1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

پرويز مشكاتيان / زندگى و مرگ ايرج بسطامى

۱۳۸۲ دی ۱۶, سه‌شنبه

آهنگساز و نوازنده پرآوازه، پرويز مشكاتيان از صداى ايرج، از سبك خواندن او و از عزلت هنرمند در اجتماع بيسامان ميگويد و از بى توجهى عمومى به هنرمند در زمان حياتش مى نالد. او اضافه ميكند كه پيشنهاد داده در بم به ياد ايرج بسطامى به همت تعدادى از هنرمندان و علاقمندان، يك فرهنگسرا ساخته شود.

https://p.dw.com/p/A66D
پرواز را بخاطر بسپار، پرنده مردنى است.
پرواز را بخاطر بسپار، پرنده مردنى است.عکس: AP

گفت و گو: مهيندخت مصباح

دويچه وله: آقاى مشكاتيان شما به دفعات با مرحوم بسطامى به روى صحنه رفته بوديد و به عبارتى بعنوان كاشف ايشان شناخته ميشويد، خواهش ميكنم كمى بيشتر از ايرج براى ما تعريف كنيد.

مشكاتيان: با كمال ميل. اولا من به همه ايرانيان مقيم آلمان ضايعه فاجعه را تسليت ميگويم. به ايرانيان مقيم آلمان ارادت ام بيشتر است بخاطر اين كه اولين اجراهاى برون مرزى من از آلمان و از راديو WDR و دويچه وله آغاز شد. در مورد ايرج بسطامى بايد بگويم كه او نزد استاد محمد رضا شجريان مدتى كار كرد و بعد آمد پهلوى من كه در واقع آمدن ايرج نزد من يك اتفاق در او ايجاد كرد و آن اين كه من گفتم:
ماه اگر داس است حافظ گفته است
گرتوگويى داس تو خواهد شكست
چيز ديگر را به مه مانند كن
يا به داس ات چيز ديگر بند كن
منظورم اين بود كه سبك و سياق ديگرى بايست آورد و يك وجود مكرر، من احتياج ندارم چون به حد كمال داشتم. ايرج اين پيام را شنيد و گوش كرد و توانايى و صداقتش را داشت . واقعا معرفت اش را داشت و شد ايرج بسطامى كه باعث بارآورى و بازسازى افشارى مركب شد با او هر زمان كه كار ميكردم، يك ويژگى هاى جديدى در گلويش پيدا ميكردم و ويژگى هاى افشارى مركب كه با هم كار كرديم بيشتر مربوط به توانايى هاى حنجره او بود و بعد بينش و گزينش من. افشارى مركب را از تالار رودكى آغاز كرديم. آنجا پنج شب كنسرت داشتيم. دو شب هم تمديد شد و كسى كه از بم آمده بود و هيچكس او را نمى شناخت، با آن صداى كويرى و روستايى و خسته آنقدر جلب و جذب كرد مردم را كه دو شب هم برنامه تمديد شد و اين در حالى است كه مردم ما معمولا به چگونگى موسيقى توجه ندارند و اول مى پرسند كه ميخواند؟ آن وقت مثلا ميگفتند، خواننده كيست؟ اين كه از ده آمده... بعد از اين كنسرت در تالار رودكى ايرج خيلى گل كرد و سپس ما به آلمان و شهر كلن آمديم. در راديوى WDR پروفسور “ رايشو” بى نهايت لطف و بزرگوارى كرد. همه مدد ما بودند. يك سبك و سياق جديدى ايجاد شده بود و ايرج خودش را بخوبى نماياند و برگشتيم به ايران. “مژده بهار” ساخته شد و ايرج آن را خواند. اين را در اروپا هم اجرا كرديم و يكى از قطعاتى كه در مژده بهار خيلى در اروپا معروف شد و در فستيوال بيرمنگام هم اول شد، قطعه “ خيام” است . برگشتيم به ايران كنگره جهانى خواجوى كرمانى بود و من روى اغزال و ابيات خواجوى كرمانى كار كردم با مطلع:
صبح وصل از افق مهر بر آيد روزى
اين شب تيره هجران به سر آيد روزى
كه ايرج اين را خواند و بعد از آن به همت و ممارست اش ادامه داد تا “ وطن من “ بوجود آمد كه از طرف مردم خيلى استقبال شد و بنظر كارشناسان اوج كار ايرج است. اين كار روى شعر ملك الشعراى بهار ساخته شد. با اين آغاز:
اى خطه ايران مهين، اى وطن من،
اى گشته به مهر تو عجين جان و تن من
تا هست كنار تو پر از لشكر دشمن
هرگز نشود خالى از دل محن من
دردا و دريغا كه چنان گشتى بيدرد
كز بافته خويش ندادى كفن من......
امروز همى گويم با محنت بسيار
دردا وطن من، وطن من،وطن من......
اين آخرين كارى بود كه با هم كرديم. بعد ايرج رفت به بم تا به خانواده اش برسد و آرزو داشت كه به بچه هاى بم آواز درس بدهد. دوست داشت هفته اى يكبار هم به كرمان برود و به بچه هاى كرمان درس آواز بدهد. بخاطر اين كه شرايط اجتماعى كنونى ما هيچ انگيزه اى براى هنرمندان نگذاشت و هر كدام به سمت و سويى رفتند و به كار ديگرى مشغول شدند و ايرج هم از همين دست بود. بخاطر اين كه متعلق به فرهنگ پربارى بود كه هيچ بهايى در اين روزگار به آن نميدهند و اين از ارزش هايى بود كه او نزد من داشت.

