1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

پيرامون مباحث سكولاريسم، دمكراسى و حقوق بشر در كشورهاى اسلامى (۱)

۱۳۸۳ اسفند ۱۰, دوشنبه

سه مبحث سكولاريسم، دمكراسى و حقوق بشر نه تنها در جهان اسلام، بلكه در ديگر كشورهاى جهان نيز در گرانيگاه افكار و منافع عمومى جاى دارد. در حالى‌كه افكار عمومى كشورهاى غيراسلامى به استقبال انديشه‌هاى سازنده‌ى بستر دمكراسى و حقوق بشر مى‌روند، افكار عمومى كشورهاى اسلامى با شك‌ و ترديد و با احساس ترس و واهمه با سكولاريسم روبه‌رو مى‌شود، با اين برداشت كه راندن دين به گوشه‌هاى درونى انسان، تلاشى است در جهت حذف عنا

https://p.dw.com/p/A7UA

صر دينى از فرآيند تمدن و انتظام جهان؛ و اين در مورد اسلام به معناى دست شستن از تمامى سنت‌ها خواهد بود.

۱. جايگاه، سرشت و محدوده‌ى دريافت مضمون‌هاى روشنگرانه در اسلام

سه مبحث سكولاريسم، دمكراسى و حقوق بشر نه تنها در جهان اسلام، بلكه در ديگر كشورهاى جهان نيز در گرانيگاه افكار و منافع عمومى جاى دارد. در حالى‌كه افكار عمومى كشورهاى غيراسلامى به استقبال انديشه‌هاى سازنده‌ى بستر دمكراسى و حقوق بشر مى‌روند، افكار عمومى كشورهاى اسلامى با شك‌ و ترديد و با احساس ترس و واهمه با سكولاريسم روبه‌رو مى‌شود، با اين برداشت كه راندن دين به گوشه‌هاى درونى انسان، تلاشى است در جهت حذف عناصر دينى از فرآيند تمدن و انتظام جهان؛ و اين در مورد اسلام به معناى دست شستن از تمامى سنت‌ها خواهد بود. ارزيابى‌هاى منفى نيروهاى راهبر اسلامى نسبت به سكولاريسم در ارتباط تنگاتنگ با درك وحيانى ايشان است و توشه‌ى تجارب تلخ جهان اسلام از استعمار اروپايى، آنجا كه سكولاريسم ريشه گرفته، بر حدت اين ارزيابى منفى نيز افزوده است.

تعاليم مقدس قرآنى، يعنى سرچشمه‌ى آموزه‌ى اسلامى، مبتنى بر يك مفهوم ايستا از حقيقت است. اين مفهوم، بر اساس جمله‌بندى اسلام‌شناس «گوستاو فون گرونه‌باوم»، در تقابل با ”مفهوم پوياى يك حقيقت نسبى، موقت و در طول تاريخ متغير” انسان غربى قرار گرفته است. براى يك مسلمان محافظه‌كار جزمى تنها انتخاب يك روش زندگى كاملا منطبق بر شريعت، به مثابه‌ى مجموعه‌اى از قواعد حيات بشرى است كه وى را به عالى‌ترين جايگاه شكوفايى هستى بشر متناسب با مشيت الهى نزديك مى‌كند. از آنجا كه شريعت اسلامى به‌منزله‌ى چنان شبكه‌اى از معيارها و سنجه‌ها عمل مى‌كند كه زندگى روزمره‌‌ى مومنان را مشخص مى‌سازد، در نتيجه بطور مداوم فضاى آزاد براى ابتكارات فردى را محدود ساخته و مانعى است در راه شكوفايى انديشه‌ آزاد و خلاق.

