1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

نگاهى به زندگى و مشكلات دانشجويان ايرانى در ايتاليا

۱۳۸۵ شهریور ۲۷, دوشنبه

در سال گذشته سير مهاجرت جوانان ايرانى براى ادامه تحصيل به کشور ايتاليا به طرز چشمگيرى رو به افزايش گذاشت و همزمان با شروع سال تحصيلى جديد صدها جوان ايرانى براى ورود به دانشگاهها و آکادمى‌هاى هنر وارد اين کشور مى‌شوند، بطوريکه مى‌توان گفت، ايتاليا در ميان کشورهاى اروپايى از نظر پذيرش دانشجويان ايرانی در رتبه بسيار بالايى قرار دارد.

https://p.dw.com/p/A6RR
عکس: DW-TV

از روزهاى پايانى ماه اوت تا اوايل سپتامبر اکثر هواپيماهاى که از ايران به مقصد ايتاليا پرواز مى‌کنند حامل دانشجويان ايرانى هستند که به قصد تحصيل به خاک ايتاليا وارد مى‌شوند.

نکته جالب توجه اين است که اکثر اين جوانان در ايران تحصيلات دانشگاهى را تمام کرده و با مدارک کارشناسى و کارشناسى ارشد به ايتاليا مى‌آيند. عليرغم دشوار و پيچيده بودن قوانين مهاجرت در ايتاليا، جذابيتها و راحتيهايى وجود دارند كه جوانان ايرانى را براى ادامه تحصيل به ايتاليا می‌كشانند.

اما اين جذابيتها در چه نهفته است، جوانان ايرانى با چه انگيزه و تصوراتى راهى ايتاليا می‌شوند و در طى زندگى و تحصيلات دانشگاهى خود در اين كشور با چه مسايلى روبرو هستند. چهار دانشجوى ايرانى مقيم ايتاليا ما را در يافتن جواب اين سوالات يارى می‌كنند.

يكى از اين چهار نفر، بهزاد عاليخواه فارغ التحصيل رشته زمين شناسى است كه براى ادامه تحصيل در رشته جواهر شناسى عازم ايتاليا شده. اين دانشجوى ۲۸ ساله نبود رشته تخصصى جواهرشناسى در ايران و همچنين برترى آكادميك ايتاليا در اين رشته را از انگيزه هاى اصلى می‌خواند:

«من ايتاليا را انتخاب کردم، بخاطر اينکه زمين‌شناسى خواندم و ايتاليايى‌ها هم در آن رشته‌اى که من مى‌خواستم دنبال کنم،‌ حرف اول را در دنيا مى‌زدند، و ما چون اين علم را در ايران نداشتيم، منهم آمدم اينجا دنبال آن چيزى که در ايران نداشتيم. ما در ايران جواهرشناسى بصورت آکادميك نداريم. شايد سينه به سينه استادها تلمذ کرده باشند، اما کسى که بتواند پاى تخته يا زير ميکروسکوپ يک چيزى را نشان بدهد، نداريم.»

طبيعيست كه اكثر رشته هاى تخصصى كه امكان تحصيل آنها در ايتاليا وجود دارد، در دانشگاههاى ساير كشورهاى اروپايى و يا آمريكاى شمالى هم می‌توان آنها را تحصيل كرد، اما در ايتاليا محاسن ديگرى هم وجود دارد.

سميرا عبدى كه به تازگى وارد ايتاليا شده، قصد داشت كه در داخل كشور مشغول تحصيل در رشته معمارى داخلى شود، اما «ايران اصلا چنين چيزى نداشت. بعد هم ايتاليا راحت‌تر ويزا مى‌داد و زبان ايتاليايى آسانتر از بقيه کشورهاى اروپايى بود. انگليسى‌ام خوب بود، ولى دانشگاه انگليس خيلى گران بود، بخصوص معماريش.»

