1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

شعر؛ زمان‌گريز و سخنگوى زمان

۱۳۸۴ فروردین ۲۷, شنبه

محمدعلى سپانلو از شاخص ترين چهره‌هاى ايام رونق شعر معاصر ايران، دهه‌هاى چهل و پنجاه خورشيدى است. او همچنين يکى از پرتلاش‌ترين شاعران اين دوران است و علاوه بر شعر در زمينه‌هاى گوناگون ادبى، نقد داستان، ترجمه، مقاله‌نويسى، روزنامه‌نگارى و تصحيح متون کهن نيز کارهاى ارزنده‌اى انجام داده است. گفتگويى با اين شاعر معاصر به بهانه انتشار گزينه ى شعرهايش به زبان فرانسه و دريافت جايزه ى شعر «ماکس ياکوب»:

https://p.dw.com/p/A6HG
عکس: DW

سپانلو در سال ۲۰۰۰ در برنامه‌اى شرکت داشت که زيرعنوان «پاييز هنر ايران» در فرانسه برگزار شد. در اين برنامه که به ادبيات و هنر ايران مى ‌پرداخت در کنار موسيقى و تأتر سه نويسنده و چهار شاعر ايرانى نيز شرکت داشتند. ترجمه فرانسوى شعرهاى سپانلو در اين برنامه نظر يکى از ناشران فرانسوى (بريژيت اوري‌ويال مدير Editions l`Ìnventaire) را جلب کرد و حاصلش انتشار مجموعه‌اى از شعرهاى او به زبان فرانسه شد. سپانلو توضيح مي‌دهد:

«در سال ۲۰۰۴ اين کتاب چاپ شد. حدود شصت شعر است و منتخبى است از چهل سال شاعرى بنده. که اسم کتاب به انتخاب «آلن لانس» که به موسيقى ترکيبهاى فرانسوى بسيار واردتر از ما بود شد «Le Temps versati`le» که به فارسى تقريبا ترجمه مي‌شود «زمانه‌ى دمدمى» و عنوان دوم کتاب هم اين است: «چهل سال شاعرى». اين کتاب درآمد؛ مقدمه‌اى آلن لانس دارد راجع به آشناييش با من و اين سالهايى که از هم دور بوديم و اين حوادثى که در ايران اتفاق افتاده. فرض کنيد که بعد از انقلاب سه چهار سال از من خبر نداشته، جنگ هم بوده در ايران و اين اضطرابهايى که از اين دوست من خبرى نيست در اين مقدمه هست، و يک مقدمه‌اى هم فريده روا، مترجم، نوشته است راجع به تکنيک شاعرى سپانلو در پايان هم دو مقاله است. يکى سخنراني‌اى است که من در مراسم «بهار شاعران» در کتابخانه ملى فرانسه کرده بودم راجع به اين که آيا ما شاعران با هم معاصريم؟ با اين تفاوتى که در دنيا بين جهانهاى مختلف وجود دارد. و يک مطلب هم تفکراتى راجع به شعر بود زير عنوان راه ازادى که در مجله‌ى «اروپ» چاپ شده بود. هر دوى اين مقاله‌ها را هم ضميمه‌ى آخر کتاب کرده‌اند تا در واقع خواننده‌ى فرانسوى به نوعى با طرز تفکر اين شاعر هم آشنا بشود. چون به هر حال شعر پيچيده‌تر از آنى است که بشود طرز تفکرى توش پيدا کرد ناچار به اين مقالات که به هر حال راجع به ادبيات است پرداخته‌اند.»

گزيده‌ى چهار دهه شاعرى سپانلو چند ماه پس از انتشار يکى از جايزه‌هاى مهم ادبى فرانسه، جايزه‌ى ماکس ياکوب را نصيب او کرد:

«ماکس ياکوب شاعر فرانسوى معاصر و دوست پيکاسوس، دوست آپولينر. آدم بسيار مدرنيستى بوده. بعد از مرگش جايزه‌اى به نام او تعلق مي‌گيرد که به شعر فرانسه داده مي‌شد. و امسال، در سال ۲۰۰۵، يک جايزه‌ى ماکس ياکوب هم به شعرهايى که به فرانسه ترجمه شده داده شد. و من از اين بابت خوشحالم که فرانسويها کمابيش همه‌ى حوادث مهم سال اروپا و جهان را به فرانسه ترجمه مي‌کنند و يعنى اين جايزه در واقع در رقابت با شعر ساير کشورها قرار گرفت و اگر افتخارى باشد براى شعر فارسى و ادبيات ايران است.»