بحث‌هاى درون‌اسلامى پيرامون سكولاريسم و پرسمان‌هاى مرتبط با آن، همچون دمكراسى و حقوق بشر، بطور معمول در فضايى آكنده از احساسات در جريان است. تنش‌آميزترين اين مباحث در ارتباط با خود سكولاريسم است. گروه‌هاى قشرى و افراطى پروايى از برخوردهاى خشن نسبت به طرفداران شاخص سكولاريسم ندارند، بويژه اگر اين افراد برخاسته از ميان علما و فقهاى اسلامى باشند. طى چند دهه‌ى گذشته شمارى افراد بهاى اعلام علنى اعتقادات خود به انديشه‌ى آزاد و سكولار را با جان خود پرداخته‌اند. از اين دسته مى‌توان به افراد زيرين اشاره كرد: محمد ذهابى، وزير فرهنگ مصر، مقتول به سال ۱۹۷۷ ميلادى؛ دكتر صبحى صالح، معاون مفتى اهل سنت در لبنان كه در سال ۱۹۸۶ در بيروت در خيابان به ضرب گلوله به قتل رسيد؛ محمود طاها، رهبر يك جنبش اصلاح‌طلب سودانى موسوم به «برادران جمهوريخواه»، اعدام به سال ۱۹۸۵؛ دكتر فرج فودا، نويسنده و تاريخ‌شناس اديان، مقتول به سال ۱۹۹۲. نام برخى ديگر آزادانديشان نيز در ”فهرست سياه” گروه‌هاى افراطى قرار دارند. در اين ميان دو گروه زيرزمينى بنيادگرا خود را از مخالفان سرسخت هر نوع روشنفكرى اسلامى نشان داده‌اند كه عبارتند از: «التكفير و الهجره» و «الجهاد». افكار عمومى مصر به اين روشنفكران اسلامى به چشم خوارج متجدد مى‌نگرد.(۱)

در رويارويى با قشريگرى اسلامى، نيروهايى كه از همان آغاز از برخوردهاى مذهبى دورى جستند ­ همانند لائيسيست‌هاى تركيه و اندونزى ­ ، بطور نسبى دشوارى كمترى بر خود هموار ساختند تا آن نيروهايى كه در تلاش‌اند، پوسته‌ى خشك ساختار فكرى الهيات اسلامى را شكافته و از درون آن زاده شوند.

يكى از اساتيد اديان كه در گفتگوهاى ميان‌اديانى فعال است، در مورد دشوارى‌هايى كه متوجه آندسته از انديشه‌ورزان الهيات اسلامى است كه در صدد بازنگرى شريعت اسلامى هستند و شهامت نزديك شدن به حل اين معضل را دارند، مى‌گويد: ”اگر مسلمانى بدون دليل قانع كننده در مورد شريعت اسلامى دچار خطا شود، دخالت دولت را در پى خواهد داشت، ولى اگر كسى اقتدار شريعت را انكار كند، از عضويت در جامعه‌ى اسلامى محروم خواهد شد”.(۲)

اينكه بحث درون‌اسلامى پيرامون نظم نوين جهان بطور اولى متكى بر استدلال‌هاى دينى باشد، طبيعت و سرشت مسئله را مى‌رساند. ولى وابستگى‌هاى مقيد به انديشه‌ى دينى در قبال حقانيت ارزش سكولارگرا موجبات بروز تزلزل‌هاى فكرى مى‌شود. «خالد محمد خالد»، از اساتيد دينى مصرى، كه خود يكى از طرفداران سرسخت سكولاريسم بود، در اين ميان به يك بنيادگرا بدل گشته است. او نمونه‌ى زنده‌ى اين تزلزل فكرى است. خالد در كتابى كه تحت عنوان «از اينجا آغاز مى‌كنيم» (”منهنا نبدع”) در سال ۱۹۵۰ انتشار داد، در برخوردى با حكومت الهى (تئوكراسى) مخالفت شديد خود را با درآميزى اسلام و سياست بيان داشت، تا اينكه سى سال بعد نظراتى بكلى متضاد با نظر نخستين خود ارائه داد. به احتمال خالد نظرات پيشين خود را موضوع يك غوررسى قرار داده است؛ اين نيز متصور است كه اين گردش فكرى او پيامد غيرمستقيم گرايشات فزاينده‌ى بنيادگرايانه در جامعه‌ى مصر باشد.

حتا سكولاريسم غربى نيز در موارد متعدد ناخودآگاه در محيط خود به ريشه‌هاى مسيحى دست مى‌يازد. «محمد زكى بدوى» معتقد است: ”سكولاريسم غربى بخش بزرگى از جنبه‌هاى فرهنگى مسيحيت سده‌هاى ميانه و تقريبا تمامى پيشداورىهاى آن را حفظ كرده و بلعيده است.”(۳)

در كشورهاى اسلامى آندسته از ساختارهاى سكولار كه از همان آغاز براى كسب مبناى حقانيت آن تلاشى صورت نگرفته، جايگاه محكم‌ترى دارند، همانند تركيه‌ى كماليست، «پانكاسيلا»(Pancasila) در اندونزى(۴) و در برخى كشورهاى سابق كمونيستى كه دمكراسى اروپايى را برسميت شناخته‌اند (بوسنى) و يا نمونه‌هاى ديگرى مانند دمكرات‌هاى مسلمان تاجيكستان كه بطور علنى خواستار دمكراسى هستند.

