1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

فرهنگ آلمانى فارسى فرامرز بهزاد، گامى ستودنى در فرهنگنويسى دوزبانه

۱۳۸۲ بهمن ۱۰, جمعه

سرانجام انتظار علاقمندان آموزش زبان آلمانى سر رسيد و فرهنگ آلمانى فارسى تازه اى به تدوين دكتر فرامرز بهزاد كه مدتها صحبت از انتشار آن ميرفت، از سوى انتشارات خوارزمى به بازار عرضه شد. اين فرهنگ كه تدوين آن بيش از دوازده سال به طول انجاميده و از جمله با حمايت بنياد پژوهشهاى آلمان در كرسى ايرانشناسى دانشگاه بامبرگ تهيه شده، گاميست ستودنى در عرصه فرهنگنويسى دوزبانه.

https://p.dw.com/p/A65v
عکس: AP

فرهنگنويسان با تاليف فرهنگهاى دوزبانه آلمانى فارسى همواره سعى داشته اند كه در تفاهم و نزديك كردن آلمانها و ايرانيان سهيم شوند و طبيعتا ابزار لازم را براى فارسى زبانان علاقمند به آموزش زبان آلمانى فراهم آوردند. نخستين فرهنگ آلمانى فارسى را ميرزا رضا خان تربيت، در سال ۱۹۲۳ منتشر كرد. از آن تاريخ تا كنون، يعنى در طى هشتاد سال گذشته، فرهنگهاى آلمانى فارسى متعددى تحت عنوان فرهنگ بزرگ و يا فرهنگ جامع منتشر گشته كه در اصل چيزى نيستند، جز فهرست گسترده اى از لغات يا واژه نامه اى كه فقط و فقط به معانى واژه اى را بدون تفكيك و توضيح، پشت سر هم ذكر ميكنند.

متاسفانه بايد گفت كه تاليف هيچ يك از فرهنگهاى آلمانى فارسى موجود، بنابر اصول فرهنگ نويسى مدرن صورت نگرفته و گذشته از اشتباهات معنائى، فاقد اطلاعات لازم و گوناگون براى كاربران است. در ادامه بيشتر به اين مسئله خواهيم پرداخت، اما نخست نگاهى مياندازيم به چگونگى شكلگيرى پروژه فرهنگ آلمانى فارسى در دانشگاه بامبرگ و تدوين آن از زبان خود دكتر بهزاد: ”البته آدم هميشه در فكرش است، و خودش هميشه در موقع ترجمه، موقع خواندن يك متن مى بيند كه وسيله كار ندارد، خب به اين فكر مى افتاد كه بنشيند و چيزى بنويسد، ولى شايد خنده تان بگيرد، من وقتى ديگر تصميم به انجام اين كار گرفتم كه يكبار در دانشگاه تهران در كلاس، يكى از دانشجويان لغتى را اشتباه ترجمه كرد. گفتم اين را تو از كجا آورده اى؟ گفت از فرهنگ مثلا فكر كنيد تربيت. گفتم اين مزخرفات را شما چرا مى خوانيد. برويد يك لغت نامه آلمانى به آلمانى بگيرد و بعد خودتان مى فهميد كه اينها چيست. اين فرهنگها به درد نمى خورد. گفت شما كه مى گوييد به درد نمى خورد پس چرا خودتان فرهنگ نمى نويسيد؟ و من واقعا فكر كردم بعد كه آدم مى آيد از ديگران ايراد مى گيرد بدون اينكه خودش اين زحمت را بكشد. البته اگر من مى دانستم اين زحمت به اين حد خواهد بود بازهم به اين صرافت نمى افتادم. در هر صورت يك چيزى است كه به آن احتياج بود و هست.”

