سفر صدراعظم آلمان به آفریقا
۱۳۸۶ مهر ۱۶, دوشنبهعکسهایی که این روزها از صدراعظم آلمان منتشر میشوند به خوبی انتخاب شدهاند: عکسی با گروهی از دانشآموزان زیبای آفریقایی در اتیوپی به عنوان نمایندگان آفریقای فقیر که آلمان از آنها با برنامههای "کمک به کشورهای در حال توسعه" حمایت میکند. عکسی دیگر در حال دست دادن با نلسون ماندلای افسانهای که چهرهای برجسته در مبارزه برای آزادی و دموکراسی در قاره آفریقاست. مناظری از کیپ تاون، شهری که به لحاظ اقتصادی در حال شکوفایی است، در کشوری که قویترین شریک اقتصادی آلمان در آفریقاست. و در پایان سفر، ملاقات با زن نیرومند آفریقایی، رییس جمهور لیبریا، خانم الن جانسون سرلیف، که میخواهد با قدرت تمام لیبریا را از بند جنگ داخلی رها سازد.
اما سیاست خارجی فقط از عکس گرفتن تشکیل نشده است. چیزی که بسیار مهمتر از این نخستین سفر صدراعظم آلمان به آفریقا بود و البته چندان به چشم نمیآید، تلاشی بود که امسال آلمان در حمایت از آفریقا کرد. آلمان به عنوان رییس اجلاس کشورهای صنعتی موسوم به جی ۸ موضوع آفریقا را در صدر موضوعهای مورد بحث اجلاس قرار داد. مرکل در هایلیگندام، محل برگزاری اجلاس، به عنوان وکیل این قاره وارد عمل شد. و آلمان به عنوان رییس دورهای شورای اتحادیه اروپا موجب شد که موعد برگزاری اجلاس آفریقا – اتحادیه اروپا برای ماه دسامبر تعیین گردد. و باید توجه داشت که این نخستین اجلاس مشترک دو قاره پس از ۷ سال است.
این فاصله زمانی نشان میدهد که میان دو قاره همسایه اروپا و آفریقا بیزبانی بزرگی وجود دارد. هنوز هم بسیاری از سیاستمداران عرصه سیاست خارجی اروپا میکوشند پاسخی برای مسائل آفریقا بیابند. هرکس سعی میکند که برای خودش راه حلی پیدا کند که مناسب برای همه کشورهای آفریقایی باشد.
اما چنین راه حلی وجود ندارد. نه اتحادیه آفریقا میتواند چنین راه حلی باشد و نه همکاریهایی که در عرصه کمک به کشورهای در حال توسعه انجام میگیرد. برای آنکه بتوان از توسعه، صلح و ثبات در ۴۸ کشور آفریقایی حمایت کرد و به همکاریای خوب رسید، باید ۴۸ نوع سیاست مختلف را بکار گرفت. در حالی که کشورهایی هستند که به نظر میرسد برای همیشه وابسته به کمک برای توسعهاند، کشورهایی دیگری وجود دارند که برایشان همکاری اقتصادی مستقیم مهم است.
اروپا باید به این همه تفاوت توجه کند و به عنوان اتحادیه اروپا با یک صدا جواب گوید. اروپا باید به طور مشترک علائق خود را تقریر کرده و به توافق برسد. اما چنین نیست که بایست باشد. هر کس به تنهایی میآید و از طرف خود سخن میگوید: سارکوزی با هیات اقتصادی بزرگش به کشورهایی سفر میکند که پیش از این مستعمره فرانسه بودند. همین کار را بریتانیا با کشورهای مستعمره قدیم خود میکند. در هیچ کجای دنیا نمیتوان بهتر از آفریقا دید که اروپا سیاست خارجی مشترکی ندارد. در اینجا هر کس در پی علائق و روابط خودش است. منتقدان آفریقایی به حق آن را سیاست پسااستعماری مینامند. اما بدین ترتیب اروپا در برابر چین بازنده است و آفریقا نیز همچنان بازنده میماند، فرق نمیکند که چقدر پول به عنوان کمک برای توسعه به آن تزریق کنند.
این مشکل را صدراعظم آلمان نیز بازشناخته است و برای همین میکوشد تا اروپا به سیاست مشترکی در رابطه با آفریقا برسد. برای آلمان این کار از کشورهای دیگر آسانتر است، چون آلمان علائق کمتری نسبت به برخی دیگر کشورهای اروپایی در آفریقا دارد. اجلاس آفریقا – اتحادیه اروپا در ماه دسامبر نشان خواهد داد که آیا مرکل میتواند شریکانش را در اروپا مجاب کند یا نه. برای رسیدن به این هدف بلندپروازی لازم است: کشورهای اروپایی به جای آن که با تنگنظری و در امتداد مرزهای استعماری، سیاست خارجی خود را پیش برند، بایست در ارتباط و هماهنگ با هم کار کنند. و به جای آن که با هم بر سر تقسیم حوزه وظایفشان در سیاست خارجی و اقتصادی و برنامههای توسعه دعوا کنند، باید برای پیوند دادن این حوزهها با هم بکوشند.
Ute Schaeffer / رادیو دویچه وله