رفتار بخش بزرگى از اقشار مردم در قبال اين مبارزه‌ى فرهنگى، تا زمانى كه وارد حوزه‌ى سياست و مسائل حاد روزمره نشده، اغلب رفتارى يكسان است. اكثريت مسلمانان ترجيح مى‌دهد همان راه پاخورده‌ى گذشتگان خود را طى كنند. يك دانشجوى بنگلادشى در گفتگو با يك ميسيونر مسيحى اين نوع رفتار را چنين توضيح مى‌دهد: ”براى شما بايد يك چيز مشخص شود و آن اينكه، ما مسلمانان اجازه نداريم نسبت به قرآن و پيامبر به هر شكلى برخوردى انتقادى داشته باشيم. قرآن و شخص پيامبر امرى الهى هستند و خدشه‌ناپذيرند. اگر فردى اين اصل را رعايت نكند، از سوى جامعه‌ى اسلامى مجازات و حتا شكنجه و اعدام خواهد شد، همچنان كه با معلمان كالج در «سيلهت» و «تاكوگائون» اخيرا رفتار شد. براى ما مسلمانان تسليم در برابر خداوند، بالاترين اصل اعتقادى است. ... ما اغلب عقب‌افتاده به نظر مى‌رسيم، زيرا كه ما تا آنجايى با زمان حركت مى‌كنيم كه به تسليم شدن خود در برابر اراده‌ى خداوند خدشه‌اى وارد نيايد. اراده‌ى خداوند فراتر از شناخت‌هاى علمى پرافتخار است. بويژه در مورد زنان ما برخورد ديگرى داريم، زيرا كه ما به زنان وظيفه‌ى ديگرى نمى‌دهيم، غير از رسيدگى به مرد و فرزندان، هرچند كه در اين عرصه تغييراتى به آهستگى در شرف وقوع است. كافيست كه شما به شمار فزاينده‌ى دانشجويان اسلامى زن در دانشگاه‌ها توجه كنيد! اگر به نظر مى‌آيد كه در جهان اسلام همه چيز به آهستگى در حركت است، بدان دليل است كه اراده‌ى خداوندى را هرگز نبايد به مخاطره افكند.”(۵)

اين جهان‌نگرى كه الهيات اسلامى توازن خود را در آن مى‌يابد، بى‌شك موضوع نقد سكولاريستى خواهد بود. بسام طيبى، اسلام‌شناس آلمانى سورى‌‌تبار و استاد دانشگاه توبينگتن آلمان در اين زمينه معتقد است: ”براى غلبه بر عقب‌ماندگى رشد در جهان اسلام، نه تنها يك دگرگونى در ساختارها ضرورى است، بلكه يك طرح گسترده‌ى اجتماعى/سياسى و يك جهان‌نگرى دگرگون‌شده‌ى پوياى فرهنگى را ايجاب مى‌كند. اسلام سياسى، به مثابه‌ى يك برنامه‌ى عملى هيچيك از اين دو را ارائه نمى‌دهد. اسلام سياسى اعتقادى است بنيادگرا و غرق شده در يك متن تحكم‌آميز. بنيادگرايان نه تنها بصورت گزينشى به اين متن استناد مى‌جويند، بلكه بى‌آنكه بدان آگاه باشند، قرائتى در بافت مدرن و امروزين از آن ارائه مىدهند. از نگاه بنيادگرايان اين متن نه تنها مقدس، بلكه مطلق و يگانه سنجه‌اى است كه اعتبارش فراى زمان و مكان است. با اين حال قرائت‌هاى متعدد و تبيين‌هاى متفاوتى از اين متن وجود دارند، بطوريكه بنيادگرايان را محتاج رهبران فقهى كاريزماتيك كرده است و اين فقها تنها با اقتدار خود است كه يگانه تفسير معتبر خود را تضمين مى‌كنند.”(۶)

اسماعيل باليچ / برگردان: داود خدابخش