مناظره؛ چالشی در سنجش نامزدها
۱۳۸۸ خرداد ۱۰, یکشنبهبه اعتقاد امیر محبیان، تحلیلگر سیاسی و مدیرعامل خبرگزاری آریا، اصلاحطلبان بیشتر از آن که نگران مناظره با احمدینژاد باشند، تلاش میکنند تا کاندیداهای خودشان مقابل هم قرار نگیرند. او هدف این تلاش را، گریز از نشان دادن رقابتی درونی به هواداران جبهه اصلاحات میداند.
او در مصاحبه با دویچهوله در باره این برداشت توضیحاتی میدهد.
دویچهوله: چرا اگر آقایان موسوی و کروبی مقابل هم قرار گیرند، برای اتحاد احتمالیشان در دور دوم مخرب خواهد بود؟ چه دلیلی دارد که مناظره این دو الزاما، چالشمند باشد؟
امیر محبیان: دو امکان در این مناظره هست: ممکن است به توافق یا سناریویی برسند که به جای حمله به یکدیگر، حمله مشترکی علیه احمدینژاد را شکل دهند. دیگر اینکه برای اثبات لیاقت خود، آرای دوم خردادی را مخاطب قرار دهند و در نتیجه هر چه بیشتر خود را شجاع و مدافع آرمانهای دوم خرداد نشان دهند. در چنین صورتی، هرکدام سعی خواهد کرد که شعارها و وعدههای آزادیخواهانهی تندتری بدهد.
آقای موسوی چهره نرمتری نسبت به کروبی نشان داده و این احتمال هست که موافقان او بخواهند که در مناظره، شعارهای تندتری بدهد. در نتیجه، چالش اصلی این خواهد بود که هر یک شعارهای بیشتر و چهره راسختری در مناظره با حریف از خود نشان دهد. این تقابل اما برای زمانی که بخواهند با یکدیگر ائتلاف کنند، به ضررشان تمام میشود.
نیاز روانشناسانه مخاطب در این میان چیست؟ آیا مشاوران ایندو به اندازه کافی درایت ندارند که آنها را به صحیحترین گزینه هدایت کنند؟
آقای کروبی تاکید میکند که حامی اصلاحات است، نرمی خاتمی را ندارد و حاضر است هزینه پرداخت کند. احتمالا تلاش آقای کروبی در مناظره این خواهد بود که این وجهه را هرچه بیشتر نشان دهد و قشرهای خاکستری را جذب کند. این با وجهه آقای موسوی فرق دارد که میکوشد خود را موافق شعارهای آرمانی احمدینژاد و مخالف روشهای او نشان دهد.
این تلاشها ممکن است در یک مناظرهی تلویزیونی غیرقابل کنترل شوند. موفقیت مشاوران آنها این خواهد بود که بتوانند این بحثها را کنترل کنند و تفاهمی ایجاد کنند که اگر یکی به دور دوم رفت، هواداران دیگری از دست نرفته باشند. اما اگر شکاف طوری شود که دیگر نتوان ترمیماش کرد، این در دور دوم مشکل ایجاد میکند.
توجه کنید که ممکن است در عرصه رقابت و مناظره، کاندیداها احساساتی و هیجانزده شوند و نتوانند خود را کنترل کنند. در نتیجه امکان این هست که مردم شاهد رقابت جدی و درونی بین دوم خردادیها شوند. روانشناسی مردم ما هم اینگونه است که اگر ببینند دو نفر به جان هم افتادهاند، میانه قدرت را میگیرند و هردو را کنار میگذارند! به نظر من احتمال یک مناظره کنترل شده میان این دو نفر خیلی کم است.
چرا این موقعیت را برای احمدینژاد در نظر نگیریم؟ با توجه به روحیات خاص ایشان و استفاده از ادبیات ویژه که اتفاقا رقبا آن را شایسته یک مقام عالی نمیدانند، چرا احتمال ندهیم که احمدینژاد هم در مناظره ممکن است اختیار از کف بدهد، عصبی شود و گفتار و رفتاری داشته باشد که به ضررش تمام شود؟
بله، احتمال همه اینها هست. اما مهم این است که احمدینژاد اصلا برنامهای برای جلب آرای خاکستری دوم خردادی ندارد. هواداران جدی ایشان و اصولگرایان حامی او، در هر شرایطی حرفهای او را دلیل پیروزیاش میدانند. نگرانی باید برای کسانی باشد که دارند روی قشرهای خاصی سرمایهگذاری میکنند. بخصوص برای موسوی این نگرانی باید باشد.
کروبی دارد کسانی را جلب میکند که اساسا به احمدینژاد رای نمیدهند. اما آقای موسوی دارد روی قشرهایی از هواداران احمدینژاد سرمایهگذاری میکند. آقای احمدینژاد هم حتما سعی خواهد کرد که روی همان نقطه وارد چالش با موسوی شود. یعنی خواهد گفت، سیاستهای من، مانند بحث اسراییل که دارید نقد میکنید، مال من نیست و مال امام است. یعنی ایشان را در مقابل اتکاء به حضرت امام قرار خواهد داد.
