"هويت فرهنگى" از موضوعات محورى دهمين سمينار آموزگاران زبان فارسى در اروپا
۱۳۸۴ آبان ۱۲, پنجشنبهش زبان فارسى به كودكان ايرانى مقيم خارج كشور.
مصاحبه گر: شهرام احدی
دویچه وله: خانم طاهرپسند، دهمین سمینار سراسری آموزگاران زبان فارسی در روزهای ۴ و ۵ نوامبر در لندن برگزار می شود. شما مدتهاست که در کنار فعالیتتان بعنوان آموزگار زبان فارسی ، در برنامه ریزی این سمینارها سهیم هستید. کم و کیف این همایش در طی چند سال گذشته چه تغییراتی کرده است؟
طاهرپسند: از ابتدا کانون آموزگاران براساس نیاز به ارتباط و نیاز به آشنایی آموزگاران داخل سوئد تشکیل شد. و با این هدف که با مشکلات هم آشنا بشویم و راه حلهایی برای مسایلمان پیدا کنیم و با همفکری و همکاری بیشتر و بهتر به هدفمان برسیم، در سوئد این کانون را تشکیل دادیم. و با توجه به گسترش ارتباطات داخل اروپا، انگيزه ما براى آشنایی با سایر آموزگاران در سراسر اروپا بيشتر شده.
دویچه وله: شما واقعا حس میکنید که روابط بین آموزگاران زبان فارسی در سطح اروپا نزدیکتر و بهتر شده؟
طاهرپسند: امیدوارم. برای اینکه خود ما سعی کردیم مثلا با همکارانمان در آنجا، آنهایی که در آنجا ملاقاتشان کردیم، با هم گفتگوهای بیشتری داشته باشیم و در طی آن کنفرانس هم، باز با مطالب و مسایل آموزشی همدیگر آشنا شدیم. در واقع از نحوه ی کار همدیگر آگاهی بیشتری داریم.
دویچه وله: سمینار آموزگاران زبان فارسی در لندن چه بحث ها و چه بخشهایی را در برمیگیرد؟
طاهرپسند: ما دو نفر سخنران داریم که دربارهی شعر و ادبیات کودکان، از جمله آقای محمد کیانوش همکاری و صحبت میکنند، آقای دکتر قاسمی دربارهی هویت ایرانی و زبان فارسی برای ما سخنرانی خواهند داشت. تا حدودی دربارهی موارد آموزشی و مواد آموزشی بعنوان مواد جنبی و کمک آموزشی فکر کردیم که مطالبی را مطرح کنیم و همینطور مطالب آموزشی ای را که داریم در اختیار همدیگر بگذاریم. عده ای در لندن دست اندرکار یک پروژهای هستند که مطالبی را در مورد جوانان، هویت ایرانی و زبان فارسی مطرح میکنند و اینکه چگونه زبان فارسی میتواند انگیزهای باشد برای شناخت هویت فردی. برای همین از آن جوانانی که در این پروژه هستند دعوت کردیم که بیایند و دربارهاش برای ما صحبت کنند.
دویچه وله: شركت كودكان و نوجوانان در كلاسهاى آموزش فارسى اختيارى صورت میگيرد يا بر اثر فشار پدر و مادرها؟
طاهرپسند: من فکر میکنم که در سنین مختلف این مسئله فرق میکند. شاید در سنین پایین تر، یعنی دورهی میانسالی، در سالهایی که بچهها در کلاسهای ششم، هفتم و هشتم هستند یک کم شکل اجباری پیدا میکند، یک کم تاثیر خانواده محسوس است که بایستی پشتیبانی بشوند، بایستی راهبری بشوند. بیشتر از این جهت که بچهها به سنی میرسند که عوامل محیط اطرافشان در روحیه آنها تاثیر بیشتری دارد تا اینکه تنها این تمرینات فارسی را بنشینند و انجام بدهند. اما وقتی که بچه ها به سن بالاتر و دوره دبيرستان میرسند، این خودشناختی و خودشناسایی و شناخت هویت خودشان و ارتباط شان با همدیگر بین نوجوانها خود یک عاملی میشود که گویا تازه چشمشان باز میشود که من باید در این زمینه فعالیت بیشتری بکنم.