سپانلو که خود در کار ترجمه‌ى شعر تجربه‌ى فراوانى دارد و شعر شاعرانى چون آپولينر، سن‌ژون پروس، رمبو، ريتسوس و چند شاعر ديگر را به زبان فارسى برگردانده، انتخاب شعرهاى اين مجموعه را بيشتر به مترجم، فريده روا، واگذاشته است:

«من در مورد بعضى از شعرها اصرار داشتم که حتما ترجمه بشوند ولى بقيه را در واقع به انتخاب مترجم گذاشتم تا شعرهاى خوش ترجمه‌تر را او تشخيص بدهد. براى اين که در بعضى از شعرها آنقدر مسئله زبان و تغييرات درش مهم است، بازيهاى زبانى يا هنرنماييها يا شگردها، که در ترجمه از بين مي‌رود. بنابراين لازم است که مترجم خودش انتخاب کند و ببيند تا چه حد مي‌تواند در متن ترجمه شده بعضى از ظرافتهاى متن اصلى را منتقل کند. خب او کار مي‌کرد و بعضيها را هم من توصيه مي‌کردم و مجموعا شايد حدود صدتا شعر ترجمه شد ولى در روز آخر، يعنى هنگام تنظيم نهايى به او و ناشر، خانم اوري‌ويال که خودش اديب است، اين اختيار را دادم و گفتم هر چه را فکر مي‌کنيد به اين کليت نمي‌خوارد حذف کنيد. بخصوص اصرار کردم و گفتم خواهش مي‌کنم اين شعرهايى را که بوى جهان سوم مي‌دهند يعنى اين گريه و زاريها و تظلمها را نمي‌خواهم باشد. من ترجيح مي‌دهم که از اين احساسات انسانى خواننده غربى سوء استفاده نشود. و بنابراين بعضى از اثارى را هم که آنها پسنديده بودند من گفتم حذف بکنند. ولى خودشان هم يک تعدادى را حذف کردند و نتيجه اين شصت شعرى است که در اين کتاب درآمده است.»

محمدعلى سپانلو درباره‌ى انعکاس ترجمه‌ى شعرهايش در ميان خوانندگان فرانسوى به مهجور ماندن شعر در جامعه امروز غرب اشاره دارد:

«به نظر من حالا مدت خيلى کمى از انتشار اين شعرها مي‌گذرد براى توجه به آنها. ضمن اين که يادتان باشد که اروپا دارد يواش يواش با شعر خداحافظى مي‌کند، شما بهتر مي‌دانيد، شعر دارد هرچه بيشتر به خلوت پناه مي‌برد. آن مزيتى که شعر فارسى دارد که روايى است، يعنى بيان مي‌شود، شعرهايى که امروز در اروپا گفته مي‌شود دارد از دست مي‌دهد، يعنى مردم ترجيح مي‌دهند شعر را خودشان توى خانه‌هايشان بخوانند. به همين دليل تيراژها دارد پايين مي‌آيد. معروفترين شاعران فرانسه هم تيراژهاى بالايى ندارند. و اين را از تجديد چاپهاى کتابها مي‌شود فهميد. هنوز شاعران قديم يعنى شاعران اول قرنشان پرتيراژترند. آخرين کسى که تيراژ بالا دارد «لويى اراگون» است که بسيارى از شعرهاش مساوى است؛ يعنى يک نوع وزن و نوعى ريتم در کارش دارد. حالا اين که توجه به يک شاعر شرقي، در ميان اين همه کتاب، جلب شود، اگر بشود يک مقدار به اين خاطر است که مي‌خواهند بدانند اين چه کسى بوده که جايزه‌ى ماکس ياکوب را برده و دوم من اميدوارم که دنبال اين نباشند که از من گزارشى راجع به بدبختيها و بيچارگيهاى ما بخواهند. چون به نظر من اين سوء استفاده از احساسات انسانى ديگران است. شعر بايد از خودش دفاع کند و به زمان هم تعلق نداشته باشد. ضمن اين که شعر سخنگوى زمان است ولى در عين حال زمان‌گريز است، يعنى اگر شعر موفق باشد مي‌تواند برفراز زمان حرکت کند.»

کارنامه‌ى پربار محمدعلى سپانلو بيش از پنجاه کتاب در زمينه‌هاى گوناگون را دربردارد. اخيرا نيز گزينه‌اى از چهارده دفتر شعر سپانلو همراه با شعرهاى تازه‌اى از او به وسيله‌ى انتشارات مرواريد در تهران منتشر شده است.

بهزاد کشميرى‌پور، گزارشگر صداى آلمان در تهران