« مىخواهم فيلمى بسازم که براى تماشاچى جالب باشد» / گفتگويى با بهمن فرمان آرا
۱۳۸۵ مرداد ۲۹, یکشنبه(براى شنيدن گفتگوى «عصر شنبه» با بهمن فرمان آرا، فايل صوتى پايان صفحه را كليك كنيد!)
مصاحبهگر: مريم افشنگ
**********************
دويچهوله: آقاى فرمانآرا، شما يکى از ميهمانان «سينما کنار دريا» بوده و در حقيقت براى شرکت در اين جشنواره به ايتاليا آمدهايد. برنامه شما در اين سفر چندروزه چه بوده؟
بهمن فرمانآرا: من در طى اين يک هفته، هم يک سخنرانى داشتم و هم يک کارگاه با فيلمسازان جوان. علاوه بر اين در شب آخر جشنواره هم جوايز متعلق به فيلمسازان جوان را اهدا كردهام.
دويچهوله: در اين سخنرانىها و کارگاهى که براى هنرجويان برگزار شد، بر چه نکاتى تاکيد كرديد؟
فرمانآرا: خوب ببينيد، مساله هر کارگردانى در اصل يعنى شيوهاى که اصولا به دور و بر خودش نگاه مىکند و همچنين فيلترهايى که به مرور زمان به خاطر مطالعه، به خاطر حافظه بصرى و امور مورد علاقهاش، باعث مىشود چيزهايى را انتخاب کند. اينها از رابطه برقرارکردن با آدمى که بغل دستش نشسته شروع مىشود تا اينکه بخواهد بطور گستردهتر بر روى پرده روابط آدمها را نشان بدهد. من در صحبتهايم بيشتر بر اينکه چگونه انتخاب مىکنيم، چگونه لايههاى رويى هر موضوعى را برمىداريم تا به حد نهايتش برسيم و چگونه هنرپيشهها را کنترل مىکنيم، تاکيد خواهم کرد. سينما عرصه کارگردان است، برعکس تئاتر که عرصه هنرپيشه است. در تئاتر پرده که بالا مىرود، کارگردان تا زمانى که پرده پايين نيايد ديگر نمىتواند کارى انجام دهد. هرچه هست روى صحنه در دست هنرپيشههاست. برعکساش ما در سينما ذره ذره از کسى فيلمبردارى مىکنيم و از مجموع اينها يک شخصيت درست مىکنيم. بنابراين قضاوتهاى ما مىتواند حتا روى بازيگر معروف هم اثر بگذارد و حتا اگر حواسمان راجع به اين قضايا جمع باشد مىتوانيم يک بازيگر متوسط را خيلى بهتر نمايش بدهيم. مسئله مهمتر اين است که دوربين را حتى اگر شما بدون هيچ مسئلهاى بگذاريد و فقط جلويش حرف بزنيد، در واقع چيز قلابى را تشخيص مىدهد و حالا ما به عنوان کارگردان چگونه چشممان در واقع مثل چشم دوربين ياد بگيرد که بازى قلابى و حرکاتى که واقعى نيستند را تشخيص دهد که بعدا در فيلم اسباب دردسر نشود.
دويچهوله: در اين دوره از جشنواره توجه خاصى به ايران و عراق شده. به همين دليل تعدادى هنرجو و دانشجو ايرانى و عراقى را به کارگاههايى که در اين دوره برگزار مىشود دعوت کردهاند. ارزيابى شما از هنرجويان ايرانى شرکت کننده در اين جشنواره چه بوده است؟
فرمانآرا: ببينيد، من اينها را چند روز بيشتر نديدم. اينها در دانشگاههاى ايتاليا مشغول مطالعه يا نقاشى يا سينما و يا رشتههاى ديگرى هستند. بنابراين همه دانشجوى سينما نيستند و براى بعضىهاشان فيلمسازى کاملا يک تجربه جديد هست. چيزى که براى من جالب است، اين است که مىخواهند ياد بگيرند، مىخواهند بدانند بايد از چه مسيرى بروند و سوالهاى درستى مىکنند و در مجموع اينها در زبان دومى که در آن دارند فعاليت مىکنند و درس مىخوانند، بسيار خوباند. ولى يک چيزى را که مىخواستم اشاره بکنم اين است، درست است که برنامه اين بوده که فيلمسازهاى عراقى هم بيايند، اما تا آنجا که من اطلاع دارم به دلايل مختلف از آنجا کسى نيامده.
