سانسور مطبوعات و فشار بر روزنامهنگاران مستقل در ايران
۱۳۸۳ شهریور ۲۶, پنجشنبه�ىدهد كه در جريان توقيف روزنامهها بيكار شده است.
در روز بيست و هفتم تيرماه آزادهى ۲۱ ساله، تا ديروقت بر روى مقالهاى براى روزنامه «وقايع اتفاقيه» كار مىكرده است. ناگهان از طريق فاكس نامهاى به دفتر تحريريه مىرسد كه حكايت از ممنوع شدن روزنامه توسط دادستانى دارد. اتهام «نشر اخبار ضدنظام و تشويش اذهان عمومي» ذكر شده است. در يك لحظه آزاده و حدود ۸۰ كارمند ديگر روزنامه بيكار مىشوند. آزاده مىگويد: ”البته توقيف روزنامه علل سياسى داشت، زيرا در آن روزها دادگاه رسيدگى به قتل زهرا كاظمى خبرنگار كانادايى آغاز به كار كرده بود. چند روز پيش ماموران رژيم به دفتر روزنامه تلفن زده و گفته بودند نبايد درباره دادگاه گزارشى بدهيم. با وجود اين ما اين كار را كرديم. پس از آنكه ما درباره دو روز اول دادگاه نوشتيم، رژيم به هراس افتاد. بعد هم روزنامه ما را شبانه توقيف كردند“.
اين دومين بار بود كه آزاده بخاطر توقيف يك روزنامه بيكار مىشد. او چند ماه پيش از توقيف «وقايع اتفاقيه» كار خود را بخاطر ممنوعيت انتشار روزنامهى «ياس نو» از دست داده بوده. از زمان قدرتگيرى كامل محافظهكاران، علاوه بر قوانين دست و پا گير قديمى، اگر تعدادى از كاركنان روزنامهاى توقيف شده با هم در روزنامه ديگرى شروع به كار كنند، خطر توقيف آن روزنامه را نيز تهديد خواهد كرد. آزاده مىافزايد كه هر روزنامهنگار ايرانىيى دست كم يك بار توقيف روزنامهاش را تجربه كرده است. اما اين بار ماجرا به گونه ديگرى بوده است. روزنامهنگاران بيكارشده ديگر امكانى براى كار كردن ندارند، زيرا روزنامههاى ديگر از بيم توقيف شدن، مىترسند كه بيكار شدگان «وقايع اتفاقيه» را به كار برگمارند. آزاده ادامه مىدهد كه بيكارشدن اينبار نوعى بيكارى قطعى است.
آزاده به نسبت بسيارى از همسن و سالان خود زندگى متفاوتى دارد. خانواده اش مىترسند و مىخواهند او را متقاعد كنند كه دست از شغل خبرنگارى بردارد. خودش مىگويد: ”بعضى از دوستانم معتقدند كه تلفن همراه من كنترل مىشود. آنها از تماس با من امتناع مىكنند و نمىخواهند با من حرف بزنند. آنها مىترسند زيرا نمىخواهند در يك رابطه خطرناك قرار بگيرند. متاسفانه بسيارى از دوستان خبرنگار هم همينطور فكر مىكنند. به همين خاطر به من كار ثابتى نمىدهند. من پيش آنها فقط مىتوانم به عنوان كارمند آزاد كار كنم و اين نوع كار هم حقوق بسيار پايينى دارد. اما در عين حال نمىتوانم به آنها ايرادى بگيرم، چون حق دارند، من مىتوانم براى روزنامه آنها خطرساز باشم“
با وجود همه اينها آزاده مىخواهد به كار خود به عنوان روزنامه نگار و حتا در صورت لزوم در خارج از كشور ادامه دهد. همزمان ترس از زندانى شدن آزاده را همراهى مىكند: ”من تصور اين را مىكنم كه چگونه است اگر آدم به ۳ يا ۴ سال به زندان محكوم شود. اينكه روزشمارى كنم و ببينم كه هيچ روزنامه و يا تلويزيونى درباره من گزارش نمىدهد. تصور اين امر هراسآور است كه خواستهاى جامعه را تغيير بدهى، اما جامعه تو را به سادگى از ياد برده است“.