها حتی عید ندارند و به جز روز اول که سال تحویل است، به صورت اردو، از ساعت ۷ صبح تا ۷ شب، کلاس دارند.
میزان استرس خانواده و خود داوطلب چگونه است؟
سه سال اول راحتتر میگذرد، اما سال آخر وحشتناک است. همهی خانواده تحت فشار قرار میگیرند. روزنامه را باز میکنیم، از کنکور و تغدیهی کنکور نوشته است. تلویزیون و رادیو روشن میکنیم، میبینیم بهطور مدام در بارهی کنکور گزارش میدهند. مسئولان مدارس تاکید میکنند که رفت و آمد نکنید، میهمانی نروید، میهمان نیاید، آرام باشید و از این قبیل. پیش میآید که ما در خانهمان یک هفته تلویزیون را روشن نکنیم، چون دخترم استرس دارد و میگوید صدای تلویزیون تمرکزش را بهم میزند. به این ترتیب، همهی خانواده با هم کنکور میدهند. یکماه باقی مانده و ما داریم روزشماری میکنیم که اینهم بگذرد و ما نفس راحتی بکشیم.
از نظر روانی، چقدر فشار روی جوان در آستانهی کنکور هست، چه تغییراتی در رفتار و زندگی او ایجاد میشود؟
پرخاشگری و عدم تطابق جوان کنکوری با جمع خیلی زیاد است. با کوچکترین حرفی، داد و بیداد میکنند که شما از من انتظار اضافی دارید. کافی است مثلا بگویید، وسایلات را از اینجا بردار! داد میکشد که چرا از من کار میخواهید. به برادر و خواهر کوچکتراگر بخواهیم درس بدهیم، حرفی بزنیم، اجازه نیست. میگویند تمرکز مرا به هم میزنید. بچهها عاصی و افسرده و پرخاشگر میشوند. ریزش مو و جوش صورت دارند. چاق میشوند، چون مدتها بدون تحرک مینشینند و درس میخوانند. به دخترم میگویم نیم ساعت برو پارک قدم بزن، میترسد در همین نیمساعت زمان را از دست بدهد. باز مینشیند، تست میزند، مبادا کس دیگری از او جلو بزند. کوچکترین تفریح و تحرک و فراغتی ندارد.
مدرسه ها مشورت سازندهای نمیدهند که خانواده چه کند؟
چرا. اما رهنمودها با خبرها و گزارشهای دیگر در تضاد هستند. مثلا روزنامهها از یک طرف در مورد تغذیه و خواب و آرامش خانه مینویسند. اما در ستون بغل همین توصیهها، از سهمیهبندی و رتبه و شانس قبولی در فلان رشته و تغییرات دم بهدم مسائل کنکور مینویسند. این دوباره ایجاد استرس میکند. همین سهمیهی شهدا و جانبازان را درنظر بگیرید. ۲۰ سال است جنگ تمام شده و عملا این نوادگان شهدا هستند که دارند کنکور میدهند، اما ۴۰ درصد سهمیهی دانشگاهها مال آنهاست. این خودش خیلی تنشآفرین است.
فکر میکنید چرا ورود به دانشگاه برای جوانان و خانوادهها یک رویا شده؟ چرا همه باید حتما دانشگاه بروند؟
زمانی که خودم کنکور دادم، از هر ده نفر، سه نفر قبول میشدند، اما چشماندازهای دیگری هم برای کسی که وارد دانشگاه نمیشد، وجود داشت. شما میرفتید سر کار و جایی مشغول میشدید و زندگی را ادامه میدادید. در نتیجه، کنکور برای یک جوان آخر خط نبود. الان برای بهترین مدارک هم کار نیست. هیچ گزینهای نیست و همه دنبال این هستند که بعد کنکور بروند دانشگاه. زمان ما کسی که زحمت میکشید، نتیجهی زحمت خود را میگرفت و قبول میشد، اما الان اینطور نیست. بسیاری اصلا بار علمی ندارند، ولی با استفاده از سهمیههای مختلف، وارد دانشگاه میشوند.
آیا بخاطر ایجاد هویت و افتخار نیست که همه میخواهند دانشگاه بروند؟
نه! نظر من این نیست. اما آن را به بچههایم نمیگویم که سرخورده نشوند. خودم تدریس میکنم و میبینم که دانشگاه یک سراب است. بچهها بعد از همهی سختیها و زحمتها، وقتی وارد دانشگاه میشوند، بعد یکی دو سال افسرده میشوند و حتی خودکشی میکنند. چون دانشگاه برایشان معمولا آن محیطی نیست که خیال میکردند. تختهی پرش علمی یا فرهنگی یا اجتماعی نیست.
به دلیل مشکلات اجتماعی و اقتصادی، جمعیت جوان روی ورود به دانشگاه تمرکز میکند تا احساس بطالت نکند. کار و تولید نیست. جوان دیپلم بگیرد، بنشیند در خانه و به پای این و آن بپیچد؟
مصاحبهگر: مهیندخت مصباح
تحریریه: کیواندخت قهاری