«زمستان» و «کارگران مشغول کارند» در جشنواره فيلم برلين
۱۳۸۴ بهمن ۲۸, جمعهرفيع پيتز فيلمساز ايرانی که تا کنون با چند فيلم در جشنوارههای بينالمللی شرکت داشته است، اين بار عنوان فيلم خود را از سرودهی معروف مهدی اخوانثالث تحت عنوان «زمستان» الهام گرفته و فيلمنامه را از داستان «سفر» نوشتهی محمود دولتآبادی اقتباس نموده است. اگر چه شعر اخوانثالث تداعی کنندهی فضای اختناق سياسی پس از کودتای ۲۸ مرداد است، اما خود فيلم روايتگر فقر و تنگدستی لايههای حاشيهنشين شهری و تلاش آنان برای گذران زندگی است.
مردی در جستجوی کار راهی سفر میشود و زن جوان و دختر خردسال خود را تنها میگذارد. ماهها میگذرد بدون اينکه کوچکترين خبری از او به خانوادهاش برسد. زن برای امرار معاش در کارگاهی به خياطی میپردازد. مرد جوان بيگانهای که در جستجوی کار به آن نواحی آمده است، تدريجا" به زن علاقمند میشود. با رسيدن خبر مرگ شوهر زن جوان، راه برای پيوند ميان زن و مرد جوان هموار میگردد و او عملا" جای شوهر زن را در خانواده اشغال میکند. تا اينکه روزی شوهر زن که همه او را مرده میپنداشتند از راه میرسد...
فيلم رفيع پيتز به سبکی نئورئاليستی نمايانگر زندگی و مشکلات انسانهايی است که در حاشيهی شهرهای بزرگ روزگار میگذرانند. فيلمساز تلاش نموده است تا سرمای مستولی بر زندگی اين انسانها را از طريق تصاوير فضای سرد و زمستانی حاکم بر فيلم، به تماشاگر منتقل کند. رفيع پيتز برای فيلم خود از موسيقی متن حسين عليزاده و آواز محمدرضا شجريان نيز استفاده کرده است.
ديگر فيلم ايرانی نمايش داده شده در «برليناله»، فيلم «کارگران مشغول کارند» بود که به کارگردانی مانی حقيقی و برپايهی فيلمنامهای از عباس کيارستمی تهيه شده است. اين فيلم که نمونهای از سينمای نمادگرای ايران است، با استقبال تماشاگران روبرو شد.
چهار مرد ميانسال با سابقهی دوستی طولانی که میتوان آنان را نماد لايههای مدرن و تحصيلکرده و مرفه شهری دانست، در بازگشت از اسکی و در جادهای کوهستانی به تختهسنگ بزرگی در کنار جاده برمیخورند. (اين تختهسنگ بیاختيار تماشاگر را به ياد «مونوليت» پرهيبتی میاندازد که کارگردان نامی هوليوود «استانلی کيوبريک» از آن به عنوان نماد «روح مطلق» در فيلم «راز کيهان» استفاده کرده بود).
اما تخته سنگ کنار جاده را شايد بتوان نماد نيروهای ماند و تجددستيز و يا مظهر عادات و سنتها در جامعهی ايران ارزيابی کرد. دوستان به اتفاق تصميم میگيرند آن را از کنار جاده به قعر دره سرنگون کنند. البته آنان از پيرمردی روستايی اين هشدار «حکيمانه» را میشنوند که نسلهاست افرادی تلاش میکنند اين سنگ را از ميان بردارند و تا کنون هيچکس موفق به اين کار نشده است. با پيوستن افراد ديگر به جمع چهارنفره، تلاشی همه جانبه برای فروانداختن تختهسنگ آغاز میگردد. اما تخته سنگ که ظاهرا" پايهی محکمی در زمين دارد، از جای خود تکان خوردنی نيست. حتی استفاده از اهرم و وسائل تکنيکی و زور ماشينهای سواری نيز که همگی میتوانند نماد «خرد ابزاری» محسوب گردند، برای چيرگی بر اين مانع کارساز نيست.
در جريان تلاشهای بیثمر اين جمع، تدريجا" رويکردها و رفتارهای روانی گوناگونی در افراد بروز میکند: سرخوردگی، دلسردی، ناپيگيری، بيم از خطر، تقديرگرايی، خشم ويرانگر و غيره. در پايان در حالی که همه چيز حاکی از استيصال و درماندگی جمع است، صدای مهيبی به گوش میرسد که شايد خبر از فروريزی تختهسنگ میدهد.
مانی حقيقی با فيلم خود، نمونهی موفقی از سينمای سنجشگر و انديشيدهی ايران را عرضه نموده است. ديالوگهای فيلم جذاب است. حقيقی توانسته بازیهای خوب و روانی از بازيگران خود بيرون بکشد، به گونهای که به تماشاگر اين احساس دست میدهد که بازيگران در مقابل دوربين نه بازی، بلکه زندگی میکنند.
مانی حقيقی در پايان فيلم، به اتفاق چند تن از همکاران و بازيگران به روی صحنه رفت و به پرسشهای تماشاگران پاسخ داد. بسياری از تماشاگران آلمانی از او به خاطر فيلم خوب و گيرايی که ساخته و از اين طريق به غنای «برليناله» افزوده است تشکر کردند. مانی حقيقی از هرگونه تفسير و تعبير فيلم خود امتناع کرد و آن را بر عهدهی تک تک تماشاگران گذاشت.
وی خاطر نشان ساخت که در جريان گفتگوهايش با افراد مختلف به اين امر پی برده که آنان برداشتها و دريافتهای کاملا" متفاوتی از فيلم داشتهاند. از نظر او، کار هنری در واقع بايد به همينگونه باشد. به گفتهی مانی حقيقی اين فيلم در ايران نيز ميان تماشاگران بازتابهای گوناگونی داشته است. جمعی آن را نپسنديدهاند و حتا فيلم را فاقد هرگونه محتوايی دانستهاند و اما بر عکس، جمعی هم از آن تقدير و ستايش به عمل آوردهاند. برای مانی حقيقی مهم اين است که فيلم از دريچهی تنگ سياسی نگريسته نشود، بلکه بيش از هر چيز به عنوان آفريدهای هنری مورد ارزيابی قرار گيرد.
بهرام محيی، گزارشکر صدای آلمان در برلين