1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

هوشنگ اميراحمدى / انگيزه و برنامه براى نامزد شدن در انتخابات رياست جمهورى ايران

۱۳۸۴ اردیبهشت ۲۴, شنبه

دكتر هوشنگ اميراحمدى، استاد اقتصاد در دانشگاه ايالتى نيوجرسى امريكا و مدير انجمن دوستى ايران و امريكا، خود را نامزد شركت در انتخابات رياست جمهورى ايران كرده است. وى كه نخستين كسى است كه بحث ”جامعه مدنى“ را در نوشته‌هايش براى ايرانيان مطرح كرد، در مصاحبه با دويچه وله (صداى آلمان) از انگيزه خود و پلاتفرم انتخاباتى‌اش سخن مى‌گويد.

https://p.dw.com/p/A49r
جوانان و زنان در كانون توجه برنامه انتخاباتى هوشنگ اميراحمدى
جوانان و زنان در كانون توجه برنامه انتخاباتى هوشنگ اميراحمدىعکس: AP

مصاحبه گر: کيواندخت قهاری

دويچه وله: آقای دکتر هوشنگ اميراحمدی، شما خود را نامزد شرکت در مبارزه ی انتخابی رياست جمهوری ايران کرده ايد. انگيزه ی شما برای اين تصميم چيست؟

هوشنگ اميراحمدی: بوجود آوردن يک روند انتخابات آزاد. من يکی از آرزوهايم اين است و هميشه بوده که در ايران انتخابات به معنای خوب آزاد بشود. یعنی هر ايرانی شهروندى بتواند هم رای از مردم بگيرد و هم رای بدهد و آزادانه هم اينکار را بکند. اين مهمترين انگيزه ی من است، يعنی ايجاد يک نوع حرکت و این حرکتی ست در جهت ايجاد يک روند برای انتخابات آزاد. و در عين حال هم من اعتقاد دارم که کشور ما معضل های داخلی اش از اقتصاد و سياست گرفته تا فرهنگ و مسايل اجتماعی‌اش بسيار بالاست و يک وضعيت شکننده دارد. در خارج از کشور هم رابطه ی ايران و آمریکا بقدری دارد خطرناک می شود و به سويی می رود که من را شديدا نگران می کند و اين نگرانی تا جايی ست که من احساس می کنم افرادی مثل من در يک سطح خوبی اگر وارد اين صحنه نشوند، به کشور می تواند ضربات اساسی بخورد. من اعتقاد دارم که در آينده ی نزديک برخورد نظامی بين ايران و آمریکا، اگر روندها به همين شکلی که هست ادامه پيدا کند، اجتناب ناپذير می شود. اعتقاد دارم که اگر من در يک وضعيت خوبی قرار بگيرم در مديريت کشور می توانم جلوی اين حرکت را بگيرم. متاسفانه الان در وضعيت آنچنانی نيستم، تمام فعاليت هايم در اين رابطه از طرف نيروهای ديگر خنثی می شود، بنابراين کار بجايی نمی برم. در گذشته چندين بار سعی کرده ام و توانسته ام حتا از وزير امور خارجه ی وقت آمریکا برای ملت ايران يک عذرخواهی بگيرم بخاطر کودتای ۱۹۵۳ (۲۸ مرداد ۱۳۳۲). اما هربار ما اين فرصت ها را بوجود آورده ايم دولت جمهوری اسلامی آنها را سوزانده و ما الان کارمان به جايی رسيده است که داريم برای حق خودمان، يعنی حق غنی سازی، مذاکره ی عکس می کنيم، يعنی مذاکره می کنيم که کمتر اين حق را به ما بدهند. دليلش هم اين است که در اين چندين سال گذشته اعتماد آمریکا و دنيا و منطقه نسبت به جمهوری اسلامی شديدا کاهش پيدا کرده است و در اين چارچوب ايران، متاسفانه، مجبور شده است روی حق خودش سازش بکند. به هرحال، می خواهم بگويم مسايل عديده ای هست، مسئله ی جوانان ما. ٪۶۰ جمعيت کشور ما زير ۳۰ سال است و اکثر اين جوانان بيکارند. درصد بيكاري در ميان زنان بسيار زياد است، فقر در جامعه بسيار بالاست، اختلاف طبقاتی بسيار زیاد شده است. بهرحال مى‌خواهم بگويم که در مجموع مسايل اقتصادی، سياسی، فرهنگی و اجتماعی، هر گونه که نگاه کنید، در داخل کشور و در روابط خارجی همگى معضلاتی را بوجود آورده اند که اين معضلات کشور را در مجموع شکننده کرده است و به اينها جدايی طلبی، حودمختارطلبی، دسيسه هايی که از بيرون بوجود می آيد را هم اضافه کنيد و ببنيد اين شکنندگی چقدر زیاد است. بنابراين می خواهم بگويم مجموعه ای از مسايل است که دل‌مشغوله ی من بوده هميشه و گفتم شايد با ورود به اين صحنه بتوانم به شكلى به ملت و به کشورم كمك كنم، زيرا واقعا احساس می کنم ما در خطر هستيم.

