مخالفت رهبران نظامى آمريکا با حمله نظامى به ايران
۱۳۸۵ تیر ۱۳, سهشنبهيک ژنرال عالى رتبه ارتش به سيمور هرش گفته است که طراحان جنگى هنوز مطمئن نيستند چه چيزى را روى زمين بايد مورد حمله قرار دهند زيرا اطلاعات امنيتى آمريکا و اروپا از امکانات و فعاليتهاى هستهاى ايران بسيار ضعيف است.
سيمور هرش اعلام آمادگى دولت بوش را براى مذاکره مستقيم با ايران که آخر ماه مه گذشته از سوى کانداليزا رايس اعلام شد جدى نمىداند و ادعا مىکند پيششرطى که آنجا گذاشته شده، يعنى به تعليق در آوردن هرنوع غنىسازى از سوى ايران، شرطى است که ايران را مجبور به ردّ آن مىکند و بهانه لازم را براى حمله به اين کشور در اختيار کابينه بوش قرار مىدهد.
هرش مىنويسد با اين همه، برخلاف تمايل اکثريت کابينه بوش، رهبران نظامى به دولت هشدار دادهاند که بمباران ايران عواقب خطرناکى براى آمريکا، به ويژه در عراق، دارد. يک مقام ارشد نظامى به سيمور هرش گفته است: «وزير دفاع دانالد رامسفلد و مشاوران ارشد او خيال مىکنند مىتوانند اين حمله را با هزينه کم عملى سازند و قابليتهاى دشمن را دست کم مىگيرند.»
در اواخر ماه آوريل رهبران نظامى آمريکا به سرکرگى ژنرال «پيتر پيس»(Peter Pace) صدر هيأت مشترک رهبران نظامى آمريکا (chairman of the Joint Chiefs of Staff) و مشاور نظامى اصلى رئيس جمهور، موفق شدند کاخ سفيد را متقاعد کنند که از گزينه استفاده از نيروى تاکتيکى اتمى براى نابود کردن تاسيسات نظنز خود دارى کند. اين تاسيسات ساختمان پيچيدهاى دارد و در حفرههاى عميق هفتاد و پنج پايى پنهان شده و قابليت نگهدارى از پنجاه هزار چرخه اتمى (سانتريفيوژ) را دارد.
يک مشاور ارشد سابق امنيتى به سيمور هرش گفته است: «بوش و ديک چينى کاملاً در مورد استفاده از نيروى هستهاى جدى بودند اما ژنرال پيس در مقابل آنها ايستادگى کرد تا سرانجام آنها رضايت دادند که بله، از لحاظ سياسى چنين کارى قابل قبول نيست.»
در همان زمان تعدادى از ژنرالها و افسران بازنشسته ارتش نيز شروع به انتقاد از عملکرد دولت در عراق کردند. اين دوره را در پنتاگون به نام «انقلاب آوريل» مىشناسند. ميان دانالد رامسفلد و ژنرالهاى رده بالا تنش وجود دارد. اين ژنرالهاى چهار ستاره به «پيتر پيس» شکايت برده بودند که رامسفلد حاضر نيست به مسايل و نگرانىهاى آنها گوش فرا دهد. رامسفلد و ديک چينى و رهبران نيروى هوايى راه حل را در بمباران پيوسته و لاينقطع (carpet bombing) مىبينند.
پس از آنکه نقشه استفاده از بمب هستهاى به خاطر ملاحظات سياسى به کنار گذاشته شد(استفاده از بمب اتمى براى نخستين بار پس از حمله به ناگازاکی)، رهبران نيروى هوايى با طرح جديدى براى بمباران به ميدان آمدند که از سيستمهاى پيشرفته بمبهاى هدايت شدهاى استفاده مىکند که در عمق نفوذ مىکنند (bunker-buster bombs). آنها استدلال مىکردند که انفجار تعداد زيادى از اين بمبها برروى يک هدف ثابت مىتواند همان تأثير بمب اتمى را بدون تششعات وسيع داشته باشد.
همان مشاور امنيتى سابق به سيمور هرش گفته است نقشه نيروى هوايى با مخالفت نيروى دريايى روبرو شد زيرا آنها مىدانستند در صورت عدم موفقيت آن نقشه، سربازان نيروى دريايى بايد در روى زمين مداخله کنند. يک مشاور پنتاگون به هرش گفته است نيروى هوايى «ذهنيت بمباران کردن» دارد زيرا آنها به طور وسيع از بمبهاى خوشهاى در ايالت کوسوُو (در يوگوسلاوى سابق) و در مراحل اوليه اشغال عراق استفاده کردهاند، مىخواهند همان تکنيک را با بمبهاى بزرگتر و از فاصله بيست و پنج هزار پايى در آسمان به کار بگيرند.
ديک چينى و دانالد رامسفلد درس تجربه عراق را در اين مىبينند که نبايد فشار زياد روى نيروهاى زمينى ارتش وارد آورد، «در نتيجه جنگ هوايى در ايران بايد از حداکثر نيرو برخوردار باشد.» طبق آخرين برآورد نيروها امنيتى آمريکا، ايران ميان سالهاى ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ قادر به توليد کلاهکهاى جنگى خواهد شد.
چنانچه مذاکرات ايران و آمريکا به سرانجامى نرسد و دولت بوش تصميم به اقدام نظامى بگيرد، ژنرالها نيز طبق قانون مجبور به اطاعت از رهبران غير نظامى خود خواهند بود. اما تعدادى از ژنرالهاى ارتش، بنا به گفته يک مشاور پنتاگون که با سيمور هرش صحبت کرده، تقاضاى «راه ميانه»اى را کردهاند که قبل از بمبارانهاى وسيع، ابتدا تيمهاى «نيروهاى مخصوص» (Special Forces) که از هوا حمايت مىشوند براى جمع آورى اطلاعات کافى به داخل ايران بروند تا مطمئن شوند هدفهاى اصلى چه بايد باشد زيرا به گفته اين مشاور «هدف ما بايد خنثا کردن بحران اتمى باشد نه تغيير رژيم آنطور که رامسفلد توهم آن را دارد !»
عبدى کلانترى، گزارشگر صداى آلمان در نيويورك