زورخانه و تخيل هنرمندان در «گالرى راه ابريشم»
۱۳۸۴ فروردین ۱۸, پنجشنبهمهکامه پروانه در پانزده قطعه عکس، چند باستانىکار را در حالتهاى مختلف و بر زمينهاى سفيد نشان مىدهد. پروانه که چندى پيش در نمايشگاه ديگرى مجموعهاى از عکسهاى زنانى با لباسهاى سفيد بر پسزمينهاى سفيد را به نمايش گذاشته بود چرايى انتخاب اين پسزمينه را با تلقى خاصى از «مدرنيته» و «مردسالارى» توضيح مىدهد:
«من اين پسزمينهى سفيد را براى اين انتخاب کردم که ما توى فرهنگمان و هنر سنتى ايرانى رنگ زياد داريم، مثل فرش و کاشى و کچکارى و مينياتور که خيلى پر از شلوغى است. به دورهى مدرنيته هرچى نزديکتر مىشويم اين شلوغى کمتر مىشود و به تک رنگى نزديک مىشويم. و حالا من به عنوان يک تک رنگ سفيد را انتخاب کردم. توى پروژهى قبلىام زنان در زمينهى سفيد حل مىشدند، منظورم قابليت زنها براى مدرن شدن است ولى توى اين پروژه مردها توى اين زمينه نه تنها حل نشدهاند، هيچ، خيلى هم برجسته و قلدر شدهاند و خيلى مشخص است که انگار نمىتوانند هرگز توى اين فضاى فکرى حل بشوند. من در واقع از زورخانه يا ورزش باستانى به عنوان يک نماد صرفا مردانه استفاده کردهام. چون از قديمالايام هميشه زورخانه جايى بوده که زن در آن اجازه ورود نداشته و يک چيز کاملا مردانه و مردسالارانه است. اولين چيزى که مدنظرم بود اين بود که مردها را در يک زمينهى سفيد قرار بدهم يعنى مردهاى باستانىکار يعنى پهلوانهاى باستانىکار را در يک فضاى سفيد قرار بدهم و آنها را بياورم و يک اتمسفر مدرن برايشان بسازم. و از اين «آلمان» زورخانه يا پهلوانى هم به عنوان يک چيز کاملا صددرصد مردانه استفاده کردم تا بگويم که اين تفکر مردسالارانه اجازه نمىدهد به مردها که تفکرشان و زندگىشان و منششان صد در صد مدرن بشود. يعنى مرد ايرانى حتا اگر روشنفکر و انتلکتوئل باشد باز هم ته وجودش مرد ايرانى است و ته وجودش يک موجود سنتى است و مردسالار است و نمىتواند صد در صد مدرن بشود. اين چيزى است که در درجه اول مد نظرم بوده.»
محمدرضا شريفزاده عکسهاى خود را در دو مجموعه به نمايش گذاشته است. چهار عکس او تلفيقى از پردههاى پرده خوانى با تصوير دو ورزشکار روزخانه است. او پهلوانان امروز را ادامه دهندگان راه پهلوانان باستان نمىداند:
«ببينيد يک توضيحى است روى پهلوانهاى شاهنامه با پهلوانهاى امروزي؛ يک جور تقابل است از نظر خود من. البته اين پلهوانهاى من مال زمان حال نيستند چون احساس مىکنم کسانى که امروز اين کار را انجام مىدهند به هيچ عنوان پيرو آن پهلوانهاى باستانى شاهنامه نيستند. چون اينقدر تعدادشان کم شده و اينقدر درگير کارهاى روزمره هستند که نمىتوانند و عملى هم نيست که از آن آداب و رسوم و سلوک آنها پيروى کنند. هر چهار کار من ترکيبى از نقاشيهاى «قلر آغاسى» است و در هر کدام با موضوعى که دارد يک توضيحى داده شده. که يک توضيح بصرى لست و هيچ متنى وجود ندارد. اين فيگورهايى که در زورخانه وجود دارد به نوعى گرفته شده از تصويرسازيهاى رستم و سهراب در شاهنامه است.»
در شش کار ديگر شريفزاده عکسهايى از باستانىکارها با کليشهى صفحاتى از کتابى دربارهى خالکوبى ادغام شده:
«اينها رسمشان بوده که يک سرى خال روى بدنشان مىکوبيدند که اين خالها نگهدارشان باشد. يعنى يک اعتقادى به اينها داشتند. آن نوشتهها هم توضيحاتى است که چگونگى عملکرد اين خالکوبيهاست. يک سرى توضيحات داده، مثلا اين نقش فلان حيوان را اگر روى بازويتان بزنيد اين کار را انجام مىدهد و روى سينهتان بايد نقش شير باشد که بتوانيد توى گود و زمين مثل شير عملکرد داشته باشيد. البته شيخ بهايى يک کتابى دارد به اسم «طلسمات شيخ بهايى» که اين نقوش در آن وجود داشته که بعدها به فراموشى سپرده شده.»
برخلاف اين سنت رايج بر بدن پهلوانان عکسهاى مهکانه پروانه اثرى از خالکوبى به چشم نمىخورد، و عکاس اين را نيز نشانهاى از نمايش مردانگى مىداند:
«در واقع پارت دوم نگاهى که من داشتم اينه که بگويم تعريفى که ما از مرد و مردانگى داريم چيزى است که الان فقط نمايش آن مانده است. فقط اداى آن مانده. به همين دليل اين آدمهايى که آمدند مدل من شدند دو پهلوان هستند در يکى از زورخانههاى خيلى معروف تهران کار مىکنند و براى اجراى برنامه به کشورهاى مختلف دعوتشان مىکنند. ولى حتا اينها هم زورخانه برايشان بهانهاى براى نمايش مردانگى شده. براى همين است که حتا تنشان مو ندارد و خالکوبى ندارند. يعنى فقط شو هستند شو مردانگى هستند. من هم مىخواستم همين را نشان بدهم. براى همين رفتم و از ميان آن همه زورخانهچى و پهلوان اى دو تا را انتخاب کردم.»
در اين نمايشگاه که از روز پنجشنبه براى بازديد عموم گشوده مىشود و تا آخر فروردين ماه برپاست، همچنين چهار اثر از بهزاد شفق (با نامهاى بامداد، نيمروز، شامگاه و صليب) به نمايش گذاشته شده است. کارهاى شفق ترکيبى از عکسهاى مهکامه پروانه و نمادهايى از آيينهاى کهن ايرانى هستند و به رغم آنکه پروانه پهاوانان خود را «نمادهايى صرفا مردانه و مردسالارنه» قلمداد مىکند در کارهاى شفق به بخشى از آيينهاى کهن مبدل شدهاند. و به اين ترتيب در اين نمايشگاه هر کس با منطقى شخصى تعبير خاص خود را از زورخانه به نمايش مىگذارد.
بهزاد کشميرىپور، گزارشگر صداى آلمان در تهران