دويچه وله: آقای اميراحمدی، همانطور که اشاره کرديد، انتقاد می شود که اين انتخابات هم مثل ديگر انتخابات در ايران آزاد نيست، چون همه چيز از فيلتر شورای نگهبان می گذرد و برای همين انتظار می رود که درخواست شما را هم رد بکنند. آيا کانديدشدن در اين وضعيت ايجاد توهم نيست، اين توهم که آزادی وجود دارد؟

هوشنگ اميراحمدی: نه، اين توهم نيست. ببينيد، اين تصادفا، اگر شورای نگهبان مرا رد کند، يک دفعه ی ديگری به دفعات قبلی اضافه می شود که نشان می دهد این شورا هدف آزاد کردن انتخابات را ندارد. انتخابات آزاد حق شهروندی و حق انسانی هر ايرانی ست. اين حق را کسی حق ندارد از اين شهروند و انسان بگيرد. حالا، اگر شورای نگهبان می خواهد چنين حقی را از من بگيرد، مشکلش با شورای نگهبان است و با من نيست. من حق خودم را می طلبم و چيز زیادی هم نمی طلبم. من نه عليه شورای نگهبانم و نه عليه هيچ کسی. من می خواهم برای حق خودم مبارزه کنم و برای آن خود را وارد صحنه می کنم. اين حق فقط حق من نيست، حق کل آن ملتی از ايرانی هاست، آن بخشی از ايرانی هاست که اگر من مورد قبول قرار بگيرم و از صافی شورا رد بشوم، آنوقت آن ملت به من رای می دادند. من اعتقاد دارم که اگر شورا من را از اين صافی رد نکند عملا،‌ نمی دانم چند ميليون، ولی قول می دهم که يک بخش عظیمی از ملت ايران را از حق رای دادن به من محروم می کند، يعنی فقط من نيستم که محروم می شوم، بلکه ايرانی های بسيار بسيار زيادی، نمی دانم چندميليون، ولی همان كسانى که می خواهند به من رای بدهند محروم از رای دادن می شوند. بنابراين، حقوق شهروندی آنها هم از آنها گرفته می شود، حقوق شهروندی و انسانی آنها، اين است که من در اين جريان چيزی ندارم واقعا كه از کسی عذرخواهی کنم برايش يا تاسف اش را بخورم. من بعنوان يک ايرانی وارد اين صحنه شدم و به انتخابات آزاد اعتقاد دارم. من اعتقاد ندارم به تغيير رژيم از طريق انقلاب يا از طريق آمريکا، و من هيچ آلترناتيو ديگری را از هيچ حزب، گروه و دسته ای هم نديده ام که يا عملی باشد يا ملی و مردمی. يک عده می خواهند رژیم را با زور آمريکا سرنگون کنند، يک عده می خواهند قانون اساسی را تغيير بدهند و بعد حکومت را درست کنند که فکر می کنم از اين کاری که من دارم می کنم محال تر است. يعنی اگر کار من که می خواهم حق خودم را در رابطه با انتخابات آزاد طلب کنم، اگر اين مشکل است، آنوقت ديگر همه پرسی برای تغيير قانون اساسی بايد بسيار مشکلتر باشد. برای اينکه آن تغيير خود رژیم است. بنابراين می خواهم بگويم که من در اين مقطعی که نشسته ام نيروی ديگری، حرف ديگری، کار ديگری را که عملی تر و دمکراتيک تر از اينکاری که دارم می کنم نمی بينم. من دارم کارى دمکراتيک می کنم، به آن افتخار می کنم و اگر کسی بايد متاسف بشود آن کسی ست که نمی گذارد من وارد اين ميدان بشوم.