دويچهوله: شما قرار است با بچههايى که از ايران شرکت کردهاند کار عملى هم انجام دهيد؟ اين فعاليت در کدام يک از زمينه هاى فيلمنامه نويسى، ساخت فيلم و يا فيلمبردارى خواهد بود؟
فرمانآرا: ببينيد، در واقع برنامه اين طور جشنوارهها بسيار زمان محدودى دارد. من يکى دوساعتى با مجموع ايشان صحبت کردم و نقطه نظراتى را که به نظرم مهم بود سعى کردم برايشان روشن کنم. حالا در فرصت بعدى شايد مثلا يک موضوعى را بگيريم فقط براى اينکه نشان دهيم چرا يک فيلم کوتاه شبيه داستان کوتاه است و چه نکاتى در آن هست و چه چيزهايى را فرصت داريم در اين مدت کوتاه انجام دهيم. ولى اين کلاسهاى کارگاه در واقع مىتواند به همراه بچهها و اشتياقى که آنها دارند کلاس هاى خوبى باشد تا دراين مدت کوتاه ما بتوانيم موضوعى را کامل کنيم.
دويچهوله: آيا شما بعد از بازگشت به ايران از ايتاليا، برنامهاى براى ساخت فيلم جديد داريد؟ با توجه به اينکه شنيدم پروژه فيلمى که قصد ساختنش را در آلمان داشتهايد، متوقف شده است!
فرمانآرا: نه، آن پروژه دوباره راه افتاده و من آخر اکتبر قرار است آنجا بروم. من از اينجا مىروم فستيوال مونترال، چون فيلم آخرم «يک بوس کوچولو» در قسمت مسابقه فستيوال مونترال هست و بعد برمىگردم ايران و مقدمات رفتن به آلمان را براى آن کار فراهم مىکنم. اما چون ساختن فيلم در آلمان، مدتى به خاطر خواستههاى تهيهکننده آلمانى و اينکه کارهايى مىخواستند انجام دهند که من نمىخواستم متوقف شد و من شروع کردم به نوشتن کار ديگرى که به هرجهت حالا فيلمنامهاش تمام شده و من در ارديبهشت سال آينده، چه فيلم آلمانى انجام بشود چه نشود، من آن فيلم را کار مىکنم. چون در وقايع در کردستان اتفاق مىافتد و بايد در فصل بهار انجام شود.
دويچهوله: پس نهايتا برنامه شما اين است که براى ساختن فيلمتان به آلمان برويد؟
فرمانآرا: بله! فيلم «سفر به تاريکى» در آلمان تا امروز که من مىدانم همه امور مالىاش درست شده و قرار است ما آخر اکتبر تا اواسط نوامبر فيلم را در آنجا شروع کنيم.
دويچهوله: بازيگران و عوامل اصلى اين فيلم چه کسانى هستند؟
فرمانآرا: خانم هديه تهرانى نقش اول را بازى مىکند، آقاى رضا کيانيان هم در واقع فقط دوسهتا سکانس در اين فيلم بازى دارند. آقاى کلارى معمولا فيلمهاى من را فيلمبردارى مىکنند و بقيه عوامل هنوز انتخاب نشدهاند.
دويچهوله: آيا در اين فيلم مثل آثار اخيرتان که در سالهاى گذشته ساختهايد، تکيه و تاکيد خاصى بر تنهايى و عزلت آدمها خواهيد داشت؟
فرمانآرا: داستان فيلم «سفر به تاريکى» در واقع متحولشدن زنىست که از يک محيط بسته مىآيد، براى اينکه به شوهرش که دارد در آلمان مطالعه مىکند ملحق بشود. و با اين تصورات که براى او غذا درست کند، خانه را نگهدارد که شوهرش مثلا در فضاى بهترى تحصيل کند. ولى در واقع شوهر نمىآيد دنبال اين زن و وقتى زن متوجه مىشود که شوهرش را شب پيش کشتهاند، اين آدمى که در واقع آمده بوده که واگناش را به لکوموتيو کس ديگرى وصل کند، مجبور مىشود در زندگى خودش براى اولين بار لکوموتيو باشد و متحول شود. داستان متحول شدن اين زن براى من جالب است.
دويچهوله: پس در حقيقت تم داستان کمى متفاوت است با تمهايى که اين اواخر شما کار کردهايد!
فرمانآرا: بله، اين بيشتر در ژانر فيلم نوآر است و يک مقدار پليسى. ولى به هرجهت من هم دلم مىخواهد در زمينههاى ديگر تجربه کنم و زياد به دنبال اين که مثلا بعدا منتقدين بنشينند و راجع به چيزى حرف بزنند نيستم. من مىخواهم فيلمى بسازم که براى تماشاچى جالب باشد، براى خودم هم موقع ساختن جالب باشد. حالا اينکه سرنوشتش چه مىشود، مثل هرچيز، ديگر دست من نيست.