زخمهای نامرئی معلولان جنگی
۱۳۹۶ آبان ۹, سهشنبهبسیاری از کسانی که به جبهه رفتهاند، هنگام بازگشت از جنگ یا سالها بعد از آن ترکیبی از نشانگانی خاص را از خود بروز میدهند: اختلال در حافظه، بیخوابی، افسردگی، بیقراری، رفتارهای پرخاشگرانه، گوشهگیری، بیاحساسی و فقر هیجانی، ترس و اجتناب از افکار و اماکنی که یادآور آن واقعه ناخوشایند است.
اینها از جمله علائم عارضهای است به نام اختلال استرس پس از ضربه (PTSD). این عارضه برای کسانی پیش میآید که در معرض سانحه یا سوانحی بسیار ناگوار با تأثیراتی شدید یا وسیع قرار گرفتهاند.
شخص مبتلا ممکن است در معرض حملهای شدید، تجاوز یا آزار جنسی، آدمربایی، تهاجمی تروریستی، اسارت در جنگ، زندانی شدن به دلایل سیاسی، شکنجه، سوانحی طبیعی یا خشونتهای میدان جنگ قرار گرفته باشد.
بدتر از همه این است که عارضه با ناتوانی و معلولیت جسم همراه شود. معلولی که برای درمان یا سازگاری با ناتوانی ناگهانی جسم خود به قدرتی بیش از پیش در روانش نیازمند است، در صورتی که به "پیتیاسدی" گرفتار آمده باشد مشکلاتی دوچندان خواهد داشت. آسیب روانی واردآمده حتی میتواند مهمتر از معلولیت جسمانی او تلقی شود، چرا که این آسیب پنهان است و به واسطه مختل کردن روان فرد درمان را دشوارتر میسازد.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
دکتر علی گرجی، استاد دانشگاه مونستر آلمان که در درمان مجروحان جنگی در بیمارستانهای ایران نیز فعال بوده، در مورد علائم این عارضه به دویچهوله میگوید: «در این بیماری معمولا فرد دچار اختلالات احساسی، اختلال خواب، حافظه و مشکل ارتباطی با سایر افراد و بخصوص نزدیکانش میشود.»
به گفته این استاد و رئیس مرکز تحقیقات صرع دانشگاه مونستر، بیماری به تدریج فرد را از زندگی طبیعی خارج کرده و میتواند اختلالات احساسی و درماندگی، رفتارهای هیجانی و آشفته و تلاش مداوم برای اجتناب از یادآوری آن رویداد یا سانحه را ایجاد کند.
کابوسهای شبانه یا "فلشبک"، مرور دایمی حادثه در ذهن فرد مبتلا و به دنبال آن اشفتگی و اضطراب، از دیگر عوارض این تراوما هستند: «این مشکلات اگر ادامه پیدا کند فرد میتواند دچار احساس گناه یا شرم شود. او از لذت بردن از فعالیتهای روزمره محروم و بسیار حساس و تحریکپذیر میشود و میتواند رفتارهای عصبی و پرخاشگرانه از خودش نشان دهد.»
به علاوه افراد مبتلا بیشتر در معرض اعتیاد به مواد مخدر یا الکل، افسردگی، خودکشی یا دگرآزاری قرار میگیرند.
علی گرجی، نویسنده کتاب "اضطرابزدایی از جامعه ایرانی" اختلال استرس پس از ضربه را جزو بیماریهای اضطرابی میداند و در مورد افراد مبتلا میگوید: «معمولا اینها دردهای مزمن پیدا میکنند. بسیاری از اینها حاضر به قبول کردن مشکلات روحی ـ روانی خودشان نیستند و بیشتر علائمی مثل سردرد و کمردرد مزمن یا مشابه آن نشان میدهند که وقتی که از آنها شرح حال دقیقتری گرفته شود معلوم میشود که اینها دچار پیتیاسدی هستند.»
تحقیقات نشان میدهد که در بیماران دچار "پیتیاسدی" مشکلاتی از قبیل بیماریهای قلبی، التهابها و سایر بیماریهای مزمنی که از طول عمر آنها کاسته و به مرگ زودرس منجر میشود افزایش مییابد.
آسیبهای ناشی از موج انفجار
طبق گزارش روزنامه آلمانی "دی ولت"، در تحقیقاتی که در سال ۲۰۱۵ انجام گرفت روشن شد که ۲۳۵ تن از نظامیان ارتش آلمان، از جمله سربازانی که در مأموریت افغانستان شرکت کرده بودند مبتلا به "پیتیاسدی" شدهاند. موارد شدید این عارضه در آلمان در یهودیان بازمانده از اردوگاههای مرگ دوران نازیها در جنگ جهانی دوم دیده شده است. حتی پس از جنگ جهانی اول نیز در آلمان این عارضه را تشخیص داده بودند، هر چند که در آن زمان بیماری را تحت عنوانی دیگر میشناختند.
