هفتاد و پنجمین سالمرگ موریس راول؛ خالق بولرو
۱۳۹۱ دی ۷, پنجشنبهدر سال ۱۹۲۸ رقصندهی بنام باله ايدا روبينشتاين از موريس راول آهنگساز پرآوازهی سبک امپرسيونيسم فرانسه خواست برای اجرای آيندهی او آهنگی بسازد و او محبوبترين اثرش يعنی همين "بولرو" را آفريد.
زياده نرفتيه ايم اگر بگوييم كه اين اثر همزاد آفرينندهی آن است. مادر راول اهل بخش اسپانيولی باسک و پدرش زادهی سويس بود. در حاليكه لالاييهای اسپانيولی مادر او را به سوی آهنگهای شرقی میكشاند، هميشه اشتياق داشت سر از كارهای فنی پدر و برادرش كه مهندس بودند، درآورد.
"بولرو" آميزهای از شور آهنگهای آندولوسی و حتی عربی با فناوری دقيق و ساختمند ساعتسازان سويسی است. اثری است برای اركستر با ضرب سه چهارم و آهنگ سادهای كه پيوسته تكرار میشود ولی تنوعش را از سازها و نواهايی كه آرام آرام بلندتر میشوند، میگيرد و هيجانی كمنظیر به اثر میدهد. شايد به همين خاطر است كه "بولرو" بيش از هر اثر كلاسيک ديگر در نوع خود، اجرا و ضبط شده است.
زندگی كوتاه و پربار
موريس راول در ۷ مارس ۱۸۷۵ در شهرک سيبور در پيرنهی فرانسه زاده شد. قدش كوتاه بود، بيش از ۶۲ سال نزيست و تنها ۶۰ اثر موسيقی از خود به جا گذاشت. اما آثار او با چنان دقت و چيرهدستی ساخته شدهاند كه خردهگيران او آنها را با دستگاههای دقيق و ظريف فنی میسنجند.
از هفت سالگی شروع به نواختن پيانو کرد و در ۱۴ سالگی به كنسرواتوار پاريس راه يافت. نخست تصميم داشت نوازندهی حرفه ای پيانو شود، ولی در اين كار توفيق چندانی نداشت. پس كوشيد جای خود را ميان آهنگسازان بنام همزمانش مانند دبوسی debussy, سنسانس و ساتی پيدا كند. اما پافشاری بيش از اندازهی او در ارائه كارهای بیكم و كاست و پرهيزش از آثار پرطمطراق معمول زمان، تلاش او در اين كار را نخست بیثمر گذاشت.
از سال ۱۹۰۰ تا ۱۹۰۵ بینتيجه پنج بار برای دريافت برترين جايزه موسيقی آن زمان فرانسه "پری ده رم" prix de rome نامنويسی كرد، در دورههای عالی كنسرواتوار پذيرفته نشد و ناقدانی چون پير لالو Piere Lalo آثارش را "تصنعات دقيق" میشمردند.
از سوی ديگر راول با اينكه آثارش را كاملاً فرانسوی و در خدمت فرهنگ فرانسه میدانست، به ناسيوناليسمی كه همكارانش را درگرفته بود، دچار نشد و برخلاف آهنگسازان و فرهنگدوستان همزمانش به آهنگسازان كشورهای همسايه به ويژه آلمان كه آن زمان دشمن فرانسه به شمار میآمد، نيز عشق میورزيد و حساب ايشان را از سياست جدا میكرد. شايد همين سرخوردگیها او را كه از زندگی خانوادگی و حتا پيوند با زنان دور بود به جهان كودكان كشاند.
تصنعی از طبیعت
تا مادرش زنده بود يعنی تا ۴۲ سالگيش با او زندگی میكرد و خانه مستقلی نگرفت. پس از آن هم با وجود رفت و آمد بسيار در پاريس، خانه ای در ۴۵ كيلومتری شهر گرفت كه كارهای موسيقايياش را در آنجا انجام دهد. خانهاش پر از پيكرههای ريز و درشت حيوانات گوناگون، اجناس بدل آسيايی و تابلوهای بدل فرانسوی بود. در پاسخ دوست نويسنده اش كالوو كورسی كه پرسيده بود چرا اينهمه خرده ريز مصنوعی و تصنعی در خانه جمع كرده، گفته بود: "خودم هم تصنع طبيعتم". منظورش تأكيد بر برخورد آهنگسازان با فنآوری مدرن بود.
ماشين و فنآوری چالش بزرگی برای آهنگسازان بنام فرانسه بود حتا آنهايی كه تكنيک را بلای جان انسان و ويرانگر طبيعت میدانستند میگفتند: موسيقی زمانهی ما بايد همانند زندگی مدرن، خشن، زشت و پر سر و صدا باشد. اما راول میگفت: پديدههای زشت به هنرهای زيبا نياز ندارند. موسيقی بايد بازتابی از جهان مدرن باشد اما اين جهان با همان دقت و نوگرايی تكنيكیاش زيبا و الهامبخش است.
