ناكامى دولت فرانسه در مهار ناآرامىهاى پاريس
۱۳۸۴ آبان ۱۲, پنجشنبه�ا آسيب ديدهاند. روز چهارشنبه دوم نوامبر ژاك شيراك، رئيس جمهورى فرانسه مردم اين منطقه را به آرامش و خويشتندارى دعوت كرده و دومينيك دو ولپن وعدهى برنامههاى فورى كمكى به جوانان را اعلام داشته است.
تفسيرى از باربارا شولته
براى كسى جاى شگفتى نيست كه هماكنون يك وضعيت اجتماعى انفجارى بر فرانسه حاكم است. در سالهاى گذشته شواهد بسيارى از اين حالت انفجارى در جامعهى فرانسه حكايت مىكرد. زيرا بحران كنونى كه در واقع يك نوع جنگ چريكى ميان جوانان و نيروهاى پليس است و ترس و وحشت را برانگيخته است، دلايل منطقى خود را دارد. اين دلايل آنقدر گوناگون هستند كه بتوانند مرگ تصادفى دو جوان در هفتهى گذشته را به صحنههاى يك جنگ داخلى بدل كنند.
از مهمترين دلايل بحران اسفناك اقتصادى است كه بيكارى گسترده را در پى داشت. اين درست است كه طى چند سال گذشته شاخص اقتصادى فرانسه نسبت به آلمان رونق بيشترى را نشان مىدهد، ولى اين باعث آن نشده كه از ميزان بيكارى، بويژه نزد جوانان و مهاجران كاهش دهد. اينكه بيكارى ممتد منجر به حركتهاى افراطى مذهبى، اعمال خشونتآميز، تشكيل باندهاى تبهكار، بىخانمانى و بىسرپناهى و اعتياد به مواد مخدر شده است را مىتوان در بسيارى مناطق شاهد آن بود. و اين تنها به محلههاى شهروندان كمدرآمد حاشيهنشين محدود نمىشود.
يك عامل ديگر گسترش شديد جو نژادپرستى در فرانسه است. اين امر خود را تنها در نتايج انتخاباتى به سود راستگرايان افراطى «جبههى ملى» ژان مارى لوپن خود را نشان نمىدهد. نژادپرستى روزمره در فرانسه به جايى رسيده كه با مهاجران خارجى بعنوان انسانهاى درجه دو رفتار مىشود. تقاضاهاى اشتغال بكار يك متقاضى سياهپوست و يا فردى با لهجهى عربى به هيچ وجه مورد اعتنا نيست و اين افراد شانسى براى يافتن شغل ندارند. طبيعى است، كسانى كه خاستگاه اجتماعىشان اين محلههاى حساس حاشيهى پاريس است، آيندهاى براى رشد اجتماعى خود و يا يك چشمانداز شغلى در محل ديگرى نمىبينند.
بدين گونه است كه نسل سوم مهاجران با واقعيتى روبرو است كه از سالها فقر، بيكارى و انزواى اجتماعى تشكيل شده است. در برابر اين واقعيت، سياست فرانسه، به استثناى دولت سوسياليست «ليونل ژوسپن» كه از ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۲ حكومت كرد، هيچ طرحى برای حل اين معضل اجتماعى ارائه نداده است. در عوض سياستمداران روى برگرداندند و چشم بر واقعيت پوشاندند، گويى كه اتفاقى نيافتاده است. آنها حتى تلاشى در اين جهت نكردند. ژاك شيراك با اين وعده در سال ۱۹۹۵ رئيس جمهورى شد كه گفته بود، بر شكاف اجتماعى غلبه خواهد كرد، ولى از آن تاريخ تا به امروز اين شكاف عميقتر شده است.
و حال حاشيهى پاريس در آتش مىسوزد. جوانان عاصى، در هر اونيفورم رسمى، از مأموران پليس گرفته تا مأموران آتشنشانى نمايندگان دولتى را مىبينند كه آنها را به حال نزار خود رها كرده است. و در چنين اوضاع و احوالى «نيكولا ساركوزى»، وزير كشور، يعنى كسى كه خود از فرزند يك مهاجر است و مىخواهد در سال ۲۰۰۷ رئيس جمهورى نيز بشود، با زبانى پوپوليستى و عوامگرايانه پاسخ مىدهد. ساركوزى با قاطعيت تمام جوانان شورشى حاشيهنشين را ”انگلهايى كه بايد جارويشان كرد” مىنامد. براى او ساكنان فقيرنشين حاشيهى پاريس از قرار معلوم زبالههاى انسانى هستند كه بايد روفتشان.
شايد كه شمار قابل توجهى از فرانسوىها با اين سخنان موافق نباشند، ولى اين معضلات را نمىتوان با مشت آهنين از ميان برد. براى اينكار به طرحهاى واقعبينانه و احترام متقابل نياز است و اين بيش از وعدههاى توخالى است. اين را رئيس جمهور ژاك شيراك نيز دريافته كه از نظر سياسى بسيار تضعيف شده است. عقب راندن ساركوزى رقيب توسط شيراك عملى نيك خواهد بود. البته نه براى آنكه شيراك صندلى رياست جمهورى خود را نجات دهد، بلكه فرانسه را از دست راستگرايان افراطى پوپوليست برهاند.