البته دانشجويان ايرانى كه براى ادامه تحصيل به ايتاليا مىآيند، هميشه در رشته مورد نظر خود پذيرفته نمی‌شوند و ناگزيرند كه راهى ديگر را پيش گيرند، از جمله مازيار مختارى فارغ التحصيل ۲۴ ساله رشته عكاسى كه حال دو سال است در ايتاليا زندگى و تحصيل می‌كند:

«من در حقيقت آمدم که سينما بخوانم و ايتاليا را انتخاب کردم، به دليل اينکه خوب راهش براى خارج شدن از ايران کوتاهتر است و براى درس خواندن خارج از کشور شايد ايتاليا کوتاهترين راه بود. ولى متاسفانه و حالا خوشبختانه قبول نشدم و رفتم نقاشى خواندم که الان خيلى خوشحال‌ترم که دارم نقاشى مى‌خوانم.»

به گفته مازيار يكى از محاسن بزرگ ايتاليا براى هنرجويان ايرانى اين است كه اين كشور از معدود كشورهايى است كه براى هنر بورس می‌دهند. از آن گذشته ايتاليا مهد هنر است، در نقاط مختلف اين كشور می‌توان هنر را خيلى زنده تر حس و لمس كرد و وجود امكانات و نمايشگاههاى متفاوت هم خودش جذابيتى خاص دارد:

«خيلى بهتر مى‌توانى چيزى که در تاريخ هنر مى‌بينى لمس بکنى. معمولا اينجا خيلى آکادميک‌تر با هنر برخورد مى‌کنند. در ايران يک کمى تئوريک است، با اينکه شايد بچه‌هاى ايران اطلاعاتشان بيشتر و قويتر از اينجا حتا باشد. ولى مثلا اگر دانشگاههاى اينجا ۵تا آرتيست در سال بيرون بدهند، ايران شايد تنها يکى بيرون بدهد. دليلش هم اين است که ارتباطات و نمايشگاهها خيلى کم گذاشته مى‌شود. الان در همين فصل، مثلا، از هر آرتيستى که فکر بکنيد اينجا مى‌توانيد نمايشگاهى ببينيد ... يا سيستم تدريس ايران و شايد هم خيلى چيزهاى ديگر. نمى‌دانم، ولى بهرحال آن چيزى که ديده مى‌شود، ايران خيلى عقب‌تر است.»

اين تنها محاسن دانشگاهى، تخصصى و امكانات گسترده نيست كه جوانهاى ايرانى را به خارج می‌كشاند. به ويژه دختران دانشجوى ايرانى كه براى تحصيل به خارج، از جمله به ايتاليا مىآيند، انگيزه هاى ديگرى هم دارند، براى نمونه داشتن استقلال بيشتر. فريما طلوع كه ۲۵ سال دارد، در رشته الكترونيك فارغ التحصيل شده و به تازگى هم براى ادامه تحصيل به ايتاليا آمده، دقيقا به همين نكته اشاره می‌كند:

«من در واقع آمدم که بتوانم يک زندگى مستقل داشته باشم. يعنى حالا خيلی ... چون فکر مى‌کنم مى‌توانستم اينکارى را که مى‌خواهم اينجا انجام بدهم، حالا در سطح پايين‌تر يا بالاتر، توى ايران هم انجام بدهم. اما بيشتر دوست داشتم تجربه يک زندگى مستقل را داشته باشم. چون در ايران بهرحال سخت است که يک دختر برود و تنها زندگى کند. نه از نظر امکانات مادى، از نظر فرهنگى و از نظر خانوادگى يا حداقل در خانواده‌ى من يکمقدار جا انداختن اين موضوع سخت بود که بروم تنها زندگى کنم. من بيشتر دوست داشتم اين کار را بکنم.حالا علاوه بر اينکه بيايم اينجا و دنيا را ببينم و از آدم‌هاى ديگر شناخت پيدا بکنم، ولى بيشترين دليلى که دلم مى‌خواست از ايران خارج بشوم، اين بود.»

طبيعی‌ است كه دانشجويان ايرانى هم مثل ساير دانشجويان خارجى مقيم ايتاليا، با مشكلات متفاوتى روبرو هستند، از مسايل اقتصادى و مالى گرفته، تا يادگرفتن زبان، پيدا كردن جايى براى زندگى و خوابيدن و درمواردى پيدا كردن كار و كلا عادت كردن و خو گرفتن به محيط زندگى و دانشگاهى كشورى بيگانه. با وجود اين مشكلات، اكثر جوانهاى ايرانى خوشبين هستند و كارشان را پيش‌ می‌برند.

