1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

زنان و معضل بیکاری

شیرین جزایری۱۳۸۳ آذر ۲۳, دوشنبه

مسئله بيكارى ونداشتن استقلال اقتصادی از مهمترین مشکلات زنان در کشورهای مختلف جهان است. مسئله ای که هر روز ابعاد وسیعتری می یابد. برای نمونه در حال حاضر در کشور آلمان حدود چهار ميليون و سیصد هزارصد نفر بيكار هستند که بخش وسیعی از آنان را زنان تشکیل می دهند. خانم سيما راستين همکار ایرانی سازمان «زنان عليه بيکاری» در کلن، كه اخيرا بيستمين سالگرد تأسيس خود را جشن گرفت، درباره معضل بیکاری زنان و همینطورفعاليت هاى اي

https://p.dw.com/p/A6Om
انتظار درمقابل اداره کار شهر هامبورگ آلمان
انتظار درمقابل اداره کار شهر هامبورگ آلمانعکس: AP

ن سازمان، در گفتگويى با راديوى دويچه وله شركت كرده است.

جهانى شدن اقتصاد، بدست آوردن نيروى كار بسیار ارزان در كشورهاى در حال توسعه، پيشرفت تكنيك و استفاده از كامپيوتر در تقريباً تمام عرصه هاى كارى، شايد از مهمترين دلايل بالارفتن روافزون بیکاری باشند. در کشورهای صنعتی در درجه اول زنانند که مورد خطر اخراج و از دست دادن محل کار خود قرار می گیرند. در کشورهای فقیر نیروی کارزنان و کودکان به بهایی بسیار نازل و بدون هیچ گونه تضمینی برای ادامه کارو رعایت قوانین کاری، مورد سوء استفاده قرار می گیرد. درشرایط ركود اقتصادى در درجه اول زنان را خطر اخراج تهديد مى كند. زنان مى بايد مدت زمان طولانى ترى را براى پيدا كردن محل كار جديد صرف كنند تا مردان و بسيارى از كارفرمايان كار مردان را به دليل نداشتن مرخصى دوران حاملگى و زايمان ترجيح مى دهند.

زنان آلمانی علیرغم سال ها مبارزه به تصویب رساندن قوانین لازم درباره فعالیت و کار برابر در مقابل حقوق مساوی با مردان، هنور هم در بازار کار مورد احجاف قرار می گیرند. سيستم های كاريابى بر مبناى بهتر كردن شرايط كار زنان استوار نيستند. زنان بطور متوسط كارهاى پايين تر و به همين نسبت در دوران بازنشستگى، درآمد كمترى را کسب می کنند. اين در شرايطى است كه در محل هاى كار هم مردان از موقعيت مناسب ترى بهره مندند. در سال ۲۰۰۳ زنان در آلمان بطور متوسط ۳۰ در صد كمتر از مردان درآمد داشته اند. از هر چهار زن بازنشسته در آلمان سه زن را خطر فقر در دوران كهنسالى تهديدمى كند. در كشور آلمان ۹۷ درصد كسانى كه به تنهايى از فرزندان خود نگهدارى مى كنند و بدون كمك هاى دولتى قادر به زندگى نيستند زنانند.

در این کشور سازمان های زیادی در امر مبارزه با بیکاری و مشکل بیکاری زنان فعالند. يكى از این سازمان ها در شهر كلن آلمان، «زنان عليه بيکاری» نام دارد. خانم سیما راستين همکار ایرانی این سازمان که تحصيلات خود را در رشته جامعه شناسى و تعليم و تربيت به پايان رسانده، از هشت سال پيش به عنوان مشاور در اين پروژه مشغول به كار است. او درباره علل این امر چنین اظهار می دارد:

