سفر صدراعظم آلمان به ليبى و الجزاير
۱۳۸۳ مهر ۲۷, دوشنبهمفسر روزنامه ”لندس تسايتونگ Landeszeitung“ چاپ لونبورگ Lüneburg در اين باره مىنويسد: ”سياستمداران عالىمقام اروپا به زيارت چادر صحرايى قذافى مىروند، دستان آغشته به خون ديكتاتور را مىفشرند. نام اين را هم گذاشتهاند ”رئال پليتيك“، سياست واقعگرايى كه به هيچ ارزشى پايبند نيست: ليبى چهارمين كشور بزرگ صادركننده نفت به آلمان است و بدون قايقهاى مدرن سريع و دستگاههاى ديدهبانى به زحمت مىتواند وظيفهاى را كه براى آن به عنوان اقامتگاه موقت آوارگان اقتصادى در نظر گرفته شده است، برآورده كند. چيزى كه سرگيجهآورتر است بندبازيهاى آلمان در رابطه با عراق است. دولت متشكل از دو حزب سرخ و سبز، سوسيال دموكراتها و سبزها، مغرور است به اينكه ”خونى به خاطر نفت“ جارى نساخته است، اما در عمل اين دولت رويه ”سكوت به خاطر گاز“ را پيش گرفته است. نقض حقوق بشر روسيه در جمهورى چچن مودبانه ناديده گرفته مىشود. اما احتمالا دوره چنين اخلاق دوگانه لوكسى تا دو هفته ديگر سپرى خواهد شد. اگر جان كري در انتخابات رياست جمهورى امريكا پيروز شود، احتمالا با خواست المان براى آنكه حق بيشترى براى شركت در تصميمگيريها داشته باشد، موافقت خواهد كرد و البته بيش از پيش از المان خواستار تاثيرگذاري خواهد شد. پس از آن آلمان كه مايل به دست يافتن به منابع انرژى است، بايد به اين پرسش پاسخ دهد كه در ازاى برقرارى دوباره ثبات در عراق چه كار خواهد كرد. هر چقدر هم كه اجتناب از شركت در لشگركشى به عراق درست بود، اشتباه خواهد بود اگر آلمان بگذارد عراق در كام هرج و مرج فرو رود.“
مفسرروزنامه ”اشتوتگارتر تسايتونگ Stuttgarter Zeitung“ نيز با ديدى انتقادى به سياست آلمان و ديگر كشورهاى متحد آن نگريسته، مىنويسد: ”اروپا، امريكا و آلمان از زمان حملههاى تروريستى ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ دوستان عجيب و غريبى را دور خود گرد آوردهاند: آنها در انتخاب خود يا به علائق اقتصادى مىانديشند يا به علائق استراتژيك و در بهترين حالت به هر دو. كسى به موضوع حقوق بشر فكر نمى كند. اين چيزى است كه موضوع اين دوستيهاى جديد را خطرناك مىسازد: آنها ديكتاتورهايى هستند كه انسانها را حقير مىشمرند و كس نمىداند كه آيا روزى از اعتمادى كه جهان غرب هم اكنون و به اجبار به آنها نشان مىدهد، همچون صدام حسين سواستفاده خواهند كرد يا نه. مطمئنا موضوع بر سر آن است كه جهانى را كه مدتى است از موقعيت ثبات خارج گشته، دوباره تا حدى آرام سازند، هم از بابت تهيه مواد خام خيالى راحت داشته باشند و هم از آنكه اقوام و فرهنگها با آرامش كنار هم به سر ببرند. پرسش اين است كه آيا بهتر نيست سياستمداران اروپايى فاصله بيشترى با اين ديكتاتورها حفظ كنند تا حرفهايى كه مىزنند را بتوان راحتتر پذيرفت.“