كمبودهاى درمانى در لبنان
۱۳۸۵ شهریور ۳, جمعههمراهان تيم:
در بدو ورودمان به مركز درمانى روستاى برقاى لبنان با استقبال گرم كاركنان اين مركز روبرو شديم. اما چيزى نگذشت كه مارى راشل رييس مركز، توضيح وقايع ناگوار جنگ را سرگرفت. راشل گفت: اينجا منطقهى مسيحيان است. فعالان حزبالله در اينجا حضور ندارند. حزبالله آن طرف است، در ده كيلومترى اينجا. ما جنگ واقعى را تجربه نكرديم، اما ترس زيادى داشتيم، چرا كه همهى هواپيماها از بالاى سر ما پرواز مىكردند.
مركز كوچك درمانى برقا در هفتههاى جنگ مملو از زخمى بود. بيش از ۱۰۰۰ نفر به اينجا هجوم آوردند، از شهر بعلبك، از جنوب و از بيروت. مارى راشل راجع به بزرگترين مشكلشان يعنى كمبود دارو چنين مىگويد: درمان بيمارىهاى مزمن مصيبتى بود. مردم داروهايشان را در خانههايشان مىگذاشتند و فرار مىكردند و ما بايد آنها را به نحوى درمان مىكرديم.
سازمان امدادى مالتزر به همين خاطر شش تن دارو به بيروت آورد تا پس از تحويل، بين آن دسته از مراكز درمانى كه هنوز از قابليت سرويسدهى برخوردارند، توزيع شود.
از روستاى برقا تا اين مركز درمانى بايد يك ساعت رانندگى كرد. مركز در دامنهى جاده واقع شده، در طبيعتى سبز با چشماندازى از درهى البقاع. با وجود اين پاى جنگ حتى به اينجا هم رسيده بود.
ژيلبرت سرپرستار مركز از روزى مىگويد كه كاروان نظامى ارتش لبنان توسط جنگندههاى اسراييلى بمباران شد: وحشتناك بود. اينجا من تنها بودم و ناگهان همه چيز شروع شد: شيون زنان، آتش، مردانى كه فرمان مىدادند و من نمىدانستم كه چه اتفاقى افتاده؟ وقتى كه فهميدم، اين اتفاق همين جا رخ داده، اولش نمىتوانستم هيچ واكنشى نشان بدهم، بعد سه سرباز آمدند داخل كه تمام بدنشان زخمى بود.
سرپرستار ژيلبرت، سپس از اردوگاه آوارگان كه در نزديكى مركز درمانى قرار دارد، سخن گفت، از ترس مفرط مردم و تلاش كاركنان درمانى براى كمك به آنان، از اينكه چنين كارى دشوار بود، از اينكه كاركنان درمانى بايد با احتياط، مردمى را تحت درمان قرار مىدادند كه زخمهاى روحى عميق و نگرانىهاى بسيار داشتند.
اينگو رادتكه سرپرست تيم تحقيق، همهى اينها را پيامد طبيعى جنگ مىداند. او مىگويد: من در اينجا ترس و ناتوانى مردم را لمس كردم. مردم اطمينان ندارند كه آيا آتشبس دوام مىآورد يا نه. مردم ترس زيادى دارند از اينكه صلح از بين برود و باز هم جنگ شروع شود.