»از نظر من مشکل زنان در رابطه با مسئله بيکاری بسيار اساسی ست. اگر بخواهيم از ابتدا شروع کنيم در رابطه با امکانات آموزشی بايد بگويم که اگر چه ما در اروپا هستيم و می توانيم از برابری نسبی حقوقیِ زنان و مردان صحبت کنيم، ولی با اينحال اگر بخواهيم از سيستم مدارس، يعنی از ابتدا، شروع کنيم مشاهده می کنيم که چون تربيت کودکان دختر با پسر متفاوت است، امکاناتی هم که به اين کودکان تعلق می گيرند، گوناگونند. اگر کمی جلوتر بياييم، از آنجايی که تقسيم کار جنسی در جامعه وجود دارد، با تمام آزاديهای موجود در اين جامعه، مسئله ی تقسيم کار جنسی به اين صورت عمل می کند که مسئله ی نگهداری بچه و خانواده بعهده ی زنان است و با تمام تلاشهايی که زنان يک جامعه می توانند برای تحصيل کردن، برای بدست آوردن مشاغل مناسب بکنند، آنجايی که وارد فاز خانوادگی می شوند با مسئله ای جدی مواجه می شوند و آن مسئله ی جدی اين است با توجه به اينکه در اينجا نسبت به کشورهای ديگر امکانات فراوانی در اختيارشان است، ولی آنان نیز در دوران بارداری مجبور می شوند مدتی از شغل خود فاصله بگيرند. به علت پيشرفت تکنيک و سرعت حرکت در جوامع، همين فاصله گيری باعث می شود که شغل خود را از دست بدهند.

در واقع کافی ست که زن ۲ سال از محيط کارخود دور باشد. زمانی که به محيط کار برگردد، بازار کار، کاری برای عرضه کردن به او ندارد. دوم مسئله بچه است، چون مسئوليت نگهداری کودک با زنان است و مسئله ی کودکستان و امکانات نگهداری کودکان در جامعه ی آلمان هنوز نسبت به نيازی که وجود دارد بسيار محدود است. بعد از اين دوران، چنانچه به همه چيز مثبت نگاه کنيم،‌ آنجا که زنی دوباره وارد بازار کار می شود، دوباره بايد از نو جهت يابی کند و ببيند که در بازار کار، کجا و چه کاری برای او وجود دارد. مسئله دیگر اينکه آيا بتواند خودش را با دیدن دوره ای آماده دریافت محل کار جدید کند. این خود مسئله ای ست جدی و اين جديت را آنجايی مشاهده می کنيم که از پنج ميليون بيکار يا چهار میلیون و سیصد هزار نفر ، که هميشه بر سر اين رقم دعواست، بخش زيادی را زنان تشکيل می دهند. بنابراين اگر بخواهيم خلاصه کنيم، يک، تقسيم جنسی کار است و دو، مسئله ی مسئولیت در خانواده است در ارتباط با نگهداری از کودکان است که هنوز هم به عهده ی زنان جوامع اروپايی و بطور مشخص در آلمان است.«

خانم راستین درباره اقدامات مشخص پروژه "زنان علیه بیکاری" در شهر کلن آلمان می گوید:

» از مهمترين تلاشهايی که ما می کنيم يکی ارتباط با مراجع دولتی است. باید توجه داشت که مسئله ی بيکاری را نمی توان با اقدامات فردی و انسانی و بشردوستانه حل کرد. بنابراين برای اينکه ما بتوانيم با اين مسئله مبارزه کنيم، نياز داريم با مراجع دولتی ارتباط داشته باشيم تا بتوانيم از آنها امکاناتی را بگيريم. طبعا اولين کسی که مقابل ما قرار می گيرد، اداره ی کار آلمان، بعد از آن اداره ی سوسيال آلمان است و سپس مدارس و موسساتی هستند که دوره های تحصيلی را عرضه می کنند. بدين ترتيب در وهله ی اول ما به شبکه ای از مناسبت احتياج داريم تا بعنوان يک پروژه به رسميت شناخته شويم و کار ما بعنوان نياز جدی جامعه پذيرفته شود و بتوانيم پرسنل کافی داشته باشيم. ولی بطور دائمی بايد برای اين نياز مبارزه کنيم و بگوييم که ما برای اين نياز به چنين امکاناتی احتياج داريم. فرضا دوره های زبان، اطلاعات برای زنان مهاجر يا امکانات نگهداری کودکان برای زنانی که شوهرانشان نیز کار می کنند.

