كتاب ”عروس بيگانه“: نقض حق انتخاب همسر در ميان گروهى از خانوادههاى ترك در آلمان
۱۳۸۳ بهمن ۲۲, پنجشنبهتصور عموم بر اين است كه در كشورى با حكومت دموكراتيك ازدواج اجبارى صورت نمىگيرد. اما چنين نيست. براى نمونه در آلمان بسيار پيش ميآيد كه دختران و پسران جوان را به عقد ازدواج كسانى درميآورند كه اصلا نميشناسند: و اين مشكلى است كه در خانوادههاى مهاجر به ويژه تركتبار ابعادى گسترده يافته است. تنها در سال ۲۰۰۳ در برلين ۲۲۰ مورد ازدواج اجبارى وجود داشت.
در كتاب ”عروس بيگانه“ ميخوانيم: ”زينب ۲۸ ساله است و سه بچه دارد. ۱۲ سال است در شهر هامبورگ با خانواده شوهرش زندگى ميكند و يك كلمه آلمانى نميداند. او تنها به قصد شركت در كلاس قرآن از خانه بيرون ميرود. زينب عروس وارداتى است، نوعى برده مدرن. در زندگى زينب هم، همچون هزاران زن ترك ديگر كه با وساطت خانوادههايشان به آلمان آمدهاند، معيارهاى دموكراتيك نقشى بازى نميكنند. زينب اين معيارها را نميشناسد و كسى هم نيست كه علاقهاى به سرنوشت او از خود نشان دهد.“
نجلا كلك قصد دارد با كتاب خود ”عروس بيگانه“ كارى كند تا اين مناسبات دگرگون شود. پژوهش كلك در محلههايى از شهرهاى بزرگ آلمان، مانند برلين—كرويتسبرگBerlin-Kreuzberg و هامبورگ—ويلهلمزبورگ Hamburg-Wilhelmsburg، كه جمعيت زيادى از تركها در آن زندگى ميكنند، نشان ميدهد كه به مرور بر شمار ازدواجهايى كه با همسران وارداتى صورت ميگيرند، افزوده ميشود. در بسيارى موارد مادرشوهر سفرى كوتاه به زادگاهش در تركيه ميكند و به دنبال همسر براى پسرش ميگردد. كمى پيش از عروسى پسر و ديگر اعضاى خانواده به وى ميپيوندند و سپس عروس را كه در بسيارى موارد حتى هجده سال هم ندارد، با خود به آلمان ميآورند. به گفته نجلا كلك در خانوادههاى ترك مقيم آلمان از هر دو ازدواج يك ازدواج بدين شكل انجام ميگيرد و روز به روز هم تمايل به اين شيوه ازدواج در ميان تركها بيشتر ميشود. نجلا كلك اين رفتار را ناقض حقوق بشر و بياحترامى به اصول دموكراتيكى ميداند كه شهروندان در آلمان موظف به رعايت آناند.
كلك ميگويد: ”اگر فرد اجازه نداشته باشد همسر خود را انتخاب كند، چطور ميخواهد انتخابات دموكراتيك را اجرا كند و چطور ميخواهد در ايجاد جامعهاى دموكراتيك يا سياسى نقش داشته باشد؟ من چگونه ميتوانم بخشى از اين جامعه باشم، وقتى علاقهاى ندارم به اينكه ببينم چهكار ميتوانم براى جامعه بكنم، با كدام ارزشهاى آن ميتوانم همراهى كنم، به جاى اينكه در سنت خودم درجا بزنم و كارى را انجام بدهم كه پدر و مادرم از من ميخواهند.“
ازدواج اجبارى تنها يكى از محدوديتهايى است كه گروهى از فرزندان خانوادههاى ترك در آلمان با آن مواجهاند. خود نجلا كلك هم، پيش از آنكه بتواند استقلالش را بدست آورد، از بسيارى محروميتها رنج كشيده است. كلك در سال ۱۹۶۷ در ده سالگى به آلمان آمد. هنوز هم خاطرهاى از سن سيزده سالگى از پدرش او را خشمگين ميسازد. پدرش جلوى در مدرسه وسايل ورزشياى را كه نجلا به همراه دارد از وى ميگيرد با اين استدلال كه حين ورزش ممكن است باكرگى وى آسيب ببيند. كلك از واكنش معلمش نيز هنوز خشمگين ميشود: ”به معلم گفتم وسايل ورزشم را از من گرفتند، نميتوانم با بقيه ورزش كنم. در جواب گفت: ”نميخواهيم پدرت را عصبانيكنيم. پس بنشين، يك داستان قشنگ بخوان.“ از آن زمان جاى من هميشه روى نيمكت بازيكنان رزرو برود. در كتابم هم نوشتهام كه زندگيام را هميشه روى آن نيمكت گذراندم. جامعه را تماشا كردم، اما در جنب و جوش آن شركت نداشتم. و درست اين نحوه تربيت در سر خانوادههاست، اينكه بچهها از جامعه بيرون كشانده بشوند. بچهها ميتوانند تماشا كنند، اما اجازه ندارند در كارى شركت كنند.“
نجلا كلك تنها از اينكه در كودكى اجازه شركت در كلاس ورزش را نداشته آسيب نديده، بلكه محروميتهاى و ممنوعيتهاى ديگرى را نيز تحمل كرده است: ”بعد از آن روزى كه وسايل ورزشم را از من گرفتند تا روزى كه به مدرسه شبانهروزى رفتم، يعنى براى ۹ سال، زندگى من پشت پنجره گذشت. يعنى زندگى من فقط در خانه ميگذشت. چند ساعتى كه ميتوانستم به مدرسه بروم تنها امكان ارتباط من با جامعه آلمان بودند. باقى وقت در خانه بودم.“
نجلا كلك با كتاب خود ”عروس بيگانه“ افكار عمومى آلمان را فراميخواند به مقابله با فشارها ومحدوديتهايى برخيزند، كه بر كودكان خانوادههاى مهاجر از سوى خانوادههايشان اعمال ميشود. كلك بر كسانى كه به نام تساهل چشم بر نقض حقوق انسانى اين كودكان ميبندند و از حق حركت، حق شركت در فعاليتهاى اجتماعى و حق انتخاب همسر آنها دفاع نميكنند به شدت انتقاد ميكند.