ناهید؛ «غروب کوهستان» و طلوع آوازهخوان
۱۳۸۵ بهمن ۸, یکشنبه�واد» است که اغلب به نام کوچک میشناسیمش، نامی که نخستین و مشهورترین ترانهی او «غروب کوهستان» را به ذهن تداعی میکند.
براى شنيدن «عصر شنبه» فايل صوتى پايان صفحه را كليك كنيد!
ناهید گرچه در خانوادهای اهل موسیقی پرورش یافته و خواندن را از کودکی شروع کرده، آغاز فعالیت حرفهایش بیشتر حاصل تصادف بوده تا برنامهریزی:
«من دانشجوی سال اول دانشکده ادبیات بودم و با هوشمند عقیلی و جهانبخش پازوکی همکلاس بودیم. رییس دانشکده آن موقع آقای عباس فاروقی بود که گروهی را برای اجرای موسیقی ایرانی تشکیل داد و ما را ترغیب کرد دورهم جمع بشویم. یادم هست که من و هوشمند عقیلی اولین بار کنسرتی در دانشکده گذاشتیم و آهنگ «بردی از یادم» دلکش را با هم خواندیم؛ من دلکش بودم و او ویگن و این آهنگ را باهم اجرا کردیم. آن شب یک آقایی توی جمع تماشاگران بود که از رادیو ایران آمده بود. اسمش مهندس تاریوردی و مربوط به رادیوی شهرستانها بود. او صدای ما را شنید و به رادیو اصفهان پیشنهاد کرد که من را برای همکاری با رادیو دعوت کند. رییس رادیو آن موقع، آقای مرندی، با پدر من خیلی رفیق بود. او با پدر صحبت کرد، و پدر خیلی دلشان میخواست من بروم رادیو، منتها خانوادهی مادرم مخالف بودند. یکمقدار مذهبی بودند و اجازه نمیدادند. اعتقاد داشتند دختر که بزرگ میشود، باید حتما شوهر کند، و اگر آدم برود توی کار موسیقی و ساز و آواز، دیگر مطرب است و شوهر سراغش نمیآید و خلاصه آبروی خانواده در خطر است.»
با اینهمه ناهید از حمایت پدر و داییاش برخورد بود:
«بابا به موسیقی علاقمند و با بزرگان موسیقی در تماس بودند. همهی اطرافیان هم اصرار داشتند که ناهید حتما باید بخواند، چون با صدای کودکی من آشنا بودند. دوستان پدر میگفتند ناهید موفق میشود، منتها پدرم واقعا جرات نداشتند که حرفی بزنند. پدر اهل موسیقی بودند، مثلا تاج مرتب توی خانهی ما رفت وآمد داشت، آقای جلیل شهناز با پدر من خیلی قاطی بود، مثلا عروسی پدرم آنجا بود و ۷ـ۶ شب پیش بابا ماند. اینطوری بودند. منوچهر سلطانی هم که ویلون میزد، همیشه توی خانوادهی ما رفت وآمد داشت. خلاصه دایی من هم علاقمند بود که من آواز بخوانم و از من طرفداری میکرد. بعد خانوادهی ما برای مطرح کردن این موضوع که ناهید برود رادیو یا نرود، جلسهای تشکیل دادند، و مردان خانواده باهم جمع شدند. همه یکپارچه مخالف بودند که مگر میشود دختر برود رادیو، آواز بخواند! شما میدانید چه کسانی توی رادیو میخوانند؟ مگر میشود، نوهی حسین داییجواد، حسن داییجواد برود توی رادیو بخواند؟ دایی من پا شد و صحبت کرد. هیچوقت یادم نمیرود. من مثل دخترهایی که برایشان خواستگار آمده پشت در گوش میدادم. جرات نمیکردم که بروم تو. میدیدم که دایی بلند شده، و میگوید شما حق ندارید جلوی این موقعیت ناهید را بگیرید. اگر کسی بخواهد زندگی خوبی داشته باشد به خودش مربوط است، راهش را خودش باید انتخاب بکند. شما حق ندارید توی کار ناهید دخالت کنید. ناهید یک کسی است که بالاخره یک خاصیتی توی صدایش هست. اجازه بدهید به صورت امتحانی برود و اینکار را بکند، بعد میشود گفت نه. دیگر بدتر از این که نیست. خلاصه هیچکس هیچی نگفت و همه مجاب شدند. من یادم هست که خیلی مفصل صحبت کرد. فردا بابا با خوشحالی آمدند و گفتند، ناهید برو آهنگات را ضبط کن. و من خیلی خوشحال شده بودم. برای اینکه خیلی دلم میخواست بخوانم. میدانید که آدم جوان است و بچه، من ۱۹ـ۱۸ ساله بودم.»
