1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

معماى قتل كندى

۱۳۸۲ آبان ۲۵, یکشنبه

چهل سال پيش در تاريخ بيست و دوم نوامبر سال ۱۹۶۳ ميلادى، جان اف كندى، رئيس جمهور وقت آمريكا به قتل رسيد.

https://p.dw.com/p/A7XZ
جان اف كندى، رئيس جمهور آمريكا لحظاتى پيش از سوقصد به جانش در روز ۲۲ نوامبر سال ۱۹۶۳ در شهر دالاس
جان اف كندى، رئيس جمهور آمريكا لحظاتى پيش از سوقصد به جانش در روز ۲۲ نوامبر سال ۱۹۶۳ در شهر دالاسعکس: AP

با مرگ كندى، و بخاطر فاش نشدن اسرار اين قتل، شايعات بسيارى بر سر زبان ها افتاد و به تدريج تئورى هاي گوناگونى در مورد قتل رئيس جمهور آمريكا ساخته شد و رسانه هاى گروهى را براى مدتى به خود مشغول كرد، تا اين كه ده سال پيش فيلمى در مورد قتل كندى در هاليود ساخته و به اكران آمد، فروش فراوانى يافت و جنجال برانگيز شد. بعد از اين فيلم كه نامش جى اف كى، كه ابتداى حروف اول جان اف كندى بود، آرشيو اسناد آمريكا حاضر شد ۸۰۰ هزار صفحه، اسناد قتل كندى را، در اختيار افكار عمومى قرار دهد. اما اين اقدام دولت آمريكا نيز نتوانست به حل معضل قتل كندى يارى رساند.

از ده سال پيش تا كنون همه روزه سيل مردم كنجكاو از سراسر جهان به مركز آرشيو ملى در شهر واشنگتن دى سى آمريكا هجوم مى برند، تا پرونده هاى انبار شده در اين آرشيو را ببينند. پرونده هايى كه شامل كوهى از اوراق خاك خورده و يا بسته هايى شامل نوارهاى كاست برنامه هاى راديوئى در اين موردند. جلوى مكانى كه در آن، گلوله اى كه مغز كندى را متلاشى كرد به نمايش گذارده شده، جمعيت از همه جا بيشتر موج مى زند. در جاى ديگرى از اين انبار اسناد گفتگوهاى تلفنى اى را به نمايش گذارده اند كه در آن زمان به طور مخفيانه ضبط شده اند و يا اولين خبر مرگ كندى كه به طور رسمى از راديو پخش شد: “رئيس جمهور حدودا ۲۵ دقيقه بعد از اصابت گلوله به قتل رسيد.”

اين اسناد كه در آرشيو ملى جمع آورى شده اند، زمانى جزو اسناد محرمانه آمريكا بوده اند كه در رابطه با قتل كندى جمع آورى شده و مراجع شان وزارت خانه هاى گوناگون كشور، كميسيون هاى تحقيق در كنگره آمريكا و اسناد موجود در CIA و FBI هستند.

طبق قانون، بايد اسناد مخفى اين حادثه تاريخى در سال ۲۰۲۹ ميلادى در اختيار مردم و رسانه هاى عمومى قرار مى گرفت، اما اقدام اخير دولت آمريكا و در اختيار عموم قرار دادن اين اسناد نه بخاطر انتقاد سياستمداران ، بلكه به خاطر يك فيلم سينمايى بود كه در مورد مرگ كندى در هاليود ساخته شد.