بجز اداره ی کار بيشترين ارتباط ما با اداره ی جوانان است که مسئول نگهداری کودکستان ها می باشد و از اين طريق تلاش می کنيم به زنان کمک کنيم. علاوه بر آن از جمله کارهای پايه ای که ما برای زنان بيکار انجام می دهيم، اینکه از طريق گروههای همياری، از طريق مشاوره، از طريق پروژه های ديگر زنان، که به مسايل اجتماعی ـ روانی می پردازند، سعی در یاری رساندن به آنان را داریم. چون مسئله ی بيکاری مسئله ی ساده ای نيست و پيامدهای سختی دارد. تمام اين کارها را ما بصورت يک مجموعه انجام می دهيم و هدف نهايی اين است که زنی از موقعيت بيکاری بيرون بيايد و بتواند در جامعه فعال شود و از مشکلاتش تا حدودی کاسته گردد.«

خانم راستین درباره تاریخچه فعالیت های سازمان »زنان علیه بیکاری« اظهار می دارد:

اگر به تاريخچه ی ۲۰ ساله ی اين پروژه نگاه کنيم، تا سال ۲۰۰۰ عمدتا این سازمان فعاليت مشاوره ای داشته است. چون طبق قوانين اجتماعی آلمان مشاوره حق انسانهايی محسوب می شود که اصولا با اين قوانين سروکار دارند. اين پروژه نيز بر حقوقی که به مسئله ی بيکاری و در واقع کار و بيکار متمرکز بود، مربوط می شود. اگر بخواهيم فشرده تر آن را بيان کنيم، پروژه زنان علیه بيکاری تا سال ۲۰۰۱ عمدتا فعاليت می کرد تا زنانی که بيکار هستند حقوق خودشان را بشناسند، بدانند چه چيزی به آنها تعلق می گيرد، چه کارهايی بايد انجام دهند و در کنار اينگونه فعاليت ها، به آنها کمک می کرد تا بتوانند دوره های تحصيلی بگيرند و چنانچه شغل شان در بازار کار از بين رفته است، بتوانند دوره های ديگری را بگذرانند و همینطور برای کاريابی کمکشان می کرد. علاوه بر آن این پروژه برای بيکارانی که در اثر سالهای متمادی بيکاری دچار افسردگی و یا سایربيماريهای روحی می شدند، گروههای خودياری داشت. از سال ۲۰۰۱ با قراردادی که از طرف اداره ی کار و اداره ی کمک های اجتماعی کلن گرفت، فعاليت هايش را عمدتا روی کاريابی و یافتن دوره های تحصيلی برای زنان بيکار متمرکز کرد.

من خودم که حدودا ۸ ـ ۷ سالی است با اين پروژه کار می کنم، عمدتا فعالیت خود را بر روی مسئله کاريابی و گرفتن دوره های تحصيلی متمرکر کرده ام. از آنجايی که خود نيز بعنوان يک زن مهاجر در اينجا زندگی می کنم و به زبان ديگری صحبت می کنم، با مشکلات زنان مهاجر نیز آشنایی دارم. زنان مهاجری که به ما رجوع می کنند از زنان مهاجر فاقد شغلی تشکيل می شود که به زبانهای مختلف صحبت می کنند. ما در کنار ديگر فعاليت هايمان بخشی را برای زنان مهاجر تاسيس کرده ايم که در آنجا امکان ترجمه را هم بوجود آورده ايم و بروشورهايمان را به زبانهای مختلف در اختيار آنان گذاشته ايم و از اين طريق به آنها کمک می کنيم تا بدانند چگونه کار پيدا کنند، چگونه دوره ی تحصيلی بگيرند و در مجموع در چارچوب مسئله بيکاری، از حقوق خود مطلع شوند. در ميزگردی که به مناسبت۲۰ سالگی اين پروژه تشکيل داديم، از رييس اداره ی کار، رييس اداره ی امور اجتماعی کلن و همينطور چند نفر از بانوان تئوريسين که بر روی مسئله بيکاری تحقیق می کنند، و همینطور زنانی طرف جنبش های علیه بيکاری دعوت کرديم، تا در باره این معضل زنان بحث و گفتگو کنند.