براى تدوين اين فرهنگ آلمانى فارسى، فرهنگهاى گوناگونى اساس كار قرار داشته اند. دكتر بهزاد دراينباره مى گويد: “من اول Duden را انتخاب كردم، فرهنگ Duden-Bedeutungswörterbuch كه حدود ۱۵ هزار لغت دارد. آدم آنجا مى بيند كه از ديد آلمانى مثلا خيلى از لغتهاى تركيبى را نمى آورند، يا خيلى از لغتهايى كه صورت اسم يك فعل است، آنها را هم نمى آورند. براى اينكه مى گويند خيلى خب، كسى كه اين فعل را بلد است، طبيعى است كه اسم مصدرش را هم مى تواند تشخيص بدهد كه چيست. ولى اين در فارسى فرق مى كند. براى اينكه شما ممكن است در آنجا مثلا وقتى به صورت اسم به كار مى رود، آن را شما يك لغت ديگرى برايش به كار ببريد. مثلا عربىِ آن را به كار ببريد بجاى لغت فارسى كه به صورت اسم در مورد آن فعل رايج نيست، و امثال اين. يعنى در فرهنگ Duden انتخاب لغتها، زير مدخل ها و مثالها بدين ترتيب نيست كه يك نفر خارجى، لغتى بفهمد بلكه براى اين است كه جنبه هاى مختلف آن لغت را توضيح بدهند. و اين هميشه در زبان ديگر باعث مى شود كه شما مجبور مى شويد اين يا آن معنا را تجزيه بكنيد به چند معنى جديد. يا اينكه يكى دوتا معنى را حتا ادغام بكنيد به يك معنى كه در زبان خودتان يعنى فارسى براى اين چند معنى مختلف گفته مى شود.”

يكى ديگر از موضوعات درخور تامل، گزينش و شمار مدخلها است. در شمارى از فرهنگهاى قديمى آلمانى فارسى، براى نمونه فرهنگ جامع عباسى سپهبدى كه البته هنوز هم در بازار موجود است، واژه هاى ديده ميشود كه آنها را حتى در فرهنگ هشت جلدى آلمانى Duden هم نميتوان يافت. در برخى از فرهنگها، تناسب درستى ميان اصطلاحات تخصصى و اصطلاحات عمومى ديده نميشود.

دكتر بهزاد درباره شمار مدخلها و آوردن اصطلاحات تخصصى در اين فرهنگ جديد متذكر مى شود: “
حدود ۳۰هزار لغت اصلى دارد، يعنى ۳۰ هزار لغت دارد كه آنها هركدام معناهاى مختلف دارد، يعنى به اصطلاح زير مدخل دارد. البته در حدود همين ۳۰ هزار مورد هم مثال دارد، يا ضرب المثل دارد، يا عبارتهاى رايج مربوط به آن لغت را دارد، تعبير و اصطلاح و غيره. من سعى كردم آن لغتهايى كه از زبان تخصصى وارد زبان عمومى شده ضمن اينكه تخصصى بودن خودش را حفظ كرده است، مثلا فكر كنيد در فارسى واژه انفاكتوس كه با اينكه همه آن را به كار ميبرند، باز هنوز اصطلاح تخصصى است. من اين دست از اصطلاحات را آوردم. ولى وقتى كه در حدى شده است كه فقط متخصصان آن رشته با آن سروكار دارند و در زبان عمومى كم است، آنها را البته نياوردم.”

همانگونه كه در پيش اشاره شد، در بسيارى از فرهنگهاى دوزبانه آلمانى فارسى، اصول فرهنگنويسى نوين رعايت نشده است. دكتر بهزاد دراينباره معتقد است: “چيزهايى هست كه جز فن فرهنگ نويسى است و اينها مراعات نشده. من مثلا در زبان انگليسى مى بينم كه حييم را ما از ۵۰، ۶۰ سال به اين طرف داريم. انگليسى فارسى و فارسى انگليسى. و آنجا همه اين ضوابط مراعات شده است. اين اواخر باطنى يا حق شناس با فرهنگهايى كه بيرون داده اند، خيلى از اين ضعفها را از بين برده اند و اصول فرهنگنويسى را رعايت مى كنند.”