اين فيلم بيشتر براى كسانى جذابيت داشت كه تاكنون هيچ يك از ۸۰۰ كتابى را كه با صطلاح در مورد كشف علل قتل كندى نوشته شده نخوانده بودند. در اين فيلم سياسى تخيلى به كارگردانى اوليور استون و بازيگرى كوين كوستنر، كندى در جريان يك توطئه مرگبار سياسى به قتل مى رسد. توطئه اى كه سر نخ ناپيدايش در دست سيستم هاى مافيايى ناپيدا، كوبايى هاى فرارى به آمريكا، پليس هاى فاسد و نظاميان و صاحبان صنايعى ست كه خواهان جنگند. در اين فيلم حتى ليندن بى جانسون ، رئيس جمهورى كه پس از كندى به قدرت مى رسد، در مظن اتهام قرار مى گيرد. پس از نمايش اين فيلم، تماشاگران ملتهب به نشان اعتراض به خيابان ها ريخته و خواستار برملا شدن ماجراى قتل پرزيدنت محبوب خود شدند. هفته ها بعد از اين فيلم هنوز بر پيراهن آنها سنجاقى ديده مى شد كه بر آن نوشته شده بود: پرونده ها را در اختيار مردم قرار دهيد.

اوليور استون در اين فيلم اين نكته را القا مى كند كه پرونده هاى موجود، پس از قتل كندى دست كارى شده و يا به كلى از بين رفته اند. نكته اى كه تماشاگران معترض را بيشتر جرى مى سازد، زيرا آنها مى پندارند كه اگر پرونده اى هم موجود باشد، دست كارى شده و افشاى آن دردى را دوا نمى كند. گفته مى شد كه هنوز كسى اجازه رويت اين اسناد را ندارد، زيرا CIA نگران است كه با افشاى حقايق، جان بسيارى از گردانندگان اين واقعه كه هنوز زنده هستند به خطر افتد. افشا نشدن ماجراى قتل كندى به شايعات بسيارى دامن زده است. الگنچى پورنكو Oleg Netschiporenko، جاسوس KGB گزارش داده است كه در آن زمان اسوالد، يعنى قاتل كندى در سفارت كوبا در مكزيكوسيتى با ماموران CIA به مذاكره پرداخته و بحران آن زمان كوبا مى تواند در مرگ كندى دخيل باشد.

بر مبناى نقشه آيزنهاور ، كه قبل از كندي، رئيس جمهور آمريكا بود، بعضى از كوبايى هاى فرارى به آمريكا در سال ۱۹۶۱ ميلادى، در سواحل كشورشان پياده شدند، تا اقدام به كودتا و سرنگونى حكومت فيدل كاسترو كنند. اين طرح اما با شكست مواجه شد. گفته مى شود كه نارضايتى كوبايى هاى فرارى شايد دليلى بوده باشد تا آنها از كندى كه موافق تشنج زدايى در بحران كوبا بود انتقام بگيرند و او را با كمك جناح راست CIA به قتل برسانند. بايد يادآورى كرد كه كندى علاقه اى به لشكركشى به كوبا نداشت، اگرچه به شدت مخالف وجود سلاح هاى اتمى در اين كشور بود. كندى در مورد استقرار سلاح هاى اتمى در كوبا در نطقى تهديد آميز گفت: “ما هر گونه حمله اتمى كوبا به هر كشور غربى را به مثابه حمله اتحاد شوروى به ايالات متحده آمريكا تلقى خواهيم كرد.“

البته نمى توان ادعا كرد كه كندي، آنگونه كه بعضى هوادارانش مى گويند، پيام آور صلح بود، اما اين سوءظن هنوز وجود دارد كه او را به قتل رساندند، زيرا گمان مى كردند كه او خواستار تشنج زدايى با اتحاد شوروى سابق بود. كندى خود در نطقى در مورد رابطه با اتحاد شوروى گفت: “البته نبايد بزدل بود و بخاطر ترس از طرف مقابل، به مذاكره با آنها پرداخت، اما نبايد صرف مذاكره را، دليل ترس از طرف مقابل دانست. ما بايد بر نكات مشترك با آنها بيشتر تاكيد كنينم تا نكات افتراق.”

