1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

محسن كديور/ خطر توجيه‌هاى عرفانى و فقهى

۱۳۸۴ مرداد ۳۱, دوشنبه

آيا همزيستى فلسفه با الهيات منجر به تضعيف مذهب و باورهاى مذهبى نمى‌گردد؟ آيا استفاده ايدئولوژيك از فلسفه خطرناك نيست؟ گفتگوى صداى آلمان با دكتر محسن كديور پيرامون وضعيت كنونى فلسفه در ايران.

https://p.dw.com/p/A7Tk
محسن كديور، متأله اصلاح‌طلب
محسن كديور، متأله اصلاح‌طلبعکس: DW

مصاحبه‌گر: جمشيد فاروقى

دویچه وله: در حضور آقای محسن کدیور هستیم و گفتیم که از حضورشان بهره ای گرفته و نگاهی داشته باشیم به وضعیت فلسفه در ایران. آقاى كديور، برخی از صاحبان اندیشه در ایران، از جمله داریوش آشوری، بر این باورند که در ایران و حتا در شرق ما با فلسفه روبرو نیستیم، بلکه فقط حکمت داریم و از همین رو هم صاحبان حکمت را حکیم خوانده اند و نه فیلسوف. خواستم بدانم نظر شما و ارزیابی تان چیست؟

محسن کدیور: بی شک فلسفه ی اسلامی، چه آن را حکمت اسلامی بنامیم و چه فلسفه ی اسلامی، معادلش فلسفه ی قرون وسطاست و در تقسیم بندی های فلسفی اندیشه ی فلسفی در ایران را در زير اندیشه ی فلسفی در قرون وسطا تقسیم بندی می کنند. فلسفه قرون وسطا فلسفه است و کسی حق ندارد آنرا کلام یا حکمت بنامد. در همین تقسیم بندی های فلسفی هم چنین است. احدی حق ندارد ابن سینا را کمتر فیلسوف بداند تا توماس فون آكوينوس. من معتقدم ما سنت فلسفی داریم و فیلسوفان مهمی هم داریم. البته معنایش این نیست که فلسفه در ایران کامل است و جای پیشرفت ندارد. سوال و مسایل فراوانی ست که می باید از سنت های فلسفی دیگر فرابگیریم. اما اینکه آن را به حکمت تحویل بکنیم یا آن را چندان قوی ندانیم، چنین نیست. اتفاقا در مقایسه با دیگر کشورهای خاورمیانه سنت فلسفی در ایران قویترین سنت فلسفی ست و بیشترین فلاسفه در جهان اسلام ایرانی بوده اند.

دویچه وله: آقای کدیور، ما هم الان شاهد یک رویکرد پرشور روشنفکران ایرانی به فلسفه هستیم. من این رویکرد را دوگانه می بینم. از یکسو فکر می کنم بازار پرسش در ایران خیلی بازار پررونقی ست و یکنوع جستجوگری در ایران وجود دارد و همگان دنبال یافتن یک سیستم نظری پاسخگو و پاسخده هستند. این یکنوع رویکرد روشنفکران به فلسفه است. رویکرد دومی هم وجود دارد که بر این باور است که با استفاده کردن و بهره جستن از فلسفه بعنوان یک افزار سیاسی در جهت تحکیم پایه های قدرت حرکت می کند. به نظر شما رویکرد سیاسی به فلسفه رویکرد خطرناکی نیست؟

محسن کدیور: اگر چنین باشد، باید بسیار خوشحال بود که حتا سیاستمداران هم برای تحکیم مبانی خودشان به فلسفه مراجعه کرده اند. بالاخره گفتگوی فلسفی در هر دو سو حرکاتی دارد و این نشاندهنده ی سطح عقلانیت در جامعه هست که چه منتقد حکومت، چه مدافع حکومت هردو می باید خود را به سلاح فلسفی مسلح بکنند. در ایران معاصر هم خوشبختانه هنوز ما شاهد رواج بیشتر سنت فلسفی هستیم. ترجمه ی کتابهای فلسفی بسیار رایج شده است. مجموعا رواج فلسفه رواج عقلانیت است. رواج عقلانیت یعنی رواج پرسشگری. رواج پرسشگری یعنی نوعی توسعه فرهنگی. این توسعه فرهنگی راه را برای هر استفاده ی ابزاری از هر مفهوم صحیح، از جمله فلسفه، می بندد و خودش پادزهر خودش را تولید می کند. الزاما چندان نگران استفاده ی سیاسی از فلسفه نیستم.

