نگاه دوگانه ناظران آمريكايى به حاصل سفر پرزيدنت بوش به اروپا
۱۳۸۳ اسفند ۷, جمعهش كه «اشاعه آزادى و مبارزه با استبداد» است، مغايرت دارد.
از جمله اين افراد مىتوان از James Goldgier متخصص امور اروپاى شرقى در دانشگاه واشنگتن نام برد.
وى مىگويد: ”به گفته بوش، پوتين از عزم اين كشور براى حمايت از دمكراسى سخن گفت. اما واقعيت نشانگر چيز ديگرى است. واقعيت نشان داده كه اين كشور در سالهاى اخير مسير ديگرى از آنچه كه ادعا مىكند را پيموده است.“
ناظران ديگر، ديدگاهى خوشبينانهتر داشته و تفسير ديگرى را عرضه مىكنند. به باور آنها جرج بوش در ديدار خود با پوتين، وى را به پذيرش اصول دمكراسى و پذيرش نهايى اين اصول وادار كرد. موفقيت بوش در زمينه مزبور به حدى بود كه حتى «جو ليبرمن» نيز او را مورد ستايش قرار داد.
ليبرمن كسى بود كه پيشتر به كنگره آمريكا قطعنامهاى ارائه داده بود كه طبق آن عضويت روسيه در جمع هشت كشور صنعتى جهان (G8) بايد به حالت تعليق درمىآمد. دليل اين تعليق هم نقض مكرر اصول دمكراسى توسط روسيه بود.
ليبرمن در اين باره مىگويد:”برآورد من اين است كه بوش نظراتش را صراحتا و بىپرده با پوتين در ميان گذاشته است. اين بدان معنا نيست كه ما ديگر خواهان مناسباتى دوستانه با روسيه نيستيم. اما لازمه مناسباتى دوستانه و تنگاتنگ صراحت در ابراز نظر است. اين بدان معناست كه ما در كنگره آمريكا براى روسيه روشن كرديم كه در صورت تخطى از هنجارهاى دمكراتيك نمىتواند عضو پيمان كشورهاى «جى هشت» باقى بماند“.
اما مىتوان سفر پنجروزه بوش را با نگاهى كلى به آن مثبت ارزيابى كرد. نگاهى اجمالى به تفسيرهاى روزنامهها بيانگر اعتقاد بسيارى از مفسران به موفق بودن بوش در بهبود روابط كشورهاى دو سوى اقيانوس اطلس است. به زعم اين مفسران، بوش با تغيير لحن خود در ديدار اخير توانست به مناسبات تيره شده اين كشورها حياتى تازه بخشد.
برخى از گزارشگران آمريكايى كه بوش را در سفر مزبور همراهى كردند، اعتقاد دارند، اظهارنظرهاى مقامات اروپايى در مورد مسئله اتمى ايران، بوش را به تامل بيشتر در اين باره برانگيخت. گمان مىرود وى كه تابحال همواره از شركت فعالانه در مذاكرات با ايران سرباز مىزد، اينك به تعمق بيشترى در اين مورد بپردازد.
«رابرت هانتر» سفير سابق آمريكا در سازمان ناتو ضمن اشاره به سفر اخير بوش به اروپا، به واقعيتهاى موجود فعلى جهان اشاره كرده، روابط كشورهاى كشورهاى دو سوى اقيانوس اطلس را اينگونه ارزيابى مىكند:”اين ديگر رابطهاى دلخواه نيست. بلكه ازدواجى اجبارى است و مسايلي چون داشتن دشمنانى خطرناك، مبارزه با تروريسم، اوضاع منطقه خاور نزديك و مشكلات كنونى جهان، ما را وادار به همكارى با يكديگر مىكند“.