نكته ديگرى كه بسيار در موردش شايعه پراكنى شده ، رابطه جنگ ويتنام و مرگ كندى ست. عده اى مى گويند كنسرن هاى اسلحه سازى كه منافع كلانى از راه جنگ ويتنام به دست آورده بودند، اقدام به كشتن كندى كردند، زيرا او مى خواست هرچه زودتر به اين جنگ خاتمه دهد. تئورى ديگرى كه بسيار شايع بود، نقش اتحاد شوروى در قتل كندى بود. CIA قتل كندى را بيشتر به گردن ماموران جاسوسى شوروى KGB و متحدان كوبائى شان ، يعنى فيدل كاسترو مى انداخت. اين نظريه تا دهه هشتاد ميلادى طرفداران بسيارى داشت. گفته مى شد كه چون آيزنهاور، رئيس جمهور قبل از كندى ، بعضى آدم كشان مافيائى را براى كشتن فيدل كاسترو اجير كرده بود، حال كاسترو و حكومت كوبا با همكارى اتحاد شوروى تصميم به قتل كندى گرفتند تا از اين طريق انتقام خود را از اين اقدامات دشمنانه آمريكا بگيرند و در اين چارچوب، اسوالد بهترين كسى بود كه مى توانست چنين نقشه اى را اجرا كند، زيرا او با دو كشور اتحاد شوروى و كوبا ارتباطاتى داشت و دو سال تمام در روسيه زندگى مى كرد.

در پرونده قتل كندى آمده است كه اسوالد با زنى كه در سفارت كوبا در شهر مكزيكوسيتى به عنوان منشى فعاليت مى كرد، رابطه اى عاشقانه داشت. پتر درجابين، يكى از جاسوسان KGB كه بعدها فعاليت هايش را در CIA ادامه داد، در اين مورد مى گويد كه KGB مسئول مرگ كندى بود. گفته شده است كه نيكيتا خروشچف به خاطر مسائل داخلى كشورش در اين اقدام دست داشته است. اما اين تئورى هم قدرت چندانى نيافت. خروشچف در سال ۱۹۶۴ بركنار شد و يكى از مخالفان او كه در بركنارى اش دست داشت، رئيس وقت KGB يعنى ولاديميرسسِمى چاسنى بود. همين ولاديمير سمى چاسنى، بعدها در دوران گلازنوست به طور دقيق و مستدل شرح داد كه اسوالد به هيچ وجه جاسوس KGB نبود و اتحاد شوروى در آن زمان به هيچ وجه علاقه اى به قتل جان اف كندى نداشت.

در پرونده قتل كندى آمده است كه اسوالد، يعنى قاتل كندى، با زنى كه در سفارت كوبا در شهر مكزيكوسيتى به عنوان منشى فعاليت مى كرد، رابطه اى عاشقانه داشت. پتر درجابين، يكى از جاسوسان KGB كه بعدها فعاليت هايش را در CIA ادامه داد، در اين مورد KGB را مسئول مرگ كندى معرفى مى كند. حتى گفته شده است كه نيكيتا خروشچف، رهبر حزب كمونيست شوروى هم به خاطر مسائل داخلى كشورش در اين اقدام دست داشته است. اما بعدها اين تئورى هم قدرت چندانى نيافت.

مى دانيم كه خروشچف در سال ۱۹۶۴ بركنار شد و يكى از مخالفان او كه در بركنارى اش دست داشت، رئيس وقت KGB يعنى ولاديمير سِمى چاسنى بود. همين ولاديمير سِمى چاسني، بعدها در دوران گلازنوست به طور دقيق و مستدل شرح داد كه اسوالد به هيچ وجه جاسوس KGB نبود و اتحاد شوروى در آن زمان هيچ علاقه اى به قتل جان اف كندى نداشت.

در اين مورد كنگره آمريكا يك بار در سال ۱۹۶۴ و بار ديگر در سال ۱۹۷۹ميلادى تاييد كرد كه KGB در مرگ كندى دست نداشته است. كنگره آمريكا همچنين تئورى همكارى CIA و FBI را در كشتن كندى رد كرده است. اين مرجع قانونگذارى آمريكا اما اين تئورى را نيز قبول نكرد كه قتل كندى يك عمل تكروانه بوده است.