و به این ترتیب ناهید نخستین ترانهی خود را در استودیو ضبط میکند، ترانهای که امروز هم آن را همانطور میخواند که نزدیک به ۴۵سال پیش خوانده است.
«غم و غصه توی قلبم لونه کرده
ای خدا دلم پر درده، نمیسازه با مو دنیا
دیگه بر نمیگردم به آشیونه
ای خدا کسی نمیدونه غم و تنهایی دل را»
و او با همین ترانه آشنای همه شد. خود ميگويد: «بله، آهنگ دشتی «غروب کوهستان»، آهنگ مال سیروس ساغری و شعر مال جهانبخش پازوکی، اجرای آهنگ سال ۱۳۴۱ بوده، نوروز ۴۱.»
ترانهی «غروب کوهستان» بارها اجرا شد و راه ناهید را به رادیو و برنامهی «گلها» باز کرد. به گفته ناهيد:
«هفتهی بعدش این آهنگ برای ارکستر «گلها» تنظیم شد. آقای جواد معروفی آهنگ را تنظیم کردند و من آن را برای برنامهی «گلها» اجرا کردم و شد «گلهای صحرایی شماره ۶۲». این آهنگ به صورتهای مختلف ضبط شد. با ارکستر رادیو اصفهان ضبط شده بود، با ارکستر کسروی تهران به رهبری آقای کسروی، و سنتور مخصوص آقای زندی که یکی از بزرگان سنتور این مملکت بود ضبط شد، با ارکستر گلها ضبط شد، با ارکستر شما ـ رادیو ضبط شد. با یک ویلون تنها هم ضبط شد. این آهنگ تقریبا ۷ـ۶جور ضبط شد. و یادم هست که این آهنگ را بعد از من خانم گوگوش، خانم الهه و خانم سیما بینا اجرا کردند. منظورشان این بود که به غریبهها نباید میدان داد. یادم میآید این حرف خانم مرضیه بود که میگفت شما خیلی زود به اغیار میدان میدهید. منظور این بود. خلاصه این آهنگ اجرا شد و خیلی موفق بود. و من از همان آهنگ اول دیگر شدم خوانندهی گلها.
من از افتخاراتم این است که آقای جواد معروفی آهنگهایشان را به من میدادند اجرا کنم. ایشان مخصوصا یک آهنگ فوقالعاده زیبا دارند، با شعر بهادر یگانه، که برای مرگ خالقی ساخته بودند و این آهنگ به من دادند اجرا کنم. یکی از افتخارات دیگر من این است که آقای حسینعلی ملاح که یکی از سازشناسان بزرگ بوده و کتاب سازشناسیاش خیلی معروف است یک آهنگ در دستگاه چهارگاه به خاطر من ساختند. ایشان داماد کلنل وزیری بود و پسرخواهرش. و دیگر این که من بین خانمها اولین آوازخوان برنامهی «گلها» هستم. یعنی در سه تا ازبرنامهی «گلها» مثنویها را من اجرا کردم. یکی با مرحوم ورزنده، رضا ورزنده، یکی با استاد جلیل شهناز و یکی هم با مرحوم احمد عبادی.»