پس از جنگ جهانی اول آرام آرام آثار راول جای خود را در ميان علاقه مندان و موسيقیشناسان باز كرد. همآهنگی دقت علمی و احساس هنری در آثار او اين آهنگساز و آثارش را چنان تثبيت كرد كه در سال ۱۹۲۰ نشان افتخار حكومت فرانسه به او پيشنهاد شد. اما او شايد به انتقام رد او در دريافت جايزهی موسيقايی كه ياد شد، اين نشان را نپذيرفت و پس فرستاد.
موريس راول در اكتبر ۱۹۳۲ در يک تصادف خودرو، زخمی شد و گرچه تصادف كوچک به نظر میآمد، ولی هيچگاه از لطمههای آن رهايی نيافت و پس از پنج سال تحمل بيماریهای گوناگون، در ۲۸ دسامبر ۱۹۳۷ در پاريس درگذشت.
آميزهی شور شرقی و دقت غربی
آثار موريس راول را میتوان به سه دسته بخش كرد كه بازتاب آن را به ويژه در ترانهها و آثار آوازی اومیتوان دید اين ويژگی و بخشبندی را میتوان با كم و كاست، به آثار ديگر سازی او نيز تعميم داد.
او ۳۹ ترانه در سه گونه ساخته است: ترانه های هنری، ترانههای بومی و ترانههايی با ويژگيهای شخصی خودش. گونه آخر به سالهای نوجوانی و آغاز جوانی آهنگساز بازميگردد، سپس نوبت به ترانههای بومی و مردمی میرسد كه شناختهترينشان را در "شهرزاد" اثری برای اركستر و خواننده میتوان يافت و در انجام كار، ترانههای هنری كه بر روی سرودههای استفان مالارمه و سرايندگان بنام ديگر فرانسه ساخته است.
در حالیكه آهنگهای ترانههای دوره اول، تقليدهايی از سبکهای پيشيناند، در دوره دوم آهنگها برای اركسترهای بزرگ نوشته شده و به راستی تصويرسازی موسيقايی و ترجمان آهنگينی از سرودههای متناند. سرانجام آهنگهای دوره پايانی كار او، که به گفته خودش حالتی تخصصی دارند، چون مجرد، رازآميخته و دارای دقت هنری بالاتری هستند.
در دوره پايانی كار، راول بيشتر برای اركسترهای كوچک مجلسی آهنگ ساخته است. در حالی كه در دوره پيش از آن او برای اركسترهای بزرگ آهنگ میساخت و تلاش میكرد سرودهها و پديدههای اجتماعی را به زبان موسيقی ترجمه كند، آثار موسيقی مجلسی او جزو گونهی موسيقی محض هستند. بيشتر اين آثار نه برای بيان وضعيت، شعر يا اثری ادبی ساخته و نه برای رساندن مطلبی تاريخی، اجتماعی يا حتا رومانتيک آفريده شدهاند.
موسيقی محض يعنی همان هنر برای هنر. مارك دووتو devoto موسيقیشناس انگليسی در مجموعه مقالاتی كه دانشگاه كمبريج به تازگی درباره ی راول درآورده میگويد: «در اينجا فرازهای ملوديک كه سبک ويژه راول هستند با هارمونیهای كممانند درمیآميزند و هنر آهنگساز را در آفرينش آثار كلاسيک به دور از تجربههای قرن بيستمي، نمايان میسازند. صداسازی سازها با چنان مهارتی تنظيم شده كه گروه چهارنفرهی موسيقی مجلسی، گاه مانند يك اركستر بزرگ شنيده میشود.»
آهنگهای اوپرايی راول بيشتر برای آثار كمدی كوتاهتر ساخته شدهاند. بيشتر اين آثار و اصولاً كارهای او برای اركسترهای بزرگ، نيمنگاهی به آهنگها و لحنهای دوردست چه شرق و چه آمريكا دارند. راول در اينگونه آثار مانند "ساعت اسپانيايي"، "شهرزاد" و "كودک و شبه ترسناک" كوشيده سخنی بگويد، نقشی بكشد يا پيامی برساند.
ميشائيل پوری در مجموعه مقالههايی كه امسال در انتشارات "متن و نقد" درباره آثار راول درآورده میگويد: «موريس راول نه به خاطر كارهای كلاسيکاش قديمی است، و نه به علت بيان اوضاع و شرايط زندگی مدرن، قرن بيستمی است. او آهنگسازی است ويژهی همه ی زمانها.»