تحقيقات و گزارش كنگره، اين قتل را به شبكه هاى مافيايى مخفى و ناپيدا مربوط مى داند.
متهمان مثلا رئيس سنديكاى كارگران، جيمى هُفر بود، كه به قتل رسيد و يا اعضاى مافيا بودند. كسانى مثل ترافى چانته، مارچلو و كستللو. و بايد گفت كه روابط پنهانى اسوالد، يعنى قاتل كندى ورابي، يعنى قاتل او كه صاحب يك كافه بود، نيز با شبكه مافيا ديگر برملا شده است. علت قتل هم اين بوده است كه هم جان اف كندى و هم برادرش رابرت كندى كه بعدها به قتل رسيد، شديدا با اقدامات مافيايى مخالفت مى كردند و به مبارزه اى دامنه دار با آنها پرداخته بودند.

كنگره آمريكا براى تهيه گزارش سال ۱۹۷۹ خود در مورد قتل كندى، در روندى طولانى و موشكافانه، ده ها هزار سند و ارقام مختلف موجود را بررسى كرده، انگشت نگارى هاى انجام شده بسيارى را مطالعه نموده و از شاهدان مستقيم و غير مستقيم اين ماجرا تحقيق كرده است. در انتها نتايج بدست آمده را در ۲۶ جلد كتاب قطور به چاپ رسانده است.

اما بسيارى از متخصصان اين واقعه تاريخى، بر اين نظرند كه بسيارى از مطالب تهيه شده از طرف كنگره آمريكا يا جعلى اند، يا كامل نيستند و يا هيچ ربطى به ماجرا ندارند. به همين جهت، كم نيستند كسانى كه بخش هايى از اين گزارش كنگره را جمع آورى مى كنند، با فرضيات خود مخلوط كرده و به نتايج جديدى در مورد قتل كندى مى رسند.

تا كنون ۸۰۰ تفسير گوناگون از اين اسناد شده است. تا امروز جرم شناسان، جراحان و پزشكان قانونى در بحثى بى پايان با يكديگرند كه چند گلوله، از چه جهتي، و از چند اسلحه به سوى كندى شليك شده؟ چرا بعد از اصابت گلوله، سر كندى به جاى جلو ، به عقب افتاده؟ و آيا بعد از حادثه، در عكس هاى پزشكى گرفته شده در جريان راديوگرافى از بدن كندى جا به جايى و تقلبى صورت گرفته و اسناد تغيير يافته اند يا نه؟ آيا در گزارش پزشك قانونى و حتى علائم زخم هايى كه به خاطر شليك گلوله بر پيكر كندى بر جاى ماند، دست كارى شده و يا مى توان همه اين گزارشات را دقيق دانست؟ اين ها بخشى از سوالات بى جواب اين گزارشند.

قبرستان قهرمانان آمريكا در آرلينگتون سال هاست كه محل تجمع آمريكائيان شده است. در كنار جان اف كندى، ايده هاى او نيز در باره آزادى، مرزهاى جديد جهانى و روياى او از انسان و جهانى بهتر آرميده است. او مى گفت: “نرخ آزادى گزاف است. اما ملت آمريكا هميشه با جرئت و جسارتى بى وقفه، در اين راه قدم برداشته و اين هزينه گزاف را پرداخته است. ما هيچ گاه از اين راه باز نمى گرديم.”

هدف اصلى از انتشار اسناد مربوط به قتل كندى بازگرداندن همين ايده آل هاى كندى به مردم آمريكا بود. بايد گفت كه بعد از اين حادثه فقط در آمريكا اعتماد مردم نسبت به سياستمداران سست نگشته بود، اين حادثه در سراسر جهان نماى شرم آور و دردناكى از ايالات متحده آمريكا به معرض تماشاى جهانيان گذاشت.

