کاریکاتوریست آفریقایی و نوبل هلندی / گزارش اهدای جایزه بنیاد پرنس کلاوس
۱۳۸۴ آذر ۲۰, یکشنبهبنیاد پرنس کلاوس هر سال به برگزیدگان هنرمند، متفکرو فرهنگی کشورهای آفریقا، آسیا، آمریکای لاتین و حوزه دریای کارائیب جوایزی اهدا میکند. موضوع برنامه امسال بنیاد پرنس کلاوس طنز و شوخ طبعی بود و به همین مناسبت جاناتان شاپیرو، معروف به زاپیرو جایزه اول امسال را به مبلغ صد هزار یورو به دست آورد.
مراسم امسال از روز ششم دسامبر در آمستردام آغاز شد. شهردار آمستردام مراسم شام را با شرکت بیش از سیصد تن از میهمانان برگزار کرد. زاپیرو، در این برنامه محور توجه میهمانان و خبرنگارانی بود که برای انعکاس گزارش این نوبل هلندی گرد آمده بودند. زاپیرو که کاریکاتورهای هوشمندانه، عمیق و انسانی اش را در نشریات معروف دنیا و بخصوص ساندی تایمز، میلاند گاردین و دیگر نشریات دنیا به چاپ میرساند، در شب آغازین برنامه در یک گفتگوی دونفره شرکت کرد. بیشترین محور گفتگو مربوط به کاریکاتورهای زاپیرو در مورد مسائل جهانی، حمله آمریکا به عراق و مسائل آفریقا بود. زاپیرو چهرهای ضدآمریکایی دارد و بطور خاص در مورد بوش کاریکاتورهایی را عرضه کرده است که هر انسان طرفدار آمریکا را میتواند براحتی عصبانی کند. بوش در میان خطوط زاپیرو موجودی است احمق، غیرمنصف و عقب مانده که نمیفهمد و میجنگد.
گفتگو با زاپیرو برنامهای لذتبخش و جذاب بود، وی نقطه نظراتش را بیان میکرد و کاریکاتورهایی را به عنوان شاهد نظراتش بر پرده به جمعیت نشان میداد. زاپیرو در مورد جنگ فلسطین و اسرائیل کاملا طرفدار فلسطین است، اگرچه خودش یهودی است و وقتی آثارش را میبینی به نظرت سیاهپوست میرسد، اگرچه سفیدپوست است، به قول یکی از میهمانان قلبش با سیاهان و پوستش سفید است. جودیت ویدالهال، برگزار کننده جلسه پرسش و پاسخ با زاپیرو از وی پرسید: کشیدن کاریکاتور برای کسانی که با تو دشمن هستند یا با آنان مخالف هستی کار راحتی باید باشد، چطور کاریکاتور کسانی مانند ماندلا که دوستش میداری را میکشی؟ زاپیرو در پاسخ به خاطرهای با ماندلا اشاره کرد و گفت: یک روز در خانه نشسته بودم که تلفن زنگ زد، صدایی گفت: من نلسون ماندلا هستم، رئیس جمهور. من فکر کردم یکی از دوستانم تلفن زده و میخواهد با من شوخی کند. ماندلا ادامه داد: من خیلی از دست تو ناراحت هستم. من فکر کردم حتما ماندلا از کاریکاتورهایی که از او کشیده ام و در نشریات بین المللی چاپ کردم ناراحت است. ماندلا ادامه داد: چرا این کاریکاتورها را در نشریات محلی چاپ نمیکنی و در بیرون کشور چاپ میکنی؟
پیش از برگزاری مراسم اهدای جایزه به شاپیرو، فیلمی کوتاه از میرا نیر کارگردان مطرح و برجسته هندی به نام باشگاه خنده در هند(۱۹۹۹) به نمایش درآمد. فیلم در مورد بیش از پانصد باشگاه خنده در هند ساخته شده بود که با آموزش خندیدن و ایجاد فضای خندیدن بسیاری از بیماریها و دردهای اجتماعی را در میان اعضای این باشگاه از بین برده است.
