1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

وبلاگ‌نویسی تعطیل‌بردار نیست

۱۳۹۰ شهریور ۱۷, پنجشنبه

از نویسنده‌ی وبلاگ میرزاپیکوفسکی خواسته بودیم درمورد تأثیر شبکه‌های اجتماعی بر وبلا‌گ‌نویسی برایمان بنویسد. متن زیر بازنشر نوشته‌ی اوست به بهانه‌ی ده سالگی وبلاگستان فارسی.

https://p.dw.com/p/12V8u
عکس: Mirza Pikovsky

آیا در دوران شبکه‌های اجتماعی مجازی و نت‌های چندکلمه‌ای وبلاگ‌نویسی هنوز مهم است و چرا هنوز وبلاگ‌نویسی را ادامه می‌دهید؟

انگار جماعت همیشه به دنبال اعلام پایان چیزی هستند، پایان تاریخ، پایان هزاره، پایان چاپ، پایان وبلاگ. این حس بر لبه‌ی تغییرات شگرف ایستادن چنان گیراست که همه ترجیح می‌دهند پایان چیزی را تجربه کنند، حالا تاریخ نشد وبلاگ که هست. بیان اینکه با شبکه‌های اجتماعی و توییتر و غیره وبلاگ کارکرد خود را از دست داده است فقط می‌تواند نتیجه‌ی یک سوءتفاهم در مورد کارکرد وبلاگ باشد.

در حقیقت وبلاگ در ابتدای خلقت مجبور شد بار دیگران را نیز به دوش بکشد و خبررسانی کند، دوست‌یابی کند و آب حوض بکشد. حالا که اینترنت کامل‌تر شده است، خبررسان‌ها و جویندگان دوست راه‌حل بهتر و آبرومندانه‌تری پیدا کرده‌اند. ملت به جای اینکه کامنت‌دونی وبلاگ‌ها را با «به من هم سر بزن» پر کنند راحت می‌روند فیس‌بوک دنبال دوست می‌گردند.

البته از عجایب روزگار ما لابد همین است که ملت در فیس‌بوک دنبال اخبار می‌گردند. امروز حتی کسانی که فقط پی اتلاف وقت بودند دست از سر وبلاگ‌ها برداشتند و به تفریحات سالم در فوروم‌ها و سایت‌های سرگرمی مشغولند. حالا حذف این وظایف نچسب از وبلاگ را به گمانم نباید به حساب افول وبلاگ‌ها گذاشت. مخاطب وبلاگستان کمتر شده است، ولی آنان که رفته‌اند از همان ابتدا در پی چیز دیگری بودند.

اما وظیفه‌ی وبلاگ چه بود که هنوز دارد انجام می‌دهد و می‌شود برای همین حق حیات برایش قائل بود؟

وظیفه‌اش همان است که از اول بود و هنوز هم هست، هیچ. وبلاگ به گمان نگارنده از همان ابتدا وظیفه‌ای بر دوش نداشت. یک رسانه‌ی شخصی بود و هست که صاحبش هر کاری دلش خواست درش مرتکب شود، از خاطره نوشتن و شعر گفتن و قطعه ادبی نوشتن تا نقد و تحلیل زمین و زمان. موارد ذکر شده کماکان با شدت و حدت در وبلاگ‌ها در حال ارتکاب هستند و نه در فیس‌بوک داستان کوتاه می‌گذارند و نه در توییتر نقد اقتصادی می‌نویسند.

وبلاگ‌ها شعبه‌ای از روزنامه‌ها و مجلات هستند، نسخه‌ی شخصی شده‌ی آن‌هایند، نسخه‌ی بدون آقا بالاسر و طبعاً نسخه‌ی بی‌انسجام‌تر. برای بی‌اهمیت شدن وبلاگ باید موضوعاتی که وبلاگ‌ها در موردشان نوشته می‌شوند اهمیت خود را از دست بدهند.

من کماکان مصرانه می‌نویسم. البته تناوب نوشتن را روزگار تعیین می‌کند ولی حداقل خیالم این است که هنوز می‌نویسم. دلیلش خارج از آن‌چه که بالا نوشتم نیست. من نوشتن را از وبلاگ شروع کردم و اگر چیزی از نوشتن یاد گرفتم در همین وبلاگ ساده بود. هیچ وقت هم دلم نیامد و نتوانستم به واسطه‌ی دیگری برای نوشتن دل ببندم.

وبلاگ برای من یک دفتر یادداشت است، فرسخ‌شمار زندگی است. آن‌چه که می‌بینم و می‌خوانم و حس می‌کنم را می‌نویسم. بالایش تاریخ می‌خورد و یک بار برای همیشه آن لحظه و آن روز برایم جاودانه می‌شود. دفتر ثبت زندگی برای همه لازم است. بعضی‌ها همه‌چیز را در حافظه‌شان ثبت می‌کنند، بعضی می‌سپارندش به حافظه‌ی شریک زندگی‌شان، بعضی هم می‌نویسندش.

وبلاگ نوشتن می‌شود یک روش ثبت زندگی، یک روش خود زندگی. تا آنجا که به ما گفته‌اند زندگی تعطیل بردار نیست، برای همین ثبت و نوشتن‌اش هم تعطیل نمی‌شود، مگر آنکه تسلایی که در نوشتن پیدا می‌کنی را در جای دیگری بیابی.

ببینید: ده‌سالگی وبلاگستان فارسی به روایت تصویر
 

FS/MI/YK