نگاهى به مطبوعات
۱۳۸۵ تیر ۲۱, چهارشنبهبمبئى نماد پرغرور هند مدرن
سرى انفجارهاى موحشى كه ديروز در قطارهاى مسافربرى در ايالت بمبئى هند روى داد و به كشتهشدن نزديك به ۲۰۰ نفر منجر گرديد، توجه اكثر رسانهها را به خود معطوف كرده است. روزنامهى انگليسى «گاردين» (Guardian) در اين زمينه مىنويسد: «در سالهاى شوم پس از ۱۱ سپتامبر، چنين اقدامات كينهتوزانهاى بسيار روى داده است، در بالى، كازابلانكا، استانبول، مادريد و لندن. تصاوير پيكرهاى لهشده، انسانهاى مضطرب، شبكههاى تلفنى از كار افتاده و نيز آزمايشهاى هراسآور براى سيستم رسيدگى به موقعيت اضطرارى، تجربهاى هستند كه اينك بسيارى انسانها در نقاط مختلف جهان در آن سهيماند. بمبئى نماد پرغرور و شتابندهى هند مدرن است، مادرشهر تجارى و مالى كشور، مهمترين بندر در غرب آن، محل بيشتر شركتهاى بزرگ و مقر صنايع فيلمسازى بالیوود. دوستان بزرگترين دمكراسى در سراسر جهان فقط مىتوانند آرزو كنند كه اين كشور دليرى و نيروى آن را داشته باشد كه در مقابل اين ضربهى رقتبار و بيهوده مقاومت كند».
تركيبات ترور
روزنامهى ايتاليليى «كوريره دلاسرا» (Corriere della Sera) چاپ ميلان در همين رابطه مىنويسد: «تمام تركيبات فراهم است: ضربات همزمان به سيستم مسافربرى شهرى كه خصلت نمادين دارد و نيز انتخاب روز يازدهم از طرف پيروان ترور درست مانند حمام خون در نيويورك، جربا و مادريد. ظن هند و نه فقط اين كشور، متوجه جدايىطلبان كشمير است. گروهى افراطى و خشونتطلب كه ترور كلان را به يك حركت دست ترجيح مىدهد. چرخشى تازه در كشتار كه به اقدامات القاعده متكى مىباشد و از سال ۲۰۰۵ به اينطرف قدرتمندتر شده است».
تازيانهى جوامع مدرن
روزنامهى انگليسى «تايمز» (Times) نيز به مناسبت ترور بمبئى مىنويسد:«اين اقدامات كينهتوزانه، يكسال پس از انفجار بمب در سيستم نقليهى لندن رخ مىدهند. براى مردم مادريد نيز تشابهات زيادى با ضربات سال ۲۰۰۴ وجود دارد كه به مرگ انسانهاى زيادى منجر گرديد. تروريسم واقعا جهانى شده و به تازيانهى همهى جوامع متمدن تبديل گرديده است. دربارهى انگيزهى عاملان اين ترور ترديدى نبايد داشت. القاعده و افراطيان اسلامى دلايل كافى دارند كه هند را دچار بىثباتى كنند، رشد مستمر آن را متوقف سازند، خشونت ميان گروههاى قومى را دامن زنند و مناسبات با پاكستان را به دورهى بحران بازگردانند».
وعدهى جنگ داخلى
سه سال پس از حملهى نظامى آمريكا به عراق، اين كشور همچنان گرفتار خشونت است. روزنامهى فرانسوى «لوموند» (Le Monde) در اين زمينه مىنويسد: «براى عراقىها صرفنظر از اينكه طرفدار دخالت نظامى بودند يا مخالف آن، حضور نيروهاى بيگانه به يك دليل موجه بود: براى جلوگيرى از جنگ داخلى. سه سال پس از هجوم نظامى به عراق، آمريكايىها هنوز نرفتهاند. هم آنان در عراق هستند و هم جنگ داخلى. يكشنبهى خونين، نقطهى عطفى در جنگ عراق است. براى نخستين بار جمعى از ساكنان بغداد را پس از يك بازرسى ساده براى شناسايى، صرفا به دليل تعلق احتمالى به يك جامعهى مذهبى منظما اعدام كردهاند. ابومصعب الزرقاوى رييس القاعده در عراق كه در ماه ژوئن كشته شد، از نظر سياسى پيروز شده است، زيرا او جنگ داخلى را وعده داده بود».
هرج و مرج در عراق
روزنامهى فرانسوى «درنيه نوول دلزاس» (Derniéres Nouvelles d´Alsace) در مورد اوضاع عراق مىنويسد: «مقاومت آنچنان بزرگ است كه نمىتواند ناشى از چند اسلامگراى متعصب باشد. آمريكايىها با شورشهاى واقعا سازمانيافته سروكار دارند كه بىترديد برخاسته از ارتش سابق صدام است، همدستانى در نيروهاى امنيتى و شايد در حكومت عراق دارد و به گروههاى رقيب تقسيم شده است. عراق در ميانهى يك هرج و مرج قرار دارد. اين وضعيت، آمريكا را تضعيف مىكند و اين امر آرامبخش نيست. وقتى كشورى كه خود را ژاندارم جهانى مىخواند متحمل ضربه شود، سود آن را اخلالگران جهان مىبرند. كيم جونگ ديكتاتور كرهى شمالى با موشكهاى خود بازى مىكند و ايرانىها به سياست اتمى خود ادامه مىدهند».
تنها طرف قابلاطمينان بوش
جرج بوش رييس جمهورى آمريكا براى سومين بار از جمهورى فدرال آلمان ديدن مىكند. روزنامهى سوئيسى «تاگس آنتسايگر» (Tages-Anzeiger) چاپ زوريخ به اين مناسبت مىنويسد: «سفر بوش به آلمان بيشتر از يك تور تبليغاتى است. اگر چه دولت بوش پيش از جنگ عراق، آلمان را به همراه فرانسه به عنوان همكاران نامطمئن و بىعرضه مسخره كرده و آنها را اروپاى كهن لقب داده بود، اما واشنگتن در اين فاصله به دوستان قديمى نيازمند است. ابرقدرت آمريكا با استراتژى جنگ پيشگيرانه در عراق، به مرزهاى توانايى خود برخورد كرده است. اينك قدرت واقعيتها اين كشور را به واقعگرايى بيشتر مجبور مىكند. صدراعظم آلمان مركل نيز با روش هشيارانهى خود روشن كرد كه بديلى براى يك سياست خارجى واقعگرايانه وجود ندارد. اما عليرغم همدردى متقابل ميان آنگلا مركل و جرج بوش، همانطور كه مىدانيم كشورها نه دوست، بلكه منافع دارند. دليل واقعى براى هماهنگى ميان آمريكا و آلمان نيز همين است. زيرا مركل در حال حاضر تنها طرف قابل اطمينان بوش در اروپاست».