دويچه وله: فرض کنيد، بتوانيد در مبارزه ی انتخاباتی شرکت کنيد. رقيب اصلی تان را چه کسی می دانيد؟

هوشنگ اميراحمدی: حقيقتش را بخواهيد نمی دانم. من فکر می کنم انتخابات معنای اصلی اش رقابت سالم است و نه حسادت. ما در رقابت خودمان را بالا می کشيم و در حسادت ديگران را پايين می آوريم. من می خواهم رقابتی سالم بکنم با هرکسی که در صحنه است، که مورد احترامم خواهد بود و با احترام کامل هم اين رقابت را انجام خواهم داد. من فکر می کنم که مردم ايران بايد اين حق را داشته باشند که در يک انتخابات سالم، در يک جريان رقابتی سالم و زيبا آن کسی را که می خواهند انتخاب بکنند. بنابراين از شخص خاصی نمی توانم اسم ببرم، ولی اميدوارم که شورای نگهبان همه را تايید کند. شورای نگهبان بايد هم همه را تاييد بکند، منجمله من را. هرچه شورای نگهبان اين صحنه را کوچکتر بکند، همانقدر تعداد بيشترى از ملت را پشت جريان انتخابات می گذارد، و من خودم از اين انتخابات آزاد و از اینکه شورای نگهبان هيچکس را رد نکند، استقبال می کنم، برايش مبارزه می کنم و از کانديداهايی هم که در صحنه هستند همين انتظار را دارم. يعنی انتظار دارم، اگر کسی از ما را شورای نگهبان از صافی خودش رد نکرد آنها هم در اعتراض واقعا وارد اين صحنه نشوند. برای اينکه، آن آقايانی که چشم پوشی می کنند از اين جريان و وارد اين صحنه می شوند، معنايش اين است که آنها هم توجهی به يک جريان، يک بازی دمکراتيک ندارند و هدفشان فقط اين بوده که خودشان رييس جمهور بشوند.

دويچه وله: به هر حال از چهره های مطرح در اين انتخابات آقای هاشمی رفسنجانی ست. در مقايسه، تفاوت برنامه های خودتان را با آقای رفسنجانی در چه می بينيد و لطفا بگوييد چرا مردم بايد شما را و نه آقای رفسنجانی را انتخاب کنند؟

