1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

اصطلاحات زندانيان سياسى

۱۳۸۴ مرداد ۱۹, چهارشنبه

كتاب ”فرهنگ اصطلاحات زندانيان سياسى“ به کوشش اعظم كياكجورى تأليف شده و آن را انتشارات باران سوئد در پايان بهار ۱۳۸۴ منتشر كرده است. گفت‌وگو با ناصر مهاجر.

https://p.dw.com/p/A60S
جلد كتاب ”فرهنگ اصطلاحات زندانيان سياسى“ تأليف اعظم كياكجورى
جلد كتاب ”فرهنگ اصطلاحات زندانيان سياسى“ تأليف اعظم كياكجورىعکس: DW

نمونه‌هايى از واژه‌هاى گردآورى شده در ”فرهنگ اصطلاحات زندانيان سياسى“:

بچه‌هاى چادررنگى: زندانيان زن قزل حصار كه در سال ۱۳۶۳ به مقررات اجبارى شدن چادر مشكى تن ندادند و همچنان چادر رنگى به سر مى‌كردند و به اين سبب مدتى ممنوع‌الملاقات شدند و حد شلاق بر آنان جارى شد.

حاج داود: حاج داود رحمانى سرپرست زندان قزل حصار

دورژيمه: زندانى‌اى كه قبل و بعد از انقلاب زندانى سياسى بوده است.

قپانى: دستبندى كه به كمك آن دست‌هاى زندانى (كه يكى از كمر و ديگرى از پشت گردن به هم رسانده شده بود) را از پشت به هم مى‌بستند. فشار قپانى معمولا باعث شكسته‌شدن استخوان‌هاى كتف مى‌شود. براى اثربخشى بيش‌تر معمولا زندانى را با قپانى از جايى آويزان مى‌كنند.

مسئول تيترخوانى: زندانى‌اى كه وظيفه‌ى تيترخوانى روزنامه را بر عهده داشت.

هتل اسدالله: نام طعنه‌آميز زندانيان براى محوطه‌ى زير پله‌هاى سالن ۱ آموزشگاه كه زندانيان شكنجه‌شده را در آنجا نگه مى‌داشتند.

”فرهنگ اصطلاحات زندانيان سياسى“ كتابى است در ۶۰ صفحه، تأليف اعظم كياكجورى. اين كتاب به همت نشر باران در سوئد منتشر شده است. بخش بزرگى از واژه‌هاى اين كتاب براى نخستين بار در آبان ماه ۱۳۸۲ در سايت اينترنتى گويا منتشر شد. در مقدمه‌اى كه مؤلف بر نسخه اينترنتى كتاب نوشته آمده است كه تلاش وى براى ثبت بخشى از واژه‌هاى رايج نزد زندانيان سياسى در جمهورى اسلامى ايران در زندان‌هاى اوين، قزل‌حصار و گوهردشت در فاصله زمانى ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۷ است. همان گونه كه نويسنده اشاره مى‌كند اين نخستين تلاش است براي اينكه كتابى مستقل به اصطلاحات زندانيان سياسى ايران اختصاص داده شود. در سالهاى اخير چند كتاب خاطرات زندانيان سياسى ايران در خارج از كشور به چاپ رسيده است. در پايان برخى از اين كتابها واژه‌نامه‌اى نيز ضميمه شده است كه نشانگر توجه به لزوم در ميان نهادن واژه‌هاى خاص زندان است كه در بيرون از زندان معناى ديگرى دارند.

ارزيابى ناصر مهاجر از ”فرهنگ اصطلاحات زندانيان سياسى“

در رابطه با كتاب ”فرهنگ اصطلاحات زندانيان سياسى“ از آقاى ناصر مهاجر، پژوهشگر ايرانى مقيم فرانسه دعوت به مصاحبه كردم. ناصر مهاجر سالها در زمينه زندان سياسى كار پژوهشى كرده است. از جمله در سال ۱۳۷۷ كتاب زندان را كه مجموعه خاطره و مقاله در باره زندان جمهورى اسلامى است در دو جلد منتشر كرده است.

