نيازها و كمبودهاى جمعيت ۷۰ ميليونى ايران / گفتگو با دكتر مهرداد مشايخى
۱۳۸۵ آذر ۱۸, شنبهپرسشهاى زيادى در باره برنامه يا پشتوانههاى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى براى اين جمعيت كه اكثرشان جوانان هستند وجود دارد. پارهاى از آنها را با دكتر مهرداد مشايخى، استاد رشته جامعه شناسى دانشگاه جرج تاون در ميان گذاشتيم.
در گفتگوهاى مربوط به آسيب شناسى ازدياد جمعيت، اصطلاح ”تله جمعيتى فقر“ زياد شنيده میشود. اين يعنى چه؟
مهرداد مشايخى: وقتى ميزان رشد جمعيت در جامعهاى از حد بنيه اقتصادى جامعه بگذرد، مازاد جمعيتى ايجاد میشود كه بخاطر نبودن شبكهها و پشتوانههاى اقتصادى براى حمايت از آنها، بخش فقير جامعه گسترش مىيابد. در ايران پس از انقلاب بر ميزان بارورى اضافه شد به طوريكه تعداد فرزند از ۱ميليون در اواسط دهه ۴۰ به ۲ ميليون رسيد و اين وضع ادامه داشت تا اواخر دهه شصت. اين جمعيت كه آن سالها اضافه شده اينك در جستجوى كار است، میخواهد وارد جامعه شود اما ما با يك عدم تعادل مواجهيم كه جامعه خدمات لازم را به آنها نمىتواند ارائه بدهد.
طبق آمار موجود، زاد و ولد در خانوادههاى فقيرتر ايران با وجود موانع اقتصادى و معيشتى بيشتر است. حقيقتا آن عامل ذهنى كه بر عائله خانوادههاى كم درآمدتر با وجود عدم پشتيبانى دولتى تاثير مىگذارد و بر مشكلات عينى و مالى مى چربد، چيست؟
مهرداد مشايخى: اين امر مقدار زيادى جنبه فرهنگى دارد. بخش زيادى از فقرا در كشورهاى كم توسعه يا در روستا زندگى مىكنند، يا حاشيه نشينهاى شهرهاى بزرگ هستند. از اين جنبه فرقى نمیكند و الگوى فكرى حاكم برآنها الگوى روستايى است كه به خاطر روش اقتصادى كه كشاورزى است، تمايل به بچه بيشتر بخاطر كمك دست بودن، بالاتر است. با توجه به اين كه در كشورى مثل ايران، دين و باورهاى دينى هم در اين قشر جدى تر عمل مىكند، آنها كارى به كنترل جمعيت ندارند و اصولا آموزش خاصى هم ندارند.
مركز آمار ايران، جمعيت روستايى در سرشمارى اخير را ۳۱ مميز ۵ درصد و جمعيت شهرى را ۶۸ مميزو ۴ درصد ذكر كرده است. آيا اين نسبت متعادل است؟ شايد بهتر باشد پرسيد آيا اين نسبت معنايى مثبت دارد؟
مهرداد مشايخى: نخست يادآورشوم كه در ابتداى انقلاب ميزان زاد و ولد درخانواده هاى روستايى بيش از ۸ فرزند بوده و در شهرها، حدود ۴ فرزند! ولى بالا رفتن جمعيت شهرى در حال حاضر ارتباطى به فرزندآورى ندارد، بلكه اصل موضوع در مهاجرتها و تغيير جعرافيايى، نه ساختارى جمعيت شهري و روستايى است. اين به مهاجرتى كه از دهه ۴۰ سرعت گرفت ارتباط دارد. اينك بيشتر از دو سوم جمعيت ايران را جمعيت شهر نشين تشكيل مىدهد اما اين تنها زمانى معناى مثبت پيدا میكرد كه اين جمعيت اشتغال داشت، مولد بود و كار مفيد انجام میداد. در حال حاضر بخش وسيع جمعيت ما به كارهاى كاذب يا بيكارى آشكار و پنهان مبتلا است. شهر نشينى ارتش بيكارى هم كه در تهران زندگى مىكند كاذب است.
در مباحث جمعيت شناسى در ايران، به انبوه جوانان زير سى سال و بطور كلى جامعه بسيار جوانى اشاره مى شود كه دورنمايى برنامه ريزی شده براى آينده آنها وجود ندارد. پرسش اينجاست كه آيا ظرفيتهاى اقتصادى، آموزشى، بهداشتى و زيست محيطى ايران تكافوى نيازهاى اين جمعيت را مىكند؟
مهرداد مشايخى: با توجه به ساختار اقتصادى كه دولتى و متكى بر درآمد نفت است، دولت چگونه قادر است بدون جذب سرمايه خارجى و حفظ ساختار قضايى و سياسى فعلى اشتغال ايجاد كند؟ اين تقريبا غير ممكن است. بخصوص الان مىبينيم كه در دوره آقاى احمدى نژاد هر تلاشى كه براى جلب اعتماد در جامعه بين المللی براى سرمايه گذارى میشد، از بين رفته است. بدون سرمايه گذارى خارجى امكان اشتغال خيلى محدود است مگر اين كه به طور استثنايى درآمد نفت اينقدر زياد شود كه بتواند در مدت كوتاهى اين نقيصه جبران شود.
اين جمعيت جوان، با توجه به رشد ارتباط ها و اتصال به جهان خارج از ايران به مراتب بيشتر از نسل هاى قبل در معرض دگرگونى هاى فرهنگى و فكرى است. الزاما الگوهاى رفتارى و تربيتى و فرهنگی اين جوانان با هنجارهايى كه مسئولان جامعه يا خانوادهها مىخواهند نيست. تاثير تحول هاى فكرى و تربيتى، اخلاقى يا ارزشى اين انبوه جمعيت بر مناسبات اجتماعى يا سياسى چيست؟
مهرداد مشايخى: از جنبه فرهنگى از آنجا كه مازاد جمعيت بيشتر در طبقات محروم و فقير يا آنها كه اعتقادهاى دينى قوىترى دارند نمود دارد، به يك معنا اين قشرجنبههايى از فرهنگ جامعه را بازتوليد و تقويت مىكنند كه در واقع فرهنگ پيش مدرن و ارزشهاى سنتى است. من هميشه در بحثهايم جمعيت ايران را از دو بخش نسبتا جدا از هم نگاه میكنم. بخش تقريبا مدرنى كه در حوزه روابط مدنى قرار ميگيرد و اينها كسانى هستند كه داراى موقعيت اقتصادى محكم تر يا مشاغل تخصصى تر هستند و بخش ديگر كه محروم، بدون اشتغال، سنت گرا يا دين باور است. بخش دوم از نظر سياسى بيشتر در معرض بسيج سياسى دولت قرار دارد چون دولت از نظر اقتصادى نوعي روبط حمايتگرانه با اينها ايجاد مى كند و به همين خاطر ميتواند از آنها بهره بردارى هاى سياسى هم بكند.
مهيندخت مصباح