1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

نگاهى به سياست خارجى آمريكا تحت رهبرى جرج دبليو بوش

۱۳۸۳ آبان ۱۱, دوشنبه

ميان جرج دبليو بوش، مبارز كارزار انتخابات رياست جمهورى سال ۲۰۰۴ و مبارز كارزار سال ۲۰۰۰ تفاوتهاى فاحشى وجود دارد، به ويژه از لحاظ سياست خارجى. بوش در سال ۲۰۰۰ با اين وعده وارد ميدان شد كه آمريكا تحت رهبرى او، نقش خود را به عنوان ابرقدرت جهان، فروتنانه ايفا خواهد كرد و در امر انجام عمليات نظامى و جنگى، از خود خويشتندارى نشان خواهد داد. اما امروز وى پشتيبان و خواهان گسترش و تقويت شديد نقش آمريكا در جهان است.

https://p.dw.com/p/A5Rx
عکس: AP

بوش در نخستين دوره رياست جمهوريش با شعار جنگ با تروريسم، افغانستان و عراق، دو كشورى را كه از منطقه از اهميتى استراتژيكى برخوردار هستند، تحت اشغال آمريكا در آورد و حال در كارزار انتخاباتى امسال، مبلغى است كه از دمكراتيزه كردن سراسر خاورميانه، تحت فرماندهى ايالات متحده سخن ميراند.

حادثه يازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ سياست خارجى جرج دبليو بوش را كاملا دگرگون ساخت. شايد وى نقشه سرنگونى صدام حسين را پيش از اين واقعه در سر ميپروراند، دست كم اين نظر پاول اونيل وزير دارايى اسبق آمريكاست، اما بايد گفت كه عراق در آن زمان در صدر دستور كار بوش و دولتش قرار نداشت. نگاه و توجه وى بيش از همه به مسايل مربوط به سياست داخلى معطوف بود. سوقصدهاى يازدهم سپتامبر اما جنگ با تروريسم را به مهمترين وظيفه و هدف وى بدل كرد.

از زمان تا كنون، سياست خارجى بوش تحت تاثير انگيزهاى اخلاقى و مبلغانه شكل گرفته است. يكى از روشنترين شواهد بر اين مدعا اين است كه بوش سه كشور ايران، عراق و كره شمالى را در محور معروف شرارت قرار داد و خود را مبارزى خواند كه نماد نيكى در جهان است.

گام بعدى شكل گيرى دكترين بوش بود كه مضمون كليدى آن حق آمريكا براى دفاع از خود با اتخاذ ضربه هاى پيشگيرنده است. بوش در آغاز دروه رياست جمهوريش از قرارداد كيوتو كناره گرفت و از آن پس، گرايشهايش به تكروى، روز به روز شديدتر شد.

جرج دبليو بوش، جنگ با تروريسم را تحت اين شعار آغاز كرد كه هر كه با ما نيست، ضد ماست. ژاك شيراك رييس جمهور فرانسه و گرهارد شرودر صدراعظم آلمان در پى مخالفتشان با جنگ عراق، با بى اعتنايى و تندرويى بوش مواجه شدند.

وى به محض آنكه متوجه شد كه صدور قطعنامه اى براى آغاز جنگ عراق، از موافقت اكثريت شوراى امنيت سازمان ملل برخوردار نيست، مذاكرت خود را با اين سازمان قطع كرد و مانند جنگ افغانستان، ائتلافى غيررسمى متشكل از كشورهاى پشتيبان تشكيل داد و با اين گام، توانست بدون هيچگونه مشكلات بوروكراتيك، براى نمونه در چارچوب تصميمگيريهاى لازم در ناتو، وارد صحنه شود.

بايد اذعان داشت كه در سياست خارجى آمريكا همواره تكروى وجود داشته، اما اين مسئله تا كنون تا به اين اندازه محسوس و مشهود نبوده است. شايد مشكلات عظيم حاكم در عراق، تا اندازه اى واقعيت را در ذهن دولت بوش جا داده باشد، اما پرسش اينجاست كه آيا اين مسئله در دگرگونى سياست خارجى آمريكا نيز تاثيرگذار خواهد بود يا نه.

در اين روزها و هفته ها، بازار بحث و گمانه زنى درباره اينكه سياست خارجى بوش درصورت پيروزيش در انتخابات چگونه خواهد بود، داغ بوده است: آيا وى در صورت موفقيتش در انتخابات رياست جمهورى ايران و يا كره شمالى را مورد حمله قرار خواهد داد و يا اينكه سياستى به قول خودش فروتنانه تر اتخاذ خواهد كرد كه هدف آن سامان دادن به اوضاع عراق و ترك اين كشور است.

به عقيده جيمز استاينبرگ، كارشناس سياست خارجى در انستيتو Brookings، آمريكا به احتمال قوى دست به عمليات نظامى تازه اى نخواهد زد، چرا كه دولت با مخالفت و ايستادگى كنگره آمريكا و همچنين مردم اين كشور روبرو خواهد بود.

تد گالن كارپنتر، از انستيتو تحقيقاتى Cato در مقابل متعقد است كه بوش شايد به باقى اعضاى محور شرارت رفته و به زور متوسل شود. وى متذكر ميشود: ”ممكن است كه فكر ايفاى نقشى تاريخى، وجود بوش را بعد از انتخاب مجددش به عنوان رييس جمهور فراگيرد و سبب شود كه وى در تصميمگيريهايش، مخالفتها و مقاومتها در خود آمريكا را مورد اعتنا و توجه قرار ندهد.