هوشنگ اميراحمدی: من نمی دانم چرا بايد آقای رفسنجانی را انتخاب بکنند يا نکنند و نمی خواهم از طرف مردم ايران حرف بزنم. تنها می توانم بگويم که من چه کسی هستم و اگر به صحنه بيايم چه چيزی را با خودم می آورم. من آدمی ملی و مردمی هستم و در واقع بيشتر مردمی هستم تا ملی. چون ملی بودن آسان است، ولی مردمی بودن آسان نيست. من در تمام زندگی ام يک آدم مردمی بوده‌ام، آدم خودساخته ای هستم، در شهرک کوچکی در ايران بدنيا آمده ام، از يک خانواده ی متوسط، و هيچکس هم کمکم نکرده است جز خودم. اين مسير را به آرامی، با حوصله و زحمت زیاد پيموده ام، آمده ام به آمريکا، استاد دانشگاه شده ام، يک مهندسی دارم از دانشکده ی کشاورزی تبريز و بعد آمده ام امريکا و فوق ليسانس مديريت گرفته ام و سپس يک دکترا در برنامه ريزی اقتصادی و توسعه و الان هم استاد تمام وقت هستم و رييس مرکز مطالعات خاورميانه. من در مدتی هم که در آمريکا بوده ام هيچوقت تماسم را با ايران قطع نکرده ام. کتابهای زيادی در مورد ايران نوشته ام، من جمله کتابی که به آن افتخار می کنم و آن کتابی ست که از حقوق ايران در مورد جزاير تنب و ابوموسی به روشنی و خوبی دفاع می کند و تنها کتابی ست که به زبان انگليسی در دنيا وجود دارد که اين کار را انجام می دهد. در جريان جنگ ايران و عراق به ايران برگشتم، از جبهه های جنگ بازديد کردم، از مناطق جنگ زده، از هويزه تا اهواز تا سوسنگرد، حميديه، خرمشهر و آبادان و در بازسازی اين مناطق از لحاظ نظری سالها کار کرده و کمک کرده ام. همراه ملت حداقل اگر در جبهه ی جنگ نتوانستم بجنگم با قلم توانستم بر روی عواقب آن جنگ کار کنم و بر آن اثر بگذارم. در اواسط دهه ۱۹۹۰ ميلادى در ايران اولين روشنفكر ايرانى بودم كه بحث ”جامعه مدنى“ را به ايران بردم و خوشبخت شدم كه بعدها آقاى خاتمى رييس جمهور جامعه مدنى شد. اما متاسفانه همانطور كه ميدانيد در نبود احزاب سياسى جامعه مدنى تبديل به جامعه سياسى شده است و به هر حال به شكست كشيده شد. مطمئنم كه خود مردم هم مدنيت دارند، جامعه مدنيت دارد در ايران، اما آن اصلاحاتى كه اين مدنيت را مى‌خواست به منزل برساند، به علت نبود يك جامعه سياسى منسجم و سازمان‌يافته اجرا نشد. من پانزده سال است در خط رابطه ايران و امريكا، در آن جبهه، دارم براى ملت ايران فعاليت مى‌كنم، از حقوقشان دفاع مى‌كنم. شايد من تنها كسى در دنيا باشم كه وزير امور خارجه وقت امريكا را آورد و او آمد از ملت ايران به خاطر سياستهاى‌ غلط گذشته امريكا عذرخواهى كرد، اظهار ندامت كرد. در باره خانم مادلن آلبرايت سخن مى‌گويم. و اين يكى از افتخارات من است. اعتقاد دارم كه اگر فعاليتهاى من و ”شوراى امريكاييان و ايرانيان“ نبود، ايران قرار بود كه قبل از عراق ”عراقيزه“ بشود. و اين را ما همه مى‌دانيم. هنوز هم كه هنوز است ما اين مشكل را داريم. تا اين نيروها ايران را ”عراقيزه“ نكنند، كشورمان را رها نخواهند كرد. به هر حال مى‌خواهم بگويم كه من در جبهه‌هاى مختلف روابط اجتماعى، اقتصادى، سياسى، فرهنگى ايران براى‌ملت ايران مبارزه كرده‌ام، ايده آورده‌ام و حرف براى زدن دارم. بنابراين فكر مى‌كنم كه كانديد خوبى هستم. نادر كانديدى هستم كه حداقل در اين مقطع خارج از سيستم بوده‌ام و ورودم به سيستم خود يك نويد و ابتكارى است، كه اميدوارم دولت اين را به فال نيك بگيرد، چون واقعا جامعه ايران در يك بن‌بست است.