ناهید سالهاست که در اصفهان به تدریس آواز مشغول است:
«من سال ۱۳۴۴ استخدام آموزش و پرورش، و سال ۷۴ دقیقا بعد از ۳۰ سال بازنشست شدم. بلافاصله بعد از بازنشستگی برای تعلیم آواز، دعوت به کار شدم. در هنرستان موسیقی دختران و آموزشگاههای مختلف، مثل فارابی، نغمهگشایش که مال آقای استاد کسرایی است، سپاهان، سینا که یک عده از هنرمندان ادارهاش میکنند، و در موسسهی زریاب که باز مدیریت هنرمندی دارد، مشغول کار هستم. هنوز هم ادامه دارد و حدود ۱۱ سال است که دارم با آنها همکاری میکنم.»
او به برخی از بانوان پیشکسوت آواز ایران ارادتی خاص دارد و امروز نیز با شوق و ستایش از آنها یاد میکند.
«من عاشق خانم دلکش بودم، چون این خانم هم آهنگساز بود و هم نوازندهی سه تار و هم صدایی آنچنانی داشت که دارای تحریر بود. تحریرهایش همیشه برای ما کلیدی و آموزنده بود. یعنی هر بار که آهنگهایش را اجرا میکنیم و میخوانیم، یک چیز تازه ازش یاد میگیریم. من همیشه آرزو داشتم خانم دلکش را ببینم. تا اینکه یک زمانی در هتل ونک تهران جشن رادیو بود و همه هنرمندان جمع بودند. من هم مهمان مرحوم کمالالدین مستجابالدعوه و خانم ایشان بودم. من آن زمان نسبت به بقیه هنرمندان خیلی جوان بودم. وقتی که من وارد شدم، خانم دلکش که یک لباس آبی آسمانی خیلی زیبایی پوشیده بودند، از ته سالن آمدند و من را ماچ کردند و گفتند، تو میدانی خیلی خوب میخوانی! هیچوقت این جمله ایشان از گوشم بیرون نمیرود. این اولین برخورد او با من بود. در حالیکه بسیاری از خوانندگان من را نمیپذیرفتند. نمیخواهم اسم ببرم. بعد سال ۷۷ بود که خانم دلکش آمدند اصفهان. میهمان یکی از دوستان من بودند و من را هم دعوت کردند. یادم هست که شب تا صبح سرم را کنار سرشان گذاشتم و خوابیدم. آرزویم برآورده شد.
من عاشق صدای پروین بودم. پروین صدای خاص خودش را داشت و هیچکس مثل پروین نخواند، هیچوقت. همانطور که خانم دلکش. البته ایشان آهنگهای فوقالعادهای داشت که آقای همایون خرم برایشان ساخته بود. فوقالعاده بود واقعا.»
ناهید امروز پس از بیش از چهار دهه تجربه افسوس میخورد که وضع موسیقی اصیل ایرانی با گذشته بسیار تفاوت کرده است: «آنموقع توی رادیو هر صدایی شخصیت و کاراکتر خودش را داشت، ولی الان همه صداها با هم اشتباه میشوند. آن زمان شما ایرج را از گلپا تشخیص میدادید، جمال وفایی را از شهیدی، شهیدی را از قوامی. هرکدام برای خودشان دنیایی بودند. خانمها هم همینطور. ولی الان صداها با هم اشتباه میشوند. همه از هم تقلید میکنند.»
ناهید داییجواد بیش از نود ترانه خوانده که اغلب آنها حاصل همکاری با جواد معروفیست. او سرودههایی از شاعران و ترانهسرایان بهنام از جمله جهانبخش پازوکی، رهی معیری، معینی کرمانشاهی، بهادر یگانه و سیمین بهبهانی را خوانده و با آهنگسازان و نوازندگانی چون حسن کسایی، تجویدی، جلیل شهناز و منوچهر سلطانی همکاری کرده است. ناهید که ۲۸ اردیبهشت ۱۳۲۱ در اصفهان زاده شده، در سال ۱۳۴۸به دلیل آنچه «فرمایشی شدن و دستوری شدن برنامهها» میخواند، به کار خود با رادیو خاتمه داده است.
بهزاد كشميرى پور، گزارشگر صداى آلمان در تهران