پس از سخنان زاپیرو مراسم شام همراه با دهها کارد و چنگال و بیش از سیصد میهمان برگزار شد. من با زاپیرو حرف زدم، چند کتاب فارسی خودم را که همراه با نیک آهنگ کوثر منتشر کرده بودیم به او اهدا کردم و نیک آهنگ کوثر را به عنوان کاریکاتوریستی که مانند زاپیرو کاریکاتور ژورنالیستی میکشد به او معرفی کردم، زاپیرو نیز یکی از کتابهایش را به من اهدا کرد. زاپیرو یکی از مبارزین علیه آپارتهید در دوران مبارزات آفریقای جنوبی بود که قبلا هم خودش، هم خواهرش و هم مادرش به خاطر مبارزه علیه تبعیض نژادی زندان رفته و دردوران پس از ماندلا همچنان در مورد مسائل مهم آفریقا، مانند فساد مالی و سیاسی، ایدز و بحرانهای اقتصادی آفریقا برای روزنامهها کار میکند و تا کنون نه کتاب نیز منتشر کرده است.
روز هفتم دسامبر برای من روز سختی بود. صبح آن روز در یک مصاحبه تلویزیونی با یک شبکه تلویزیونی که در مورد دنیای مسلمانان فیلم میسازد شرکت کردم، قرار است این مصاحبه به یک فیلم کوتاه تبدیل شود. از آنجا مستقیما برای شرکت در مراسم اهدای جایزه رفتیم.
از میان کسانی که برنده جایزه امسال شده بودند، ظاهرا من تنها کسی بودم که در کشور خودش زندگی نمیکند. به همین دلیل بنیاد پرنس کلاوس مراسم اهدای جایزه به هرکدام از برندگان را در سفارتخانههای هلند در همان کشور برگزار میکند. به دلیل اینکه من در بلژیک زندگی میکنم، قرار شد مراسم اهدای جایزه من در محل سفارت هلند در بروکسل برگزار شود. به دلیل نزدیکی محل زندگی من در بروکسل با آمستردام، برای شرکت در مراسم اهدای جایزه زاپیرو شرکت کردم. کاری بود بس طاقت فرسا، با کت و شلوار و کراوات و کفش تنگ و سکوت و مراسم رسمی.
مراسم ورود و ملاقات با ملکه هلند و سه شاهزاده هلندی آغازبرنامه اصلی بود. من و زاپیرو با ملکه و یکی از شاهزادگان گفتگو کردیم. ملکه هلند، بانویی فرهیخته و اهل فرهنگ همراه با خانواده سلطنتی که بیشتر شبیه نویسندگان و روزنامه نگاران فکر میکردند، در مراسم معرفی با نه سفیر کشورهایی که برنده جایزه امسال شده بودند، شرکت کردند. مطابق معمول سفیر ایران حضور نداشت. ملکه بئاتریکس از من پرسید با پولی که جایزه گرفتهای میخواهی چه کنی؟ گفتم: میخواهم یک سال بدون دغدغه به نوشتن کارهایی که دوست دارم بپردازم. بدون اینکه به سانسور فکر کنم یا از آن بترسم. ملکه گفت: یکی از برندگان سالهای قبل میخواست با پول جایزه اش کتابخانهای دائر کند و یکی دیگر میخواست ماشین بخرد، از نظر من فرقی نمیکند، چون در هر حال او میتواند کارش را بهتر انجام دهد.
برنامه اهدای جایزه سرساعت آغاز شد. رئیس هیات داوران اسامی ده نفر برنده امسال را قرائت کرد و همزمان فیلمهای کوتاهی که در مورد هر یک از برندگان ساخته شده بود، نمایش داده شد. جز یکی دو برنده جایزه که از پژوهشگران بودند، بقیه برگزیدگان کسانی بودند که خالق آثار طنز به شمار میآمدند، به همین دلیل نیز در تمام مدت تماشای فیلمها و معرفی آثار برگزیدگان موجی از خنده را بوجود میآورد.
نی ید گیدون، از برزیل، محققی برجسته که به کار حفظ میراث فرهنگی پرداخته بود.