دويچه وله: آقاى دكتر اميراحمدى، مشخصا پلاتفرم انتخاباتى شما چيست؟

هوشنگ اميراحمدی: برنامه انتخاباتى من برنامه‌اى است كه ملت ايران خواهند پسنديد. ۸۵ تا ۹۰ درصد اين ملت مى‌خواهند كه رابطه ايران و امريكا عادى بشود. ايجاد رابطه، عادى كردن اين رابطه در صدر برنامه‌هاى‌ من قرار دارد. و من شايد از نادر ايرانيانى هستم كه در وضعيتى باشم كه بتوانم اين رابطه را به نفع ملت ايران درست كنم. همان گونه كه برايتان گفتم بحث ديگر من انتخابات آزاد است. هدفم اين است كه انتخابات را آزاد كنم و سالم‌سازى جامعه سياسى ايران، كه در تحليل نهايى تشكلهاى حزبى بايد در آن بوجود آيد، جزو برنامه‌هاى زندگى من است و كار من است. اعتقاد من اين است كه اگر رابطه با امريكا درست شود، درهاى اقتصاد ايران باز مى‌شود. هم از بيرون، هم از درون شكوفايى ايجاد مى‌شود. اين در جهت ايجاد كار براى جوانانى است كه بيكارند و نيز براى زنان ما. حل مشكل با امريكا مستقيما به نفع نيروهاى جوان و زنان و نيز نيروهاى‌ ديگر جامعه است. من به دنبال يك دولت ائتلاف در ايران هستم. اين نكته بسيار مهمى است. فكر مى‌كنم كه اين ابداعى جديد در ايران است. اعتقادم اين است كه اين تنها راه برون‌رفت از اين معضل است. هر كدام از ما ايرانيها يك حزب و دسته كوچكى درست مى‌كنيم، فكر مى‌كنيم كه ما مى‌توانيم و بقيه ديگر نمى‌توانند. واقعيت اين است كه ما بايد ياد بگيريم كه با هم كار كنيم. ائتلاف بكنيم. متاسفانه سيستم كار انتخاباتى ما الان جريان ائتلافى را اجازه نمى‌دهد. يعنى برنده همه را مى‌برد و بازنده همه را مى‌بازد. در حالى كه در كشورى مثلا مانند آلمان، كه يكى از دمكراسى‌هاى دنياست، برنده همه را نمى‌برد و بازنده هم همه را نمى‌بازد. هر نيرويى كه در صحنه است، در چارچوب منافع اين نيرو، يك مقدار وزن اجتماعى دارد، راى مردم را دارد و در چارچوب آن وزن و آن راى وارد جريانهاى نمايندگى مردمى مى‌شود. ما بايد بتوانيم سيستم انتخاباتى خود را در آينده عوض كنيم و آن را تبديل كنيم به چيزى كه به آن نمايندگى نسبىproportional representation مى‌گويند. اين به نظر من تنها راه برون‌رفت از اين بن‌بستى است كه سازمانهاى مختلف هر كدام مى‌خواهند به تنهايى كشور را بگيرند و مديريت آن را داشته باشند، كه اين به عقيده من تقريبا غيرممكن است. من ضمنا در برنامه خود به عدالت اجتماعى توجه دارم. و نيز خواهان توسعه اقتصادى و توسعه سياسى و توسعه اجتماعى كه همان عدالت اجتماعى است هستم. اميدوارم اينها را با هم ادغام كنم در يك جريان جديدى از ائتلاف منافع نيروهاى اساسى جامعه: يعنى طبقات فقير ايران كه عدالت اجتماعى مى‌خواهند، طبقات متوسط ايران كه توسعه سياسى مى‌خواهند و طبقات ثروتمند و سرمايه‌دار ايران كه رشد اقتصادى مى‌خواهند. در گذشته متاسفانه هر كدام از اين منافع عليه منافع ديگر عمل كرده است. وقت آن است كه ما به اينها در يك ائتلاف توجه كنيم. و اين فكر مى‌كنم كه بزرگترين هدف و برنامه‌اى است كه بايست در ايران اجرا شود.

بنابراين من برنامه‌اى چهار ماده‌اى دارم: حل مشكل رابطه با امريكا، شكوفايى اقتصاد، كار براى جوانان و زنان، توسعه سياسى در جهت انتخابات آزاد و تشكل حزبى و سرانجام دولت ائتلافى، جمع كردن منافع متفاوت اجتماعى در يك مجموعه.

من فكر مى‌كنم اگر بتوانم اين برنامه را به ملت ايران عرضه كنم، ملت ايران اين را بشنوند و فرصت آن را داشته باشم كه برنامه‌ام را براى مردم ايران بگويم، مطمئنم كه ملت به آن راى خواهند داد. يعنى به اين برنامه راى مى‌دهند و نه شخصا به خود من. من علاقه‌مندم كه رييس جمهور شوم. اما هدف اصلى من رييس جمهور شدن نيست، بلكه هدف اصلى من اين است كه چنين برنامه‌اى را به ميان ملت ببرم، راه حلهايى عملى و كارا را به ميان ملت ببرم كه بتوانيم در آن چارچوب مسائل كشورمان را حل بكنيم و وارد دنيايى جديد بشويم با غرور و افتخار و با ملتى كه نه تنها ”پيشرفت“ دارد بلكه ”شادى“ دارد.

ضمنا يك چيز را بگويم و آن اينكه فكر مى‌كنم چيزى كه جمهورى اسلامى به ملت ايران بدهكار است، ”شادى“ است. من اميدوارم در وضعيتى باشم كه اين بدهى را به ملت ايران بازبپردازم.

دويچه وله: آقاى هوشنگ اميراحمدى، سپاسگزارم از اينكه وقتتان را در اختيار ما قرار داديد.