«لباسی برای جبرئیل، لباسی برای ما»
۱۳۸۴ اسفند ۲, سهشنبهبهنام کامرانی (۱۳۴۷) که تا کنون در بیش از پنجاه نمایشگاه گروهی شرکت داشته، در دهمین نمایشگاه فردیاش مجموعهای از آثار خود را زیر عنوان «لباسی برای جبرئیل، لباسی برای ما» در گالری خاک، به نمایش گذاشته است. آثار کامرانی در این نمایشگاه یک کار ویدئویی، سه تابلو و یک چیدمان است که در مجموع اجزای یک کار واحدند که از لایههای گوناگون شکل گرفته. در همهی این کارها لباسی سفید محور اصلی است و اشیایی از دنیای مدرن، به ویژه هواپیماهای جنگنده با آن ترکیب شده. لباسی که کامرانی «برای ما» پیشنهاد میکند شباهتی به ردای ایرانیان قدیم و خرقهی دراویش نیز دارد. آیا در نظر هنرمند خرقهی عارفان بر تن انسان امروز پوششی برازنده است؟
«من فکر میکنم مفهوم لباس در فرهنگ ما و به خصوص در فرهنگ عرفانی ما یک مفهوم طولانی و ماندگار است. بهویژه روزبهان بقلی اصلا فلسفهای دارد به نام التباس؛ یعنی برای دیدنی کردن خدایی که نادیدنی است او را در شکلهای طبیعت متصور میشود و آنوقت با او عشقورزی میکند. حالا این لباس همانطور که شما هم اشاره کردید در میان دراویش هم به شکل دیگری وجود دارد. دراویش از اصطلاح خرقه تهی کردن استفاده میکنند به معنای مردن. برای من مفهوم لباس از چند سال قبل شروع شد. هم شکل زیباییشناسانهی آن در فرهنگ خودمان، به ویژه لباسهای عصر صفویه و قاجاریه. نوع برشها، رنگها و نقشهایی که دارند که فکر میکنم در هر کتاب طراحی لباس و نقشی که ورق بزنیم میبینم اینها از لحاظ تاریخی توی آن هست. از طرف دیگر لباس تجلی و تجسمی برای فیگور هم هست. در واقع ما وقتی فیگور یا اندام را از خود لباس حذف کنیم جای آن اندام میماند. من در واقع سعی کردهام یک موقعیت spiritual یا روحانی را با این لباس فرض بگیرم.»
در این نمایشگاه بخش بزرگ سالن اصلی لباسی است که آستینهایش به دیوارهای دو طرف میرسد و دامنش از مرکز سالن پیشتر آمده. پای این لباس که نقش جنگندههایی با رنگ سیاه بر آن نقاشی شده صندوقی است پر از موشکهای کاغذی سفید:
«این لباس به طور غیرمعمولی بلند شده تا فرض پوشیدن را حذف کند. و سپیدی و نوع قرار گرفتنش شاید ما را یاد مسائل یا دیدگاههای تاریخی بیندازد. حتا شاید ما را یاد مسیح در شکل مصلوب شدنش بیندازد. و خب، برای من تداعیکنندهی اتفاقاتی است که برای برخی از عرفای ما مثل حلاج، مثل سهروردی، حتا مثل مانی و عینالقضات افتاده.»
بهنام کامرانی با تاکید بر این که کارش نه اعلامیه و نه شعار سیاسی است، مجموعهی ارائه شده را بیان موقعیت پیچیده و گاه متناقض انسان امروز تلقی میکتد؛ تناقضی که از جمله در تقابل بازی بازیگوشانهی کودکان با موشکهای کاغذی و بازی خطرناک بزرگان با جنگدههای سیاه به نمایش درآمده:
«در کارهای طراحی ـ نقاشی هم که ارائه کردهام باز این مفهوم به صورتی تکرار میشود. یعنی هواپیماها چون مدرن هستند و جنگافزار امروزی هستند با کامپیوتر و ابزار کامپیوتری کار شدهاند و از روی آنها پرینت گرفته شده. بعد من با ابزار سنتی روی آنها طراحی یا نقاشی کردهام که باز همان لباس است. منتها ما اینجا تداخل دو شمایل را میبینیم. شمایلی که برگرفته از هواپیماست و شمایلی که لباس ساخته. تداخلها اینها هم به صورتی است که بالای هواپیما با بالای لباس یکی شده و فرم آتش یا سوختگی که در نگارگری ما و در مینیاتورهای ما یک فرم سنتی است را تداعی میکند. در واقع من از دو لهجهی متخاصم استفاده کردهام برای این که وضعیت کنونی را که در آن به سر میبریم، که یک وضعیت متناقض و پیچیدهای هست را توصیف کنم؛ البته بدون این که بخواهم شعار یا رای نهایی را بدهم، این وضعیتی است که ما با آن سر و کار داریم. حتا من شکل و برشها و دورگیری هواپیما را یک جوری با دورگیریها و برشهای لباس مشابه کردهام. شاید به همین علت باشد که آن لباس بلند روبرو هم یک شکل هواپیما مانند گرفته. و این دو فضا را یک صندوقچه پر از موشکهای کاغذی پر کرده که انگار موشکها از آن سر رفتهاند و بیرون ریختهاند. در اینجا ما با دنیای کودکی یا یک خاطره مواجه میشویم. البته این خاطره پاک است اما شاید ادامهاش به همان هواپیماهای سیاه روی لباس منتهی بشود.»
بهنام کامرانی تا کنون نمایشگاههایی هم در کشورهای دیگر از جمله چین و ژاپن و فرانسه داشته است. در اروپا خرقه پیش از هر چیز لباس دراویش در قونیهی ترکیه را تداعی میکند که در نمایشهای سماع و به عنوان جاذبهی توریستی آشناست. آیا کامرانی نگران ناروشنی هویت ایرانی اثرش نیست، یا که این آثار انسان را، فراتر از جغرافیایی خاص مد نظر دارند؟
«البته من با صحبت شما هم موافقم و هم مخالف. از این بابت که لباس ما در دورههای تاریخی لباسی بلند بوده است. حتا ما لباسهایی داشتهایم به نام چهل قول هوواله که میپوشیدهاند، یا حتا کفن. در واقع این لباسی که من در این نمایشگاه به نمایش گذاشتهام، غیر از نقاشیها که ارجاعات دقیق تاریخی دارند، برای من لباسی جهانشمول بوده. نمیخواستم به موقعیت تاریخی خاصی ارجاع بدهد و یا حتا این که ما فکر بکنیم این را یک انسان میتواند بپوشد. برای همین به طور غیر معول بزرگ شده است.»
کارهای ارائه شده در این نمایشگاه، از اوج و فرود لباسی که در کار ویدئویی دیده میشود تا تقابل جنگندههایی سیاه با موشکهای کاغذی و کودکانه، نگاهی به زندگی پرمخاطرهی انسان امروز دارد که گاه پوششی از هلاک بر تن میکند و گاه قربانی دفاع از آرمانی روشن میشود. با این همه تقلیل این آثار به یک حرف و یک شعار بیانصافی است. نمایشگاه «لباسی برای جبرئیل، لباسی برای ما» تا هشتم اسفند ماه در گالری خاک (دو راهی قلهک، خیابان بصیری، کوچه ژیلا www.khakgallery.com) برای بازدید عموم برپاست.
بهزاد کشمیریپور، گزارشگر صدای آلمان در تهران