دویچه وله: انتظارات پدر و مادرها به چه ترتیب است؟ فکر میکنند خوب حالا که بچهشان را گذاشتهاند کلاس زبان فارسی، پس میتوانند خودشان را کنار بکشند و کل وظایف را به آموزگار واگذار کنند یا خودشان هم فعالاند؟
طاهرپسند: ما همیشه این مسئله را تکرار میکنیم و واقعا سعی می کنیم با برگزاری جلسات همواره بر این امر تاکید بکنیم که ما بدون همکاری و همیاری پدر و مادرها و ایجاد انگیزه و پشتیبانی آنها نمیتوانیم آنطور که باید و شاید موفق باشیم. اکثر پدر و مادرهای ایرانی در خیلی موارد، که البته مثبت هم هست، خواستهای خیلی زیادی دارند و گاهی بچه های اینجا را با بچه هایی که توی ایران از صبح تا ۴بعدازظهر فارسی میخوانند مقایسه میکنند، یعنی توقع دارند توانایی بچهها تا آن حد باشد. ولی ما به نسبت آن زمینه که برای بچه ها وجود دارد، از نظر محیط زبانی و امکانات برای تشکیل کلاسها، توقعی که داریم اینست که بتوانند آن چیزی که در ذهن دارند بیان کنند یا به فارسى بروى كاغذ بياورند.
دویچه وله: شما اول صحبت تان به این مسئله اشاره کردید که مسئلهی هویت یکی از بحثهایی ست که در سمینار لندن راجع به آن صحبت میشود. طبیعتا مسئلهی هویت مشغلهی ذهنی معلمها هست. این مسئله تا چه اندازه مشغلهی ذهنی خود بچههاست، یعنی واقعا پیش آمده که با شما در میان بگذارند که ما حس میکنیم نه ایرانی هستیم، نه سوئدی؟ بچه ها اصلا راجع به این مسایل صحبت میکنند؟
طاهرپسند: بله، بخصوص همانطور که گفتم در سنهای بالاتر. در سنهای بالاتر این مسئله یک موضوع فکری برایشان میشود. بخاطر اینکه مقایسهی آن مسایل فرهنگی اکثرا پیش میآید. طرز فکرشان، رفتار داخل خانواده و آن تضادهایی که در اجتماع میبینند یا مسایلی که در خانه مطرح میشود، همه اینها انگار چشمشان را به دنیای تازه ای باز میکند. احساس می کنند که از دو منبع مختلف بهره میگيرند، از دو منبع مختلف فرهنگی.
دویچه وله: ولی این هویت را چگونه میشود در یک محیط بیگانه منتقل کرد؟ البته درست است که شما زبان فارسی را درس میدهید، ولی محیط، محیط غریبهای ست! زبان هم که مثل فرمول ریاضی نیست و در هرحال یک بستر فرهنگی دارد و این بستر فرهنگی در محيط اجتماعى خارج كشور موجود نيست.
طاهرپسند: ببینید، داخل خانواده وجود دارد و بخاطر همین است که ما تاکید می کنیم زبان بایستی فعال باشد در داخل خانواده. پدر و مادرها یک منبع فرهنگی هستند. ما آموزگارها یک منبع فرهنگی هستیم. بچه هایی که همدیگر را در محل های مختلف، در مدرسه، در خارج از مدرسه ملاقات می کنند، آن افکاری که دارند همه می توانند انتقال فرهنگ به همدیگر داشته باشند و بچه ها این تضادها و تفاوت ها را بین دوستان ایرانی شان، بین دوستان هم سن و سال خودشان مشخص می بینند و بعد، پی سبب اش می گردند. پی دلیلش می گردند که چرا واکنش های ما تا اين اندازه می تواند گوناگون باشد. چطوری ست که من به دوستم اصرار می کنم حتما به خانه ی ما بیاید، ولی دوست سوئدی من در اين مورد تردید می کند. مسایل خیلی کوچکی که در اطراف خودشان می بینند و در پی دلیلش می گردند، و به این ترتیب در واقع به هویت خودشان برمی گردند. این مسایل در تمام کلاسها بحث می شود. درست است که زبان فارسی ست، ولی زبان فارسی عاملی ست برای دستیابی به آن افکار فرهنگی و اینکه خودشان را بهتر بشناسند. دلیل واکنش های خانواده ی شان یا خودشان را بشناسند.