خانم سیما راستین درباره مشکلات ویژه زنان مهاجر مقیم آلمان در ارتباط با مسئله ی کار و معضل بیکاری می گوید:

» مشکل عمده ی زنان مهاجر اين است که در سالهای گذشته، بويژه از سال ۹۳ به بعد، مسئله ی اقامت در جامعه ی آلمان بسيار سخت شده است. موضوعی که اگر بخواهيم به آن بپردازيم بحث سياسی مفصلی را در بر می گيرد. مختصر بگويم به اين ترتيب است که مهاجرت به شکلی پذيرفته شده است ولی امکانات کافی انسانی در اختيار مهاجران گذاشته نمی شود. در واقع آنها عملا اينجا زندگی می کنند ولی اقامت هايی که دارند شامل اجازه ی کار و يا‌ سفر به شهرهای ديگر جهت کاريابی نمی شود. بنابراين مهاجرين می آيند، بدترين نوع شرایط آنها در مورد کسانی است که اقامت های بسيار نامطمئنی دارند و با اين اقامت های نامطمئن زندگی بدی را نيز خواهند داشت. از جمله دچار مسايل روانی، اجتماعی و بی پولی می شوند. موضوع دوم اين است که برای رفع اين احتياج بايد کار کنند، ولی اجازه ی کار ندارند. بنابراين اجازه ی کار مسئله ی بسيار جدی برای مهاجرين است. موضوع سوم، اينکه در سالهای گذشته مجموع سيستم سياسی آلمان امکانات تطابق با نوع زندگی جدید را در جامعه برای مهاجران محدود کرده است.

یکی از مهمترين این امکانات در اختيارگذاشتن کلاسهای زبان است و در اختيارگذاشتن دوره هايی ست که می توانند به مهاجران کمک کنند تا خود را با اين جامعه منطبق کنند. بنابراين، در اين جامعه زندگی کنی، اقامت درست نداشته باشی، اجازه ی کار نيز نداشته باشی، زبان حاکم بر اين کشور را ندانی، به نظر من این شرایط بسيار وحشتناک است. وضعيت منفی يی که شامل حال مهاجران زن بطور ويژه می شود، به اين ترتيب است که يا در خانواده هستند و بدترين وضعيت را کسانی دارند که بصورت خانوادگی مهاجرت کرده اند، چون بلافاصله تقسيم کاری بوجود می آيد. به اين صورت که مرد خانواده تصميم گيرنده می شود و می رود ببيند که چه خبر است و زن خانواده در خانه با بچه ها می ماند و مطلقا بی اطلاع که در اين جامعه چه خبر است و حتا نمی تواند با بقال سر کوچه رابطه بگيرد.

برای نمونه زنانی به ما رجوع می کنند که بعد از ۱۲گذشت ده یا دوازده سال ، می بينيم که يک کلمه آلمانی هم نمی توانند صحبت کنند. اصلا نمی دانند کجا زندگی کرده اند و فقط در شبکه ی محدودی ميان ايرانی ها يا ترک ها و يا اسپانيايی ها زندگی را گذرانده اند. اين زنان بدترين شرايط را دارند. در واقع زنانی که اينجا موفق هستند ولی اقليت بسيار نازلی را تشکيل می دهند، کسانی هستند که تنها آمده اند و خودشان عهده دار زندگی شان می شده اند و شروع به تلاش کرده اند و در این موارد، حداقل رقابتی وجود نداشته که چه کسی اول به کلاس زبان برود. در هرحال مسايل مهاجران عمدتا عمومی ست و در مجموع بسيار سخت است و برای زنان بطور ويژه. پيامد این نوع مشکلات، به مسایل و بحران های خانوادگی منجر می شود که در خانواده های مهاجر بسيار وسيع است. همين بحرانها باعث می شود بچه ها، در اين نسلی که در اينجا بزرگ می شوند، دچار بحران های بسيار جدی شوند. به همان نسبت آن ها نمی توانند از امکانات تحصيلی و فرهنگی جوامع اروپايی استفاده کنند و ما با نسلی بحران زده و دارای مشکلات بسيار مواجه می شويم.«