دویچه وله: ما بهرحال در تقسیم بندی های فلسفه با فلسفه ی سیاست روبرو هستیم. یعنی یکی از شاخه های فلسفه خودبخود فلسفه ی سیاست است. مراد از این قضیه ای که من گفتم استفاده کردن از فلسفه بعنوان افزاری سیاسی در جایی ست که پایه های قدرت بنیاد ایدئولوژیک دارد. آیا اینجا می شود گفت که این حربه حربه ی خطرناکی ست یا نه؟

محسن کدیور: کلا زمانی،‌ مثلا در خود آلمان، زمانی که حزب نازیست از ابزار فلسفی استفاده کرد، البته خطر بیشتری پیدا کرد. چون فلسفه قدرت توجیه گری بیشتری هم به حکومت می بخشد. در ایران هم همین گونه است. برخی از فلسفه ها قدرت مطلقه را بیشتر توجیه می کنند. برای مثال حالا من به فلسفه ی قدیم مراجعه بکنم. حکومت اگر به فلسفه ی سیاسی افلاطون بخواهد اتکا بکند، ابزار توجیه گری بیشتری را برای فیلسوف ـ شاهی یا حکیم ـ حاکمی پیدا می کند. ما منتها خطرناکتر از فلسفه هم داریم. وقتی توجیه های عرفانی یا توجیه های فقهی برای قدرت پیدا بشود،‌ یعنی استفاده ی سیاسی از عرفان یا فقه، از استفاده ی سیاسی از فلسفه خطرناکتر است. منتها،‌ بله اینهم خطرناک است.

دویچه وله: بعنوان آخرین پرسش. رابطه ی فلسفه و ایمان. به نظر شما اصلا این رابطه چيست؟ زیرا ما می دانیم که فلسفه بر بنیاد شک و تردید استوار است، یا باید اینگونه باشد، در حالیکه ایمان بر بنیاد یکنوع باور یقینی. ما در ارتباط با هگل شاهد این بودیم که همزیستی الهیات و فلسفه دست آخر به تضعیف الهیات منجر شد. آیا به نظر شما فلسفه نمی تواند پایه های باور مذهبی را تضعیف بکند؟

محسن کدیور: حداقل در ایران و در اسلام شیعی نه و همواره فلسفه در خدمت ایمان بوده است. البته ما در مسئله ی ایمانی دوگونه گزاره داریم. گزاره هایی که خردپذیرند، قابل اثبات و استدلال عقلی هستند، گزاره ی خردستیز کلا پذیرفته نیست،‌ یعنی گزاره هایی که خلاف مسلمات عقلی باشند. اما همه ی گزاره های ایمانی هم معقول نیستند،‌ خردپذیر نیستند. گزاره های فراعقلی هم داریم که به آنها می توان اطلاق کرد گزاره های «خردگریز». یعنی گزاره هایی که فراتر از طور عقل هستند. برخی از مسایل متافیزیکی هستند که اینها بوسیله ی عقل نه قابل اثبات اند نه قابل ابطال. ما نمی توانیم ایمان را مطلقا به عقل تحویل بکنیم. ایمان خلاف عقل هم نیست،‌ ایمان فراتر از عقل می تواند باشد. اما فلسفه، این کمک را می تواند به ایمان بکند که بسیاری از موهومات و مسایلی که بنام دین در بسیاری از جوامع جای خودش را باز کرده، اینها را از ساحت دین پالایش بکند و دین را منقح تر، ایمان را پاکیزه تر ارائه بکند که به نظر من خدمت کمی به مومن نیست از جانب اهل فلسفه.