مازيار كه در رشته نقاشى مشغول تحصيل است، در كنار درس، كار نقاشى هم می‌كند و از اين طريق و همچنين بورسى كه می‌گيرد، اين موقعيت را براى خودش فراهم كرده كه ۴ سال به درسش ادامه دهد.

بهزاد هم كه رشته تخصصيش جواهر شناسى است، معتقد است كه در ايتاليا هم معضلات زيادى وجود دارد، اما راحت تر می‌توان با مسائل كنار آمد و آنها را حل كرد:

«مشکلات خيلى زياد است، اما خوب اينجا مى‌توانى غلبه بکنى به مشکلات. کارى که شايد توى ايران نتوانى، يعنى اگر «من در ايتاليا» را بردارى و بگذارى در «من در ايران»، شايد نتوانم يک خانه بگيرم، درس بخوانم و به همه‌ى کارهايم برسم. شايد يک‌سوم کارها را من در ايران، با اينکه در ايران خوب زندگى کردم، ولى خودم اصلا نمى‌توانستم چنين چيزى را که اينجا درست کردم در ايران درست کنم.»

شايد يكى از محاسن بزرگ ايتاليا نسبت به ساير كشورهايى اروپايى، از جمله و آلمان و انگليس، محيط و فضاى اين كشور و همچنين شباهتهايى است كه بين ايران و ايتاليا وجود دارد. به گفته بهزاد، دقيقا به خاطر همين شباهتهاست كه راحت می‌توان دوست پيدا كرد و به همين خاطر است كه «جامعه ايرانى‌ها اينجا آنقدر قوى نيست، چون حل شدند توى جامعه ايتاليايى‌ها.»

و مازيار هم ضمن تاييد حرف بهزاد در مورد شباهتهاى بين ايتاليا و ايران، آزاد بودن محيط زندگى و همچنين آزاد بودن فضاى هنرى را از محاسن زندگى و تحصيل تو ايتاليا می‌داند:

«در هرحال ايتاليا مردمى دارد که خيلى شبيه ما هستند، هم از لحاظ فرهنگى و از خيلى لحاظ شبيه ما هستند. و اينکه خيلى آزادانه‌تر مى‌توانى با آنها برخورد بکنى و توى مدى که مى‌خواهى مى‌توانى خيلى راحت‌تر باشى. يعنى فضاى ايران، حداقل هنرى‌اش شايد بشود گفت يک کمى فضاى مريضى‌ست.».

فريما بيشتر بودن آزاديهاى فردى، اجتماعى و فكرى و همچنين نبود فشار جامعه روى افراد را از نكات تعيين كننده و بسيار مهم می‌داند و در توضيح حرفش می‌گويد:

«توجهى که تو در ايران بابت آرايش کردن، لباس پوشيدن و بابت اين چيزها مى‌کنى، اينجا اصلا نيست. در نتيجه يک چنين چيزى فکر تو را توى اين قسمت «آف» مى‌کند. يعنى حداقلش اين است که چه تو آرايش کرده به خيابان بروى و يا نروى، هيچ فرقى نمى‌کند. بنابراين راحت مى‌توانى هرجورى که دوست دارى بيرون بروى. خود اينها به نظرم خيلى آدم را ريلکس مى‌کند و باعث مى‌شود که آدم به يک چيزهاى ديگرى فکر بکند. مثلا اگر من خودم توى ايران در طول روز ۲ساعت وقت مى‌گذاشتم بابت اينکه چى بپوشم، چيکار بکنم، چه آرايشى بکنم و يا چه رنگ مويى بزنم، همين ۲ساعت را مى‌توانم اينجا يک کار ديگرى بکنم. اينها فکر مى‌کنم، حداقل به من، خيلى کمک مى‌کند.»

در كنار اين آزاديها، چه در عرصه دانشگاهى، مثلا در زمينه هنرى، و چه در زمينه هاى اجتماعى، فردى و فكرى، يك نكته درخور توجه ديگرى هم هست كه دانشجويان ايرانى بعد از شروع تحصيل در ايتاليا به آن پى می‌برند، اگر چه اين مسئله فقط شامل حال ايتاليا نمی‌شود و در مجموع در كشورهاى غربى بيشتر قاعده هست تا استثنا و آن كم بودن مشكلات ادارى و دفترى و به اين ترتيب صرفه جويى در وقت است.

