زنان در جنبش مشروطيت
۱۳۸۵ مرداد ۱۳, جمعه�ن کردن حق آزادى زنان را نداشتند.
ميرزا جليل محمد قلىزاده مدير روزنامه ملانصرالدين که در قفقاز منتشر مىشد و در ايران نفوذ بسيار داشت در خاطراتش مىنويسد: «مقالهاى درباره آزادى زنان نوشتم. دوستانم نصحيتام کردند که در کوچه و بازار آفتابى نشوم، زيرا در «شيطان بازار» که همان محله مسلماننشين تفليس است، دکانها را بسته و مردم دنبال من افتادهاند.»
دوره تاريکى بود. تعصب و خرافات بجاى دين و بنام دين بيداد مىکرد. حتا طرز لباسپوشيدن، ريشگذاشتن، سرتراشيدن و ظرفشستن جزو مسايل مهم دينى قرار گرفته بود. اما دوره بيدارى بود و زنان بهرحال به بخشى از حقوق خود آگاهى يافته بودند.
چهار سال پس از جنبش مشروطيت نخستين مجله زنانه با عنوان «دانش» که دکتر معصومه کحال بنيانگذار آن بود، منتشر شد. تشکيل انجمنهاى زنانه و شور و مشورتها هر روز جرات و شهامت بيشترى به زنان مىداد، تا آنجا که برخى از زنها بدون آنکه هنوز صحبتى از کشف حجاب در ميان باشد سرپوشها را از سر برمىداشتند و در ميان جمع بدون حجاب ظاهر مىشدند. در شمارهاى قديم مجله «خواندنيها» به مقالهاى برخورديم درباره «صديقه دولتآبادي».
دولتآبادى پس از انتشار مجله «زبان زنان» براى تحصيل به فرانسه مىرود. در بازگشت از فرانسه بدون حجاب در برخى از محافل حاضر مىشود. اما جالب اينجاست که او تا دم در وزارت فرهنگ سابق بدون چادر مىرود، ولى بهمحض آنکه به پستوى وزارت فرهنگ مىرسد، از ترس صديقالحرم نامى که مانند محرمعلىخان مطبوعاتى قدرت بسيار داشت از توى کيف چادر خود را بيرون مىآورد و با حجاب وارد پستو مىشود.
در زمينههاى هنرى نيز، زنان بيکار ننشستند. «قمرالملکوک وزيري» که او را با «امکلثوم» مقايسهاش مىکردند، آنچنان جسارت و شجاعتى از خود نشان داد که در شرايط آن دوران کمتر کسى مىتوانست آنرا باور کند.
قمر که خود دستپرورده مادربزرگ بود و در محافل روضهخوانى و پاى سفرههاى مذهبى تمرين صدا کرده و بزرگ شده بود، وقتى قرار شد در سالن گراند هتل کنسرت بدهد، با نيمتاجى که هديه يکى از دوستدارانش بود در ميان خيل جمعيتى که مشتاقانه منتظر او ورود او بودند بدون حجاب در روى سن ظاهر شد. عدهاى تهديدش کرده بودند که او را خواهند کشت يا فلان و بهمان خواهند کرد. اما او ترسى بدل راه نداد و بىباکانه به خواندن آواز پرداخت.
تا آنجا که ما مىدانيم، غير از دستاوردهايى که يادآور شديم، در هيچيک از کتابهايى که درباره مشروطيت نوشته شده نامى از زنان مبارز بميان نيامده است. تا حتا يحيى دولتآبادى، برادر صديقه دولتآبادى، در ۴جلد کتاب «يحيي» نامى از خواهر نياورده است. شاهدان عينى اينجا و آنجا از صف زنان مبارز در برابر مجلس شوراى ملى سخن گفته و يا به اشارهاى در خاطرات خود يادآور شدهاند. اما بقول قلىزاده «گويا همه از ترس شيطان محله مهر سکوت بر لب گذاشته بودند».
الهه خوشنام