قطعنامهاى بىفرجام يا قطعنامهاى بدفرجام
۱۳۸۶ فروردین ۶, دوشنبههد بود. آيا بىفرجامى تخم بدفرجامى را در دل نمىپرورد؟
تفسيرى از جمشيد فاروقى، رييس بخش فارسى دويچه وله.
ترديدى نيست كه زبان تحريم، زبانى خشن است. زبان تهديد است و زبان فشار. اما جاى هيچ ترديدى هم نيست كه زبان تحريم هنوز زبانى است در چارچوب تلاشهاى ديپلماتيك. پرشمارند اما كسانى كه از هم اكنون از ناكامى قطعنامه جديد شوراى امنيت سخن مىرانند. مفسران روزنامهها و تحليلگران، و حتى شمارى از مهندسين سياست در ايران و غرب.
هستند كسانى كه بر اين باورند كه پسنديدهتر آن مىبود كه آژانس بينالمللى انرژى اتمى كار بر روى پرونده اتمى را به شوراى امنيت سازمان ملل ارجاع نمىداد. ارجاع پرونده اتمى ايران به شوراى امنيت سازمان ملل متحد بر بستر پافشارى دولتمردان ايران بر برنامه هستهاى خود عملا منجر به تصويب اين سه قطعنامه شد. اما زبان سياست زبان اماها و اگرها نيست. زبان عمل است. هر تصميم سياسى خود نوعى عمل سياسى است. جهان سياست، جهانى به شدت واقعى است. برى از تخيلات جهان مجازى. در جهان سياست دكمه بازگشت يا به قول كامپيوتربازها دكمه undo وجود ندارد. يعنى دكمهاى وجود ندارد كه با فشردن آن بتوان زمان را به عقب برگرداند. تصحيح يك عمل سياسى نيز به معناى از ميان برداشتن آن عمل سياسى نيست. بل به معناى ادامه حركت از نقطهاى ديگر است.
پرونده اتمى ايران چه صحيح و چه ناصحيح به شوراى امنيت سازمان ملل ارجاع شده است. و شوراى امنيت براى رسيدن به اهداف خود يك حربه بيشتر در اختيار ندارد و آن صدور قطعنامه است. شوراى امنيت تا كنون در اين رابطه سه قطعنامه صادر كرده است. قطعنامه نخست در اوايل سال گذشته ميلادى تصويب شد و اين هدف را دنبال مىكرد كه ايران را متقاعد به از سرگيرى گفتگوها كند. فراخوان آن قطعنامه بى فرجام ماند. قطعنامه دوم در واپسين روزهاى سال گذشته ميلادى تصويب شد و تاثيرى بر راهكار دولتمردان جمهورى اسلامى ايران نداشت. قطعنامه دوم نيز بى فرجام ماند. قطعنامه سوم در نخستين روزهاى سال جديد خورشيدى به تصويب رسيد.
بدفرجامى در كمين بىفرجامى اين قطعنامه نشسته است. اين به اين معناست كه بىفرجامى تلاشهاى ديپلماتيك راه به بدفرجامى مىبرد. و اين نكتهاى است پنهان از ديدرس شمارى از تحليلگران و سياستمداران. اما آنانى كه در انتظار بىفرجامى اين قطعنامه نشستهاند، آيا به بدفرجامى ممكنه آن انديشيدهاند؟