چه تضمین و اطمینان خاطری هست که شما با این قطعیت از جابجا نشدن آرای احمدینژاد حرف میزنید؟ چقدر روی این فرضیه، کار کارشناسی شده است؟
در سیاست اساسا تضمینی وجود ندارد. بلکه هنر بهرهگیری از فرصتها در مناظره مطرح است. اولا زمان مناظره محدود است و معمولا کسی که شعارهای محکمتر و بیشتری میدهد در ذهن مخاطب بیشتر اثر میگذارد، البته با ادبیات منطقی و موقر.
در ادبیات دوم خرداد، نوعی نسبیت و تردید وجود دارد. آقای احمدینژاد خیلی با اعتماد به نفس حرف میزند و این در تودههای مردم موثرتر است تا کسی که با اما و اگر حرف میزند. اعتماد به نفسی دارد که از حد نرمال هم بالاتر است.
آیا این مثبت است؟ به نظر میرسد که مردم به فراست در مییابند که این اعتمادی نمایشی است.
روانشناسی مردم ما این است که اگر اعتماد به نفس، همراه با نوعی تواضع و بدون غرور باشد، اثر منفی ندارد. باید در نظر گرفت که مخاطبان احمدینژاد دو نوعاند. کسانی که تصمیم گرفتهاند به او رای بدهند و کسانی که تصمیم دارند رای ندهند. ایشان میخواهد کسانی را که میخواهند رای دهند، مستحکم کند و کسانی را که نمیخواهند رای بدهند، با چهرهی استدلالی و معقول، تا حدودی متزلزل کند.
آقای موسوی چهره تند و رادیکالی ندارد و اگر مردم حس کنند که همان ضعفهای خاتمی را دارد و متزلزل است، مابین یک فرد مقتدر و یک آدم متزلزل، اولی را انتخاب میکنند. البته به مقتدری که عاقل هم باشد، رای میدهند.
آقای احمدینژاد در روزهای اخیر خود را خیلی آزرده از انتقادها نسبت به دولت نهم نشان میدهد. بیشتر تحلیلگران میگویند، رسم این انتقاد به اسلاف را اتفاقا خودش بنیاد کرد. چرا ایشان در رقابتهای انتخاباتی نمیتواند چنین چیزی را تحمل کند؟
در بحث اخلاق من اعتقاد دارم که اساسا حمله به دیگران نادرست است. پیروزی در انتخابات نباید ما را به جایی ببرد که دروغ بگوییم. احمدینژاد از بیان این حملهها، که گاهی عقلانی هم هستند، میخواهد چهره مظلومی از خود نشان دهد. روانشناسی مردم ما نشان داده که به چهره مظلوم یا چهره مقتدر علاقمند هستند. در واقع اگر کسی هر دو چهره را نشان دهد، موفقتر خواهد بود
پس رای آقای موسوی حاضر آماده است. چون در گفتار و چهره، که البته خدادادی است، مظلوم مینماید.
خوب، موسوی توانسته در برخی مواقع چهره مظلومی از خود نشان دهد و بخشی از آرا را جلب کند. چهره عاقلانهای هم نشان داده که حرفهای بیربط نمیزند. اما در عین حال نوعی تردید هم در بیان خود انتقال میدهد و این ضعف همیشگی روشنفکران ما در عرصهی سیاست بوده است. احمدینژاد تاکنون چهره مستحکمی نشان داده و حالا میخواهد چهره مظلوم نشان دهد. هنوز معلوم نیست چقدر موفق میشود. موفقیت هر کدام از این پروژههای تبلیغاتی بعد از انتخابات معلوم میشود. ما اصلا نمیتوانیم پیش بینی کنیم. ما در دور قبل دیدیم که مدل آقای احمدینژاد در حالی موفق شد که خیلی هم تبلیغات نکرده بود.
اجازه میدهید بپرسم قضاوت شخصی شما در انتخاب آگاهانهی الگویی برای مظلوم نمایی چیست؟ این از نظر اخلاق سیاسی موجه هست؟
بستگی دارد. از جنبه رئالپلیتیک، روشی مطلوب است که بتواند نتیجهی مطلوب را به ارمغان آورد. روانشناسی مردم ما نشان میدهد که این یک فاکتور برای انتخاب است. وقتی در سال ۱۳۷۶ به آقای خاتمی آن همه حمله و تهاجم و انتقاد شد، مورد توجه قرار گرفت و رای آورد. اما من میگویم که ما باید فراتر از مظلومنمایی، به مردم پیام بدهیم که سیاستمدار صادقی هستیم. مردم با هر چهرهای که نامزدها نشان دهند، کافی است بفهمند که طرف، صداقت ندارد و در نتیجه به او رای نخواهند داد.