سلامت گوندو، از اندونزی، هنرمندی تنومند و شیرین سخن که به بازسازی و اجرای طنزآمیز داستانهای مردمی در قالبی شبیه نقالی میپردازد.
ادگار لانگ ولت، از زیمبابوه، وی به عنوان آوازخوان برنامههای طنزآمیزی روی صحنه میبرد تا از آن طریق به آگاهی مخاطبانش بپردازد.
خواکین سالوادور لاوادو معروف به کینو، از آرژانتین، وی خالق انیمیشن و شخصیتی به نام مافالدا است. آثار انیمیشن او پر از طنز، هوشمندانه و جذاب است.
اوپیو اوکاچ، از کنیا، او طراح رقصهای مدرن آفریقاست.
میکائیل پوقوسیان، از ارمنستان، یک کمدین هزار چهره که روی صحنه نمایشهای طنز اجرا میکند و شوخیهایش چنان در ارمنستان تاثیر گذار است که به ضرب المثل تبدیل شده است.
لنین الرملی، از مصر، او نمایشنامههای طنز مینویسد و در آثارش به نقد رفتارهای اجتماعی جامعه سنتی میپردازد.
شری سامبا، از کنگو، یک نقاش پیشرو که موضوعات طنز انسانی دستمایه آثار نقاشی اوست.
عبدل شریف، از زنگبار، یک محقق تاریخ و فرهنگ زنگبار و آفریقا که تلاش دائمی خودش را برای حفظ میراث فرهنگی این کشور ادامه میدهد.
ابراهیم نبوی، از ایران، طنزنویس سیاسی که به قول سخنگوی هیات داوران با طنزهایش تلاش میکند تا نقاب فریب و دروغ را کنار بزند.
پس از معرفی برگزیدگان، جایزه جاناتان شاپیرو اهدا شد. وی در سخنان خود از هیات داوران قدردانی کرد و در مورد کارش صحبت کرد. پس از شاپیرو، شاهزاده کنستانتین سخنرانی کرد و به اهمیت طنز و شوخ طبعی اشاره کرد. مهم ترین نکته سخنان شاهزاده کنستانتین اشاره او به ناسازگاری طنز و قدرت بود. وی گفت: طنز در جوامع اروپایی از میان رفته است، اما ما به طنز احتیاج داریم. او به طنزنویسان مهاجری که از کشورهای دیگر به اروپا میآیند و در آنجا طنز میگویند اشاره کرد و گفت: آنها هم خود را نقد میکنند و هم ما را نقد میکنند، همین امر طنز آنها را پذیرفتنی میکند.
بخش پایانی برنامه مراسم بنیاد پرنس کلاوس در سال 2005 اجرای یک برنامه رقص آفریقایی بود. یک نمایش طنزآمیز با مضامین اجتماعی که به شیوهای مدرن طراحی شده بود و به شیوهای پر از مهارت و زیبایی اجرا شد.
پس از پایان برنامه، من با بسیاری از ایرانیان حاضر در برنامه، با شاهزاده کنستانتین، که بسیار زیبا و دقیق به مسائل دور و برش نگاه میکرد و با ملکه بئاتریکس گفتگو کردم. با ساموئل و مارگریت( مردی عراقی و همسر شاعر انگلیسی اش) که با فرهنگ عرب و دنیای شرق آشنا بودند آشنا شدم، ساموئل فارسی را میفهمید و به ایرانیان احترامی بسیار میگذاشت. با احسان، یک سیاستمدار و تاجر افغانی آشنا شدم که فرهنگ و تاریخ ایران را میفهمید و آنرا دوست داشت.
شاید مهم ترین نکته برای من در این میهمانی پرشکوه عجیب این بود که در جمع هفتصد نفری میهمانان مراسم خانواده سلطنتی هلند، تقریبا همه میهمانان ضدآمریکاییهای حرفهای بودند، جز سه نفر، من که ایرانی بودم، احسان که افغانی بود و ساموئل که عراقی بود.
ابراهيم نبوى