آقای مهاجر، جایگاه و اهمیت چنین کتابی چیست؟

ناصر مهاجر: این اولین بار است که یک مجموعه‌ی اصطلاحات زندان بصورت یک کتاب بدست داده می شود. پیش از این در اکثر کتابهایی که درباره‌ی زندان به شكل خاطرات نوشته شده است، واژگان و اصطلاحات زندان مطرح شده بود. ولی اين نخستین بار است که این بصورت یک کتاب در می‌آید. اهمیتش هم، به عقیده ی من، شاید بیش از هر چیز در این باشد که ما وارد مرحله‌ی جدیدی از زندان نگاری شده‌ایم و ويژگی این مرحله جدید، اتفاقا همان‌طور که درمقدمه‌ی کتاب هم آمده است، یک سلسله تک‌نگاريها است. دیگر از بحث‌های کلی وارد بحث‌های جزیی شده‌ایم. یک اهمیت دیگر کتاب هم این است که از رهگذر این کتاب فضای زندان را، مناسبات میان زندانیان را، امکاناتی که در زندان بطور واقعی وجود دارد و چند وچون و کم و کیف زندان را بهتر می‌شناسیم.

تاکنون در رابطه با نوشتن خاطرات زندان و توجه به تاریخچه‌ی آن بحثهایی باز شده و اهمیت آن تا حدودی روشن شده است. اما کار روی واژگان زندان چه اهمیتی می‌تواند داشته باشد؟

ناصر مهاجر: به هرحال نوعی از جامعه شناسی زندان را ما از خلال واژگان می توانیم بفهمیم. به نظر من کوشش نویسنده بر این بوده است که بتواند این فضا را از طریق واژگان یا اصطلاحاتی که استفاده مى‌شده و در آنجا رایج است، بدست بدهد. مثلا برای من بسيار جالب است آن طنزی که در کلام روزمره زندانی سیاسی هست، در آن وضعیتی که دارد زندگی می کند، وضعیت دشواری که در آن زندگی می کند. مثلا واژه‌ی «آر.پی. جی» را چه گونه استفاده کرده‌اند. می گویند این «مرغ آر.پی.جی‌خورده است» که اصطلاحی طنزآمیز برای پلومرغی است که تريشه‌هاى مرغ در آن به سختی قابل تشخیص است؛ یا به زندانی‌ای که مثلا شکنجه شده، به سختی با کابل به کف پایش زده‌اند، می گویند ”سیم کشی“؛ یا مثلا ”گالیور“ را به زندانی مبتلا به بیماری پوستی گال مى‌گويند. من تصور می کنم که یک نفر می‌تواند فقط این کتاب را بخواند و از طریق این کتاب بفهمد که فضای زندانهای سیاسی ایران بین سالهای ۱۳۶۰ و ۱۳۶۷، که نویسنده مورد نظرش بوده و اصطلاحات را جمع‌آوری کرده است، چیست. از این زاویه باید به نویسنده دست مریزاد گفت.