دويچه وله: همين سوال را ميخواستم بكنم كه چرا هنرمند هميشه در ايران يا بايد در فقر بسر ببرد يا تنها پس از مرگ مطرح شود؟

مشكاتيان: تو اهل دانش و فضلى همين گناه ات بس. در اجتماع ما چنين متاعى خريدار ندارد.

دويچه وله: آخرين بار كه ايرج را ديديد كى بود؟

مشكاتيان: ايرج چند ماه قبل آمد پيش من. ميخواستيم بياييم فرانسه ، بلژيك و هلند تا كنسرت بدهيم و كار جديدى را كه برايش ساخته بوديم، اجرا كنيم. بعد برگشت به بم كه برگردد تمرين ها را آغاز كنيم كه اين حادثه پيش آمد.

دويچه وله: در خبرها ميخوانيم كه ايرج بخاطر فقر مالى و بخاطر اينكه قادر نبود هزينه ماندن در تهران را تامين كند، ناچار شده بود به بم برگردد. شما اين را تاييد ميكنيد ؟

مشكاتيان: بله. اين خبر بخش بزرگى اش درست است. ولى بخش اندكى اش مربوط به عواطفى ميشود كه ايرج به خانواده اش و به باقيمانده خانواده برادرش داشت. اگر اينجا كارى ميكرد و چيزى دستش را ميگرفت، ميبرد براى آنها و دوست داشت در كنار آنها باشد.

دويچه وله: باز در خبرها بود كه قرار بوده ترتيب انتقال ايرج به تهران و دفن در قطعه هنرمندان امامزاده طاهر داده شود. شما اطلاع داريد كه كار به كجا كشيده است؟

مشكاتيان: بله. من موافقت نكردم. گفتم كنار مادرش در بم به خاك سپرده شود.

دويچه وله: مگر شما وكالتى در اينمورد داشتيد؟

مشكاتيان: بله. خانواده اش بمن گفتند از آنجا كه ايرج هميشه نظر مرا جويا ميشد و بمن اعتماد داشت، براى موضوع دفن هم با من صلاح مشورت ميكنند و گفته بودند هرچه مشكاتيان بگويد ما ميكنيم. من افتخار ميكنم كه ايرج مرا بعنوان برادر بزرگترش قبول داشت.

دويچه وله: فكر ميكنيد با توجه به آشفتگى موجود در بم پس از زلزله ، آيا امكان شناسايى مزار ايرج در آينده به درستى وجود داشته باشد؟

مشكاتيان: بله. قرار است يكشنبه پانزدهم ديماه يك پرواز از تهران متشكل از هشتاد هنرمند به بم برود. خود من در ميان اين افراد نيستم زيرا در اين روز در مسجد نور تهران ختم ايرج است و من هم صاحب عزا هستم. اما اين ۸۰ نفر ميروند براى زيارت ايرج. البته من به بقعه و بارگاه اعتقادى ندارم ولى از دوستانى كه عازم بم هستند خواهش كرده ام بررسى كنند كه اگر امكان دارد يك فرهنگسرا به اسم او در بم درست كنيم.

دويچه وله: الان با توجه به همبستگى بزرگى كه بين اهل موسيقى بعد از زلزله پديد آمده، براى كمك به آسيب ديدگان زلزله برنامه خود شما و دوستان نزديك ايرج چيست؟

مشكاتيان: اكثر بچه ها شايق اند كه كنسرت بدهند و كمك كنند ولى من شخصا معتقد به اين چيزها نيستم. من بارها گفته ام
گرتوخواهى كه بجويى دلم امروز بجوى
ورنه بسيار بجويى و نيابى بازم.....
ايرج تا بود بايست قدرش را ميدانستيم. در عزلت و تنهايى و بى چيزى مرد حال همه دست به كار شده اند و بعضى ها هم ميخواهند خود را با نام او مطرح كنند و من نميخواهم در اين غوغا باشم.

دويچه وله: آقاى مشكاتيان غرضم از اين سوال اين بود كه شماو همكارانتان به عنوان هنرمندان زبده كشور چه طرحهايى داريد كه بتوانيد با اجراى موسيقى عوايد كنسرت هايتان را به زلزله زدگان ببخشيد.

مشكاتيان: مردم كشور ما اينقدر در اين فاجعه كمك كرده اند و آنقدر سيل امدادهاى مردم زياد بوده كه امروز يكى از كرمانى ها بمن تلفنى ميگفت حتى كسانى هم كه خواسته اند اين وسايل را بدزدند، جا براى قايم كردن آنها ندارند. ملتى كه اينهمه عاطفه، معنويت، معرفت را سرلوحه خودش قرار داده، نيازى به كنسرت من ندارد!