سياست به نعل و به ميخ چين در قبال ايران
۱۳۸۶ فروردین ۷, سهشنبهباوجود آنكه رهبران ايران به روابط نزدیک خود با چین و روسیه اميد زيادى بسته بودند، هر دو كشور به قطعنامه جديد شوراى امنيت عليه ايران نيز راى مثبت دادند و از ايران خواستند به مفاد اين قطعنامه درباره برنامههای هستهایش عمل کند. تنها تفاوت موضعگيرى آنها با ساير اعضاى دائمى شوراى امنيت و آلمان اين بود كه دو كشور تاكيد ويژهاى بر حمايت از روشهاى مسالمتآميز در قبال ايران كردند. اين درحالی است كه روسيه و چين مناسبات اقتصادى گسترده با ايران دارند.
چين به منابع انرژى ايران و به بازار گستردهاى كه اين كشور بر روى توليدات چينى گشوده، چشم دوخته است. اما بيش از هردوى اينها، ايران براى چين به عنوان يك قدرت منطقهاى در برابر غرب اهميت دارد. به اين معنا كه غرب بيش از آنكه با چين و تبديل شدن آن به يك قدرت جهانى درگير شود، سرگرم مسايل خاورميانه باشد و با چين درنيافتد. به عقيده "شی مينگ" تحليلگر بخش چينى دويچه وله، اين يك استراتژى پايهاى برای چين است. اما اين استراتژى تنها زمانى موثر است كه چين غرب را نيز چندان تحريك نكند.
"همين توضيح دهنده مواضع چين در شوراى امنيت است كه چين يا از دادن راى خوددارى میكند يا مانند اين بار قطعنامه غرب را مورد حمايت قرار میدهد."
شى مينگ میگويد به همين دليل نيز منافع چين و روسيه چندان باهم منطبق نيستند. توجه چين به نقش ايران در خاورميانه نه تنها به عنوان قدرتى منطقهاى در برابر غرب، كه هم چنين در مقابل روسيه است.
در مورد علاقمندى چين به منابع انرژى ايران بايد به جغرافياى سياسى منطقه نيز توجه داشت. وجود پاكستان برسر راه چين موجب میشود كه ايران نفت خود را بطور عمده از طريق خليج فارس به چين صادر كند. مشكل اين جاست كه آبهاى منطقه تحت نفوذ آمريكا هستند.
"در اين جا فاكتورهاى امنيتى بسيارى وجود دارند كه براى چين قابل اعمال نفوذ نيستند. ميان ايران و پاكستان همواره تنش وجود داشته و دارد. و چين علاقهای به وارد شدن در اين تنش ندارد. به همين دليل نيز من فكر میكنم كه براى چين بسيار مشكل است كه موضع روشنى اتخاذ كند و به وضوح در كنار ايران قرار گيرد."
اما چين تا كى قادر به دنبال كردن سياست به نعل و به ميخ خواهد بود؟ و ادامه اين سياست به كجا میرسد؟ چرا كه منافع چين تنها در ايران محدود نميشود. عربستان سعودى قصد ساختمان پالايشگاههاى عظيم نفتى را در چين دارد كه سرمايه گذارى كلانى است. به گفته شى مينگ تحليلگر مسايل چين، شرط اين سرمايه گذارى موضعگيرى صريح چين در قبال ايران است.
"به عنوان مثال تشدید بحران ميان سنى و شيعه درعراق يا مثلا قدرت نمايى ايران در لبنان با حمايت از حزب الله كه براى عربستان به هيچ عنوان قابل قبول نيست، در موضع چين تاثير دارد. اگر عربستان سعودى از صدور نفت به چين يا ساختمان پالايشگاه خوددارى كند، براى چين جبران اين خسارت ساده نيست. حال هر چقدر هم ايران براى چين اهميت داشته باشد."
براى چين صراحت بخشيدن به سياستاش در قبال ايران درعين حال از اين نظر ساده نيست كه اين سياست، در حقيقت در مقابل اسرائيل، فلسطين، روسيه، و شايد در برابر آمريكا نيز به شمار میآيد.
"مسئله اين جاست كه چين میخواهد ايران را براى مقاصد خود به حركت درآورد اما حاضر به پرداخت بهاى آن نيست. به همين دليل نيز شاهديم كه رهبران چين بدنبال منابع انرژى ديگرى مثلا در آفريقاى جنوبى يا آسياى مركزى، يا حتى در آمريكاى لاتين هستند."
برنامه اتمى ايران براى چين اهميت بسيارى اندكى دارد. اگر قرار باشد ايران به عنوان يك قدرت منطقهاى عمل كند، آنچه مورد علاقه چين است، ثبات سياسى ايران است.
"تا زمانيكه در ايران يك حكومت حتى بسيار محافظه كار اما با ثبات وجود داشته باشد كه بتواند در منطقه عرض اندام كند، براي چين اين نقش مثبت است. اينكه احمدىنژاد در راس باشد يا شخصى ديگر برای چين فرقى نمیكند، براي چين مهم اين است كه حكومتى كه در ايران برسركار است خود دچار بحران نباشد."
در توازن سياسى ميان چين و ايران كداميك از وزن بيشترى برخوردارند؟ به نظر شى مينگ ايران در برابر چين از قدرت مانور بسيار بيشترى برخوردار است. ايران براى چين دنياى اسلام است. كشورهاى اسلامى براى چين تنها يك بازار بزرگ براى فروش محصولات اين كشور نيستند، بلكه به لحاظ سياسى نيز اهميت دارند. او به پيش بينى هانتينگتون، يكى از سياستمداران آمريكا درباره برخورد تمدنها اشاره میكند كه در آن از يك محور قدرت متشكل از پیروان مذهب اسلام و مکتب كنفسيوس در مقابل غرب صحبت شده. اين تحليلگر چينى معتقد است اين پيش بينى براي چين بسيار پرمنفعت است. فقط مشكل چين اين است كه نمیتواند نسبت به خطر اسلام چه در درون مرزهاى خود و چه در عرصه جهانى بىاعتنا بماند.