براى بسيارى از شهروندان آمريكا اهميتى ندارد كه بدانند دوران كوتاه خدمت ۱۰۰۰ روزه كندى چه دستاوردهايى داشته، آنها بيشتر به ايده آل هايى اهميت مى دهند كه كندى قولش را به مردم آمريكا داده بود:
“ما هر قيمتى را خواهيم پرداخت، هر بارى را بر دوش خواهيم كشيد، هر مشقتى را تحمل خواهيم كرد، هر دوستى و حتى هر دشمنانى را كه در برقرارى صلح با ما همراه شوند پشتيبانى خواهيم كرد . انرژى ، اعتقاد و از خود گذشتگى تك تك شهروندان آمريكايى ست كه بايد در برقرارى صلح جهانى مفيد واقع شود. هموطنان! در اين رابطه ، سوال نكنيد كه كشورتان چه اقداماتى براى شما انجام داده ، بلكه بپرسيد تك تك شما چه اقدامى در تحقق صلح براى كشورتان مى توانيد انجام دهيد، تا روزى شعله هاى صلح، همه جهان را فراگيرد. “

اگرچه تاريخدانان نقش كندى را در تاريخ چندان بزرگ نمى بينند، كندى در فكر ، قلب و روح آمريكائيان جايى بسيار والا دارد و حتى مردم سراسر جهان او را مى ستايند. ويلى برانت، صدراعظم پيشين آلمان در آن زمان در موردمرگ كندى گفت: “شعله اى خاموش شد، خاموش براى همه مردم جهان. مردمى كه به صلحى عادلانه اميد داشتند و به زندگى بهترى دل بسته بودند.”

منتقدان به كندى گفتند كه او بى دقت، سهل انگار ، جاه طلب و بلند پرواز بود. سخت تصميم مى گرفت و قدرت رسيدگى به همه كارهاى محوله را نداشت. روابط عاشقانه غير اخلاقى اش با مرلين مونرو را همه جهانيان مى دانستند. گفته شد كه او از درجه هوشى بالايى برخوردار نبود و شايعات بسيار ديگر. حتى گفته شد كه او براى يادگرفتن اين جمله آلمانى با معنى “من يك برلينى هستم”، حدود يك ساعت تمرين كرد.

بايد گفت كه در ايالات متحده آمريكا رئيس جمهورهاى بسيارى بوده اند كه تاثيرات شان بر تاريخ كشور خود بسيار بيشتر از جان اف كندى بوده است، اما به جرات مى توان گفت كه تا كنون هيچ رئيس جمهورى نتوانسته است به حد كندى بر مردم آمريكا تاثير بگذارد. نطق هاى او ، و شيوه سخنرانى اش ، از او اسطوره اى براى مردم آمريكا ساخت. او نه بعد از مرگ ، بلكه در زمان زندگى اش اسطوره شد.

ماجراى قتل جان اف كندى را هزاران نفر با چشمان خود ديده اند و ميليون ها نفر همزمان از طريق شبكه هاى تلويزيونى دنبال كرده اند. اين ماجرا پيچيده ترين و اسرار آميزترين قتل تاريخ به حساب مى آيد. با وجود تحقيقات عظيم در اين مورد و انتشار ۸۰۰ هزار صفحه نتايج اين تحقيقات، هنوز قتل پرزيدنت آمريكا مجهول باقى مانده و اين پرونده در واقع بسته نشده است.

هر كسى از ظن خود به گوشه اى از اين تحقيقات مى پردازد و به نتايج جديدى مى رسد، دليل مرگ كندى را پيدا مى كند و پس از آن بازار شايعه داغ مى شود، اما باز در گوشه اى ديگر از پرونده هاى چاپ شده ، دلايلى يافت مى شوند كه تز جديد را واژگون مى كند. همه منتظر مى مانند تا كس ديگرى از راه برسد و با جمع آورى بعضى ديگر از اسناد چاپ شده و چاپ نشده به حقيقيتى ديگر برسد و سال هاست كه اين روند همچنان ادامه دارد.