پیش به سوی هتل "مامان"!
۱۳۸۷ اسفند ۹, جمعه
بحران اقتصادی از زمانی که در سرتاسر جهان فراگیر شده، تنها دامن بانکداران، سرمایهگذارها و شرکتهای صنعتی و تجاری بزرگ را نگرفته، بلکه در این بین "خاوی مارست" را هم بینصیب نگذاشته است. البته خاوی مارست نه یک تاجر سرشناس است و نه پولش از پارو بالا میرود، بلکه کاملا برعکس.
خاوی یک جوان اسپانیایی است که تا دیروز برای خودش شغلی داشته و خانه و زندگی، اما امروز به جرگهی کسانی پیوسته که راهی خانهی پدری شدهاند، تنها به یک دلیل، آن هم بیکاری و نداشتن درآمد.
در اصل وضعیت فعلی خاوی در دو جمله توصیف میشود: «من تا قبل از این در یک شرکت کار میکردم و حقوقم کفاف پرداخت اجاره خانه را میداد. اما شرکت ورشکسته شد، من بیکار شدم و بیپول، برای همین هم برگشتم اینجا.»
"اینجا" یعنی خانهی پدری و بازگشت به آن هم چندان ساده نبوده است، نه برای خاوی و نه برای پدر و مادرش. تصور کنید که شما پانزده سال تمام سرور خودتان بودید و هیچکس نمیپرسیده کجا میروید و چه موقع برمیگردید، آن هم برای جوانان اروپایی که از سن ۱۸ سالگی کمکم استقلال شخصی پیدا میکنند. اما حالا به یکباره خاوی مجبور شده حساب پس بدهد.
امر "حساب پس دادن" در مورد پدر و مادرها هم ظاهرا صادق است، دستکم برای پدر خاوی: «یک اتاق خالی داشتیم که خاوی حالا به آن اسباب کشی کرده است. یک مقدار ما باید خودمان را با او تطبیق بدهیم و یک مقدار هم او با ما. من و همسرم چندین سال تنها بودیم و میتوانستیم با خیال راحت دعوا کنیم. اما حالا دیگر نمیشود!»
"بازگشت بازندگان"
در حال حاضر اوضاع بازار مسکن در اسپانیا مرزهای گرانی را هم پشت سر گذاشته است. بسیاری از اسپانیاییها مجبورند بیشتر از ۴۰ درصد از حقوق ماهیانهاشان را در دستان صاحبخانهها بگذارند و برای همین هم حتی پول بیکاریای که دولت میدهد، نمیتواند دردی کسانی مثل خاوی را درمان کند. البته دستکم دلخوشی او این است که در میان دوستانش، هستند کسانی که وضعیتی مشابه او دارند. یکی نزد خانوادهاش برگشته و دیگری اینقدر عاقل بوده که بداند بعد از گذراندن چند دوره کارآموزی و در این دوران سخت اقتصادی به هیچوجه صرف نمیکند که خانهی گرم و نرم پدر را ترک کند.
به اعتقاد یکی از استادان دانشگاه بارسلونا، در کشورهای ایتالیا، پرتغال و اسپانیا همیشه بچهها در مقایسه با کشورهای دیگر از لحاظ مالی شدیدا به خانوادههایشان وابسته هستند، اما در این دوره حالا دیگر مرز از کمکهای کوچک مثل پول توجیبی و هزینهی لباس و کفش هم گذشته است. برای همین هم او از "بازگشت بازندگان" یاد میکند، نکتهای که هم بچهها و هم والدینشان به آن واقف هستند.
نتایج روحی سکونت دوباره در خانهی پدری را هم نباید دستکم گرفت. ناامیدی از تحقق رویاها و زیر سؤال بردن شخصیت فردی نمونههای بارز این قضیه هستند. هر چند خاوی مارست هنوز به این مرحله نرسیده است. در کنار فرستادن رزومهی کاری به شرکتهای مختلف، او عکاسی هم تدریس میکند تا از این طریق حداقل درآمد اندکی داشته باشد. اما اینکه چه موقع کلید اتاق "هتل مامان" را به پذیرش هتل برمیگرداند، هنوز مشخص نیست!