شما چه پیشنهادهایی برای تکمیل این کار دارید؟

ناصر مهاجر: به نظر می رسد که نویسنده به سادگی دسترسی به خاطراتی که در خارج از کشور چاپ شده نداشته است. نویسنده در دو مقدمه‌ای که برکتاب نوشته است، در مقدمه‌ای که تحت عنوان «درآمد نسخه ی صفر» آمده، اشاره می‌کند به اینکه این واژگان، این اصطلاحات را من از رهگذر واداشتن زندانیان سیاسی به واگویی خاطراتشان، ثبت كرده‌ام، که خود این در حقیقت شکنجه‌ای مضاعف برای زندانی است. واقعا باززیستن و واگفتن این خاطرات بسیار دشوار است و من کاملا می فهمم وقتی نویسنده این نكته را مطرح می کند. بهرحال غرض این بود که ۱– در يك جا از کتاب مطرح می کند که زندانیان سیاسی خاطراتشان را گفته‌اند و او از خلال این خاطرات واژگانی را یادداشت کرده است. ۲ـ اشاره می کند به اينكه بعد از اینکه ويراست اول، تدوین اول اصطلاحات در اینترنت در «گویا»‌ چاپ می شود دوستانی و کسانی که علاقمند بوده‌اند، یادداشتهایی برای ایشان می فرستند و ایشان با جمع‌آوری این یادداشتها و نگاه کردن‌ها این فهرست اولیه را کامل می کند. همین جا هم اشاره می کند به اینکه یکی از دوستان، دوست ناشناسی که با وارسی مجموعه‌ای از کتابهای منتشرشده درباره‌ی زندان بخش چشمگیری از واژه‌های افزوده را از خارج برایم فرستاد. برای همین ما متوجه می شویم که به لحاظ روش از این دو طریق استفاده شده است. حالا، من تصور می‌کنم که اگر در اختیار ایشان خاطرات بیشتری از زندان بود،‌ بخصوص خاطرات ۴ جلدی که اخیرا ایرج مصداقی درآورده و در آنجا تحت عنوان «فرهنگ لغات زندان»، که واژه‌ی چندان دقیقی نیست و این «اصطلاحات زندانیان سیاسی» دقیقتر است، نزدیک به ۴۰۰ واژه را فهرست کرده است. مجموعه‌ی واژه‌هایی که ما در این کتاب اعظم کیاکجورى داریم حدود ۳۳۰ واژه است. من تصور می کنم که اگر ایشان کتابهای مختلف زندان را در اختیار داشته باشند، بخصوص که امروز ما وارد این مرحله شده‌ایم که در زمینه های مختلف چیز دارد میآید بیرون، از جمله وصیت‌نامه ها،‌ شعر و غیره، بی‌تردید این کمک می کند به اینکه یک واژه‌نامه جامعتر، کاملتر داشته باشیم. اما بعنوان کار اول، باید گفت که کار بسیار قابل قبولی ست، بخصوص که از زبان پاکیز و پیراسته‌ای استفاده شده و در ردیف کردن واژگان دقت شده است. و در هر صورت اين كار هم مثل هر كار اولى كه در يك زمينه‌اى صورت مى‌گيرد، برى از اشكال و ايراد نيست. به نظر من مى‌آيد كه يكى از مهمترين اشكالاتى كه در اين كار وجود دارد در آنجايى است كه نويسنده تعريفى مى‌دهد از ”پيچ توبه“. در اين تعريف آمده كه ”تقريبا همه زندانيان سياسى پس از دستگيرى توبه تاكتيكى مى‌كردند.“ خوب، اين واقعيت ندارد. اين حرفى بود كه هميشه لاجوردى مى‌گفت، ورد زبانش بود، و مى‌گفت كه همه پس از گذشتن از پيچ اوين توبه مى‌كنند. اما مى‌دانيم كه اكثريت زندانيان سياسى ايران در اين سالهاى جمهورى اسلامى توبه نكردند. اقليتى بودند كه توبه كردند و آن اقليت هم از سوى اكثريت با نگاه مثبت ديده نمى‌شدند. و حتى فاصله مى‌گرفتند از توابها. يكى از مبارزاتى كه در زندانها جارى بود، مبارزه بين مبارزانى بود كه توبه نكرده بودند و توابها. يك نوع بيزارى و دورى جستن. به هر حال چند تا از اين نوع تعاريفى كه آمده نادقيق است، اما به عنوان كار اول، همان طور كه گفتم، كار بسيار جامع و خوبى است و ظرفيتهايى را دارد كه خودش را مثل هر كار ديگرى در اين زمينه‌هاى محدود تصحيح كند و كامل بشود.