پشت صحنه "زندگی و دیگر هیچ" کیارستمی در قاب تصویر
نمایشگاهی از عکسهای پشت صحنه فیلم "زندگی و دیگر هیچ" عباس کیارستمی به عکاسی جاسم غضبانپور در گالری راه ابریشم تهران برگزار شد. گلچینی از عکسهای این نمایشگاه را در این مجموعه میبینید.
پس از زلزله رودبار و چاپ ویژهنامه زلزله در مجله عکس از دفتر آقای کیارستمی با من تماس گرفتند و قراری گذاشتیم تا عکسهایی که من در طول یک سال پس از زلزله از این مناطق گرفته بودم را ایشان ببینند چرا که به دنبال شناسایی مناطق مورد نظر بودند تا کار فیلمبرداری را شروع کنند. آقای کیارستمی به من پیشنهاد داد که عکاسی فیلم را هم بر عهده برگیرم که من هم پذیرفتم.
ما در مناطق زلزلهزده مشغول کار بودیم. در صحنهای از فیلم که کودک پشت درخت باریکی ایستاده و در حال ادرار کردن هست، فکر میکند کسی او را نمیبیند و این جایی بود که من به یاد دقایق اولیه شروع جنگ افتادم. در آن زمان مردم پشت درختهای باریک که حداکثر ده سانتی متر عرض داشتند پنهان شده بودند و خیال میکردند از آتش گلولههای عراقیها در امان هستند. یک حس طنز عجیبی بین دو صحنه برای من تداعی شده بود.
یک روز پس از زلزله خانمی با عبای عربی به سمت من آمد. به عربی از او پرسیدم اینجا چه میکند؟ او برایم تعریف کرد که از یک خانواده متمول خرمشهری بوده و وقتی همه داراییاش در جنگ از بین میرود به اتفاق شوهرش تصمیم میگیرند به جایی برود که کسی آنها را نشناسد. به روستایی در نزدیکی رودبار نقل مکان کرده و ده سال در آنجا زندگی کرده بودند. روز قبل زلزله اتقاق افتاد همسر و فرزندش زیر آوار کشته شدند.
من به دنبال تکمیل گزارش مستند از مناطق زلزلهزده بودم و در این میان همکاری با آقای کیارستمی فرصت خوبی برایم بود تا در مناطق حادثهدیده باشم و عکاسی کنم. آقای کیارستمی، به خاطر اینکه زیاد عکاسی میکردم، زیاد از من سوال میکرد اما تجربه خوبی بود تا تمام مدت در آنجا حاضر باشم و کارم را ادامه دهم. آقای کیارستمی اعتقاد داشت سینما از عکاسی قویتر است و ما همواره در زمان کار در اینباره بحث میکردیم.
در این مجموعه تکعکس دیده نمیشود؛ اگر هم تکعکسی وجود دارد جزئیات عکسهای دیگر را نشان میدهد. کتاب "زندگی و دیگر هیچ" در دست چاپ است. عکسهایی از آن در این مجموعه دیده میشوند که در واقع برشهایی از یک حلقه فیلم ۱۳۵ - سی و شش تایی است که فریمها در هم بازی میکنند و بیننده یکی دو سانتیمتر از فریم گذشته را میبینید و از گذشته به زمان حال میرسد و به زمان آینده حرکت میکند.
در این صحنه کیارستمی در حال رانندگی است و همایون پایور را با طناب بستهاند و در شرایط سختی مشغول کار هستند. در همان زمان در جهت مخالف تعداد بسیار زیادی کلاغ قارقارکنان شروع به پرواز کردند. من از هر دو صحنه عکاسی کردم. گویا این دو صحنه مکمل هم بودند تا این فشار و استرس زمان فیلمبرداری مشخص شود.
مجموعه عکسهای مربوط به فیلم "زندگی و دیگر هیچ" را همان زمان همراه نگاتیوها تحویل آقای کیارستمی دادم. مجموعه حاضر کاملا مستقل از داستان فیلم است و زندگی جاری در منطقه را نشان میدهد. بسیاری از عکسها هم اصلا صحنه فیلم نیستند.
عکسهایی از طبیعت و تلفیق آن با معماری مناطق زلزلهزده نیز بخشی از عکسها را تشکیل میدهند.
عکاس این مجموعه، جاسم غضبانپور متولد خرمشهر است. او با آغاز جنگ عراق و ایران به طور جدی به عکاسی جنگ مشغول شد. زمینههای دیگر کارهای غضبانپور معماری ایران و همچنین عکاسی هوایی است.
زمانی که از کیارستمی در پشت صحنه عکاسی میکردم و حواسش نبود، به محض اینکه صدای دوربین را میشنید، موقعیت خود را تغییر میداد. او در این عکس در اولین فریم دراز کشیده بود و در حال استراحت بود؛ اما به محض شنیدن صدای دوربین بیدرنگ بلند شد.
تنها زمانی که آقای کیارستمی به عکاسی کردن من اعتراض نکرد این عکس است. حتی وقتی خواستم عکس دوم را بگیرم، بدون تغییر موقعیت خود، زبانش را بیرون آورد و با خنده گفت، این بار من از جا بلند نمیشوم، هر چقدر میخواهی عکس بگیر. کیارستمی در سمت چپ دیده میشود که روی کاه خوابیده؛ عکس سمت راست پویا پایور را نشان میدهد که در بخشی از فیلم خوابیده است.