پشت کردن به رفسنجانی: پشت کردن به جمهورى اسلامی؟
۱۳۸۴ تیر ۱۳, دوشنبه� و اعتبار خود را خدشهدار کردند.
امروزه حتا بسیاری از طرفداران رأی دادن به رفسنجانی نیز شکست او را به پشت کردن مردم به جمهوری اسلامی تعبیر میکنند. بسیاری بر این اعتقادند که انتخاب احمدینژاد، انتخاب مردی بود که کمتر از دیگر نامزدان ریاست جمهوری در ادارهی کشور و در قدرت سیاسی سهم داشته و بهگونهای «نه» گفتن به زمامدارانی بود که هر یک آشکارا به یکی از جناحهای حکومت مرتبط بودند.
شکست رفسنجانی در دور دوم نهمین انتخابات ریاست جمهوری روشنفکران ایران را در موقعیتی دشوار قرار داده است. بسیاری از روشنفکران و اهل قلم که در پیروی از شعار اصلاح طلبان و برای جلوگیری از سلطهی «اختناق» نه تنها به رفسنجانی رای دادند بلکه در دفاع از او و تشویق مردم به حمایت از او بیانیه نیز صادر کردند اکنون از بازندگان اصلی انتخابات محسوب میشوند. رفسنجانی برخلاف شعارهای طرفدارانش، در نماز جمعه این هفته به صراحت اعلام کرده که «تمام تلاشم ایجاد مشارکت حداکثری در صحنهی انتخابات ریاست جمهوری بود و اینکه انتخابات باشکوه برگزار شود». او که معتقد است به این هدف دست یافته هدف دیگرش را که متحقق نشده «جلوگیری از تشدد و تفرقه» اعلام کرده است. او همچنین اضافه کرده است «سربسته به شما بگویم که اکنون ما با مسائل جدی روبرو هستیم و اگر هماهنگ، هوشیار و مراقب نباشیم این خطرات به ما آسیب جدی میرساند.» طبیعی است که رفسنجانی در این «هماهنگی» جناحهای مختلف درون حکومت را مدنظر داشته باشد و روشنفکرانی که در هر حال خود را بیرون از حکومت میبینند مورد نظرش نباشد.
واقعیت این است که رفسنجانی در دور دوم نه تنها رأی هواداران کاندیاهای دور اول را که به نفع او بیانیه دادند، از جمله معین و کروبی، کسب نکرد، حتا در زادگاهش کرمان نیز بر رقیبش پیروز نشد. رفسنجانی از میان ۳۰ استان کشور تنها برگزیدهی اهالی سیستان و بلوچستان است. اکنون دیگر بر کسی پوشیده نیست که نیروهای سیاسی کشور به بخشهای بزرگی از شهروندان و مطالبات آنها بیتوجه بودهاند و بسیاری از واقعیتها از چشم آنان دور مانده است. شاید یکی از این واقعیتها چرایی رویاوردن مردم به احمدینژاد بود. تقسیم غذا در ایام ماه رمضان، کمک مالی به هیئتهای مذهبی، پرداخت وام ازدواج به جوانان و بن خرید به فرهنگیان، دیدارهای هفتگی در مناطق مختلف شهرداری و گوش سپردن به دردل مردم، و حمایتهای بخشی از نیروهای انتظامی واقعیاتی بودند که از چشم بسیاری دور مانده و در محاسبات سیاسی منظور نشدهاند. شایع است که احمدینژاد در اجرای برنامههای عمرانی خود، هم از کمک مستقیم سپاه که ماشینآلات سنگین خود را رایگان در اختیار شهرداری میگذاشته بهرهمند بوده و هم از یاری و همکاری نیروهای انتظامی سود جسته است. نیروهای انتظامی که پیشتر با اجرای برخی طرحها مانند احداث بزرگراه نیاوران که از اراضی متعلق به آنان میگذشته مخالفت میکردند در دوران شهرداری احمدینژاد مانعی در راه اجرای این طرحها ایجاد نکردهاند.