بهزاد كه دانشجوى رشته جواهر شناسى است می‌گويد: «يک چيزى هست اينکه اينجا اگر تصميم بگيرى يک کارى را انجام بدهى، فردا صبح مى‌توانى آن کار را انجام بدهى. در حاليکه توى ايران اگر بخواهى از يک جايى بروى يک جاى ديگر، يک رشته ديگر، يک کار ديگرى بکنى، اولا که بايد ۱۵۰۰نفر را ببينى و بايد۱۵۰۰ درى که قفل‌اند، کليد ندارند را باز کني.»

و مازيار هم از ديده ها و تجربه هاش مثال می‌زند: «قبلا هم اشاره كردم. من آمدم سينما بخوانم، بعد از دو هفته تغييرش دادم و رفتم نقاشى را شروع کردم. اين سير را اگر بخواهى در ايران طى کنى، فکر مى‌کنم يکسال و نيم يا دوسال طول بکشد، تا بروى دوباره کنکور بدهى و اينها. خيلى مسئله کوچکى‌ست، ولى وقت خيلى چيز تعيين کننده‌اى است. مى‌داني!»

حتى سميرا كه مدت كوتاهيه كه وارد ايتاليا شده، به اين حس بزرگ پى برده و می‌گويد: «قضيه در ايران آنقدر استرس دارد. تو با هزار تا چيز درگيرى. انتخاب رشته، دانشگاه رفتنت و آمدنت، رفتن با وسايل نقليه عمومى. همه چيز يک مشکلى دارد. ولى اينجا در اين چندروزى که آمدم خيلى از دغدغه‌هاى اينطورى کمتر بوده يا نداشتيم.»

كسانى هم كه دورانى چه كوتاه و چه بلند را صرف تحصيل می‌كنند و براى اين كار راهى خارج می‌شوند، درواقع چه از لحاظ وقت و چه از لحاظ مالى براى آينده خود سرمايه‌گذارى می‌كنند و ذهنشان خودآگاه و يا ناخودآگاه به آينده هم مشغول است.

پيدا كردن دوست و آشناهاى جديد، خو گرفتن به محيط زندگى و بدون شك، عادت كردن به داشتن بعضى آزاديهايى كه شايد دانشجويان ايرانى مجبور شوند، بعد از بازگشت به ايران آنها صرف نظر كنند، باعث می‌شود كه آنها بعد پايان تحصيلاتشان، به ماندن در ايتاليا و يا برگشتن به ايران فكر كنند و در نهايت بين اين دو، يكى را برگزينند.

سميرا دوست دارد كه تا پايان تحصيلات و يا حتى مدتى هم بعد از آن، دست كم براى كسب تجربه هم كه شده، در ايتاليا بماند، ولى كلا «فکر مى‌کنم شايد براى ما که ايرانى هستيم اينجا يا در اروپا در اين بازار كار عجيب و غريب، کارى براى مثلا من بعنوان معمار وجود نداشته باشد و توى ايران بيشتر مى‌شود کار کرد. چون اينجا اصلا نيست. مى‌داني! در هرحال فرصت شغلى براى من آنجا بيشتر هست. بالاخره سرزمينم هم هست ديگر.»

مازيار هم خود را بر سر دوراهى می‌بيند و می‌گويد: «بهرحال من اينجا يک حالت تعليق دارم، و نمى‌توانم بگويم، شايد يکماه ديگر مجبور بشوم برگردم ايران. ولى اينکه دوست دارم اينجا بمانم يا نه، در نهايت ايران مثل پدر و مادرست و اجتناب‌ناپذير است که برنگردى. حالا براى من اينجورى‌ست. ولى حداقل يک دورانى را دوست دارم اينجا تجربه کنم.»

و سخن آخر را هم به بهزاد می‌سپاريم كه او هم عليرغم عشقش به ايران، يكجورهايى به ايتاليا دلبسته و بسختى می‌تواند براى هميشه از اين كشور خداحافظى كند: «من خيلى خيلى دوست دارم همين فردا برگردم ايران، ولى بدم نمی‌ايد يک تکه از خودم را اينجا بگذارم و باز برگردم و به آن تکه‌خودم هرازگاهى سر بزنم.»

مريم افشنگ، گزارشگر صداى آلمان در رم