وى مى افزايد: ”فرهنگهاى آلمانى اى كه در فارسى است، اينها هيچكدامشان اين اصول را رعايت نمى كنند. مثلا شما بايد در مورد يك لغت، معنى هاى مختلفش را از هم تفكيك بكنيد و آنهم نه فقط با اينكه ۱،۲،۳، ۴ بگذاريد، به معنى ۱، به معنى ۲، به معنى ۳. بلكه با يك توضيحاتى مشخص بكنيد كه اين معنى ۱ در چه مواردى آورده مى شود. و همين طور تا آخر. به طورى كه وقتى خواننده به اين فرهنگ مراجعه مى كند بلافاصله بتواند بر اثر توضيحات يا مثالهايى كه شما مى دهيد، تشخيص بدهد، اينجا در اين مورد خاص اين لغت اين معنى را مى دهد، پس به متنش در اينجا مى خورد يا نمى خورد. فرهنگهايى كه من تا بحال ديده ام اغلب رديف مى كنند لغت را دنبال هم و يا حداكثر در پرانتز گاهى مى نويسد اصطلاحى از موسيقى يا شكار. ولى روى هم رفته كمكى نمى كند و شما يكباره مى بينيد پنج تا معنى داريد و اشتباه مى كنيد در انتخاب اين معنى. چون آنوقت هركسى نسبت به تعبيرى كه از متن مى كند آن لغت را چيز ديگرى مى گذارد.”

نكته درخور توجه ديگر اينكه، نزديك به تمامى فرهنگهاى آلمانى فارسى كه تا كنون انتشار يافته اند، تنها نيازهاى كاربران فارسى زبان را مدنظر قرار داشته اند و به مشكلات و احتياجات كاربران آلمانى زبان توجه اى نكرده اند. مولف فرهنگ جديد آلمانى فارسى خود ساليان سال به عنوان استاد زبان فارسى در دانشگاه هاى آلمان فعاليت داشته و با نيازهاى آلمانيهاى فارسى آموز برخوردى نزديك و مستقيم داشته و از اين رو كوشيده است كه در ساختار فرهنگ خود، به خواستهاى اين دسته از مخاطبان نيز توجه داشته باشد.

وى در اينباره خاطرنشان ميسازد: “ در مقدمه ى اين فرهنگ بر اين نكته تاكيد كرده ام كه اين فرهنگ را فقط براى فارسى زبان ننوشته ام، طورى كه الان در ايران رسم شده است، بلكه به آن مشكلاتى كه هم آلمانى زبان و هم فارسى زبان با آن روبرو هستند، توجه كرده ام.

دكتر بهزاد در ادامه ميگويد: ”شما ممكن است، مثلا ببينيد كه بعد از فلان حرف اضافه اى كه با يك فعل مى آيد من نوشته ام كه اين با حالت مفعولى فلان مى آيد. اين فقط به درد ايرانى مى خورد و آلمانى ممكن است تعجب كند كه اصلا ذكر اين براى چيست؟ برعكس آن، شما وقتى كه عبارتى را به فارسى ترجمه مى كنيد، يك ترجمه مشخص است. اين را من گاهى حتا دو يا سه تا راه ديگرى را براى ترجمه اين عبارت باز هم به فارسى داده ام. كه اين ممكن است از نظر فارسى زبان زايد به نظر بيايد و بگويد يكى را توضيح داده ايد و من فهميدم و اين دوتاى ديگر براى چيست. و اينجا هم كمكى است به آن خارجى اى كه با يكى ممكن است كارش راه نيفتاد، بلكه احتياج به موارد ديگرى داشته باشد كه بداند در فارسى چه امكاناتى هست جز آن يك موردى كه اول آمده است براى ترجمه آن عبارت به فارسى.”

همانگونه كه در آغاز ذكر شد، اين فرهنگ آلمانى فارسى توسط انتشارات خوارزمى به انتشار رسيد است. به اميد اينكه انتشار اين فرهنگ هم پاسخى باشد به نيازهاى علاقمندان آموزش زبان آلمانى و فارسى در ايران و كشورهاى آلمانى زبان و همچنين گامى باشد در راه گشودن باب بحثهاى نظرى و عملى درباره اصول فرهنگنويسى.

شهرام احدى