در این میان، به نظر میرسد، روشنفکران مقیم خارج که حضور رفسنجانی و احمدینژاد در دور دوم را توطئهای از پیش سازماندهی شده برای جلب آرای بیشتر و مشروعیت دادن به نظام و به انتخاب رفسنجانی قلمداد میکردند، همانقدر در تحلیل خود در اشتباه بودند که روشنفکران داخل که گمان میکردند پیروزی رفسنجانی تنها در گرو گوشزد کردن خطر اختناق به مردم است. نتیجهی انتخابات نشان داد که برای بسیاری از مردم، بسته شدن مطبوعات یا تجاوز به حریم خصوصی شهروندان و آزادیهای سیاسی و اجتماعی از دغدغههای اصلی نیست. فقز و فساد و بیکاری انگیزههای مهمتری برای شرکت در انتخابات هستند و در این ارتباط رفسنجانی نه تنها از شهرت خوبی برخوردار نیست بلکه به دلیل سهمی که در ربع قرن گذشته در قدرت سیاسی داشته یکی از مسئولان و مسببان وضعیت موجود نیز شمرده میشود.
روشنفکران و بهویژه آنان که با صدایی بلندتر به حمایت از رفسنجانی پرداخته بودند اکنون ترجیح میدهند سکوت کنند و منتظر روشنتر شده سیاستها و برنامههای احمدینژاد و حامیانش بمانند. روزنامهی شرق که در حلب حمایت روشنفکران و اهل قلم نقشی تعیین کننده داشت در دور روز نخست پس از اعلام نتایج انتخابات چنان شوکه شده بود که برخلاف روال دور اول که اخبار انتخابات را در سایت اینترنتی خود و هر ساعت منعکس میکرد ساعتها از انعکاس اخابر و آمار مربوط به دور دوم انتخابات اجتناب میکرد. محمدعلی سپانلو که از نخستین نویسندگانی بود که در حمایت از رفسنجانی اظهار نظر کرد با اشاره به تحلیلهای نادرست نویسندگان خارج از کشور میگوید: «بهتر است این دوستان در مورد مسائل سیاسی نظر ندهند.» البته برخی از نویسندگان خارج از کشور نیز سپانلو و روشنفکران حامی رای دادن به رفسنجانی را با همین عبارتها سرزنش میکنند.
این روزها در مورد سیاستهای فرهنگی و آزادیهای اجتماعی و سیاسی که بزرگترین دغدغهی روشنفکران است صحبتهای ضد و نقیضی از اطرافیان و حامیان احمدینژاد به گوش میرسد. برخی از روشنفکرانی که در روی کار آمدن احمدینژاد خطر محدودیتها و سرکوب را میدیدند و چاره را در انتخاب رفسنجانی میدانستند امروزه اعتقاد دارند که دولت آینده نمیتواند به خواستههای مردم و به ویژه جوانان و زنان بی اعتنا باشد و بازگرداندن ایران به دههی شصت ناممکن است. اما آنچه در روزهای گذشته در محافل روشنفکری بیش از هر چیز جلب نظر میکند انتظار است. روشنفکران هر خبر و اظهار نظری را دنبال میکنند تا تصویری از آیندهی ایران ترسیم کنند. در این میان حتا بسیاری از طرفداران رأی دادن به رفسنجانی نیز شکست او را به پشت کردن مردم به جمهوری اسلامی تعبیر میکنند. بسیاری بر این اعتقادند که انتخاب احمدینژاد، انتخاب مردی بود که کمتر از دیگر نامزدان ریاست جمهوری در ادارهی کشور و در قدرت سیاسی سهم داشته و بهگونهای «نه» گفتن به زمامدارانی بود که هر یک آشکارا به یکی از جناحهای حکومت مرتبط بودند. آنچه بسیاری از روشنفکران را آزرده کرده این واقعیت است که نداشتن موضع مستقل، آنان را به عنوان دمنبالهروی اصلاحطلبان، و یکی از بازندگان اصلی انتخابات اخیر بیش از پیش به حاشیه رانده است.
بهزاد کشمیریپور، گزارشگر صدای آلمان در تهران