در ایران نیز که تجربه هشت سال جنگ با عراق را دارد، این عارضه بیگانه نیست و مردم از سر سهو واژه "موجی" را برای افرادی بهکار میبرند که در معرض موج انفجار قرار گرفته و علائمی خاص از خود بروز میدهند؛ واژهای که باری منفی داشته و تأثیری نابجا در رویکرد سایر افراد جامعه و خانواده نسبت به بیمار میگذارد.
بیشتر بخوانید: ادبیات و خندهزنی بر معلولیت و معلولان
بر پایه گزارشی که در مجله علمی معتبر "لنست" منتشر شده است، پژوهشگران آمریکایی در سال ۲۰۱۶ بنا بر درخواست وزارت دفاع این کشور مغز تعدادی از سربازان جانباخته در جنگ را مورد بررسی قرار داده و به جراحتی دست یافتند که تا آن زمان ناشناخته بود: در مغز سربازانی که در معرض موج انفجار قرار گرفته بودند جراحتی بخیه مانند دیده میشد.
تیم پژوهشی مورد نظر به این نتیجه رسید که این آسیب ناشی از فشاری است که موج انفجار به مغز وارد آورده است؛ آسیبی که میتوانست به عارضه اختلال استرس پس از ضربه منجر شود.
مغز تنها در ضربههای مستقیم آسیب نمیبیند. بلکه انفجار نیز به واسطه امواجی که پدید میآورد میتواند به مغز آسیب بزند. به این طریق که موج انفجار باعث فشرده شدن بدن میشود، اما مایعات موجود در بدن فشرده نشده و این فشار را به بافتهای اطراف خود، از جمله مغز وارد میآورند و در نتیجه مغز آسیب میبیند.
به گفته تیم پژوهشی یادشده، مغز سربازان پس از این که بر اثر موج انفجار آسیب دید تلاش میکند خود را درمان کند اما چون موفق به این کار نمیشود حاصل کار به صورت خطوطی بخیه مانند مشاهده میشود که حاکی از نقاط آسیبدیده در مغز است.
روشن نیست چه تعداد از نظامیانی که در جنگ شرکت میکنند به "پیتیاسدی" مبتلا میشوند. ارتش آمریکا در سال ۲۰۰۹ بعد از تحقیق روی یکی از گردانهای ۳۹۰۰ نفری خود که در مأموریت عراق حضور داشت، دریافت که ۲۳درصد از آنان دچار این عارضه شده بودند و علائمی مانند سردرد، سرگیجه و اختلالات حافظه را از خود نشان میدادند.
معلولان جنگی از نظرگاهی دیگر
معلولان یا توانخواهان جنگی غالبا تنها از نظر جسمانی سنجیده شده و تحت درمان قرار میگیرند و زخمهایی که بر روان آنها وارد آمده است از نظر دور میماند، در صورتی که درمان باید جامع باشد و تمامی ابعاد هستی بیمار را شفا دهد.
میزان آگاهی خانواده و مددکاری اجتماعی نقشی بسیار بزرگ در درک و درمان این بیماران بازی میکند.
دکتر علی گرجی میگوید: «مهمترین توصیهای که میشود کرد این است که این بیماران هر چه زودتر به درمانگرانی که به صورت فوق تخصصی روی این بیماری کار میکنند مراجعه کنند تا سریعتر تحت درمان قرار گیرند و اطرافیان و جامعه هم با بالا بردن آگاهی خودشان نسبت به این بیماری هر چه بیشتر از این بیماران حمایت کنند... جامعه و دولتها هم موظف هستند که این بیماران را تحت حمایتهای خاص قرار دهند تا بتوانند سریعتر به زندگی برگردند.»
روشهای درمانی
نخستین اقدام باید دور کردن فرد از خطر و ایجاد فضای امنی باشد که خاطرات تلخ را یادآوری نکند. بیمار به حمایت مددکارانی آزموده و در صورت امکان رواندرمانهای متخصص در این زمینه نیاز دارد. باید فرد را در جریان اطلاعات مربوط به این عارضه و امکاناتی قرار داد که به چیرگی او بر این مشکل کمک میکند.
فرد باید از کمک پزشکان حاذق یا روانشناسان، روانپزشکان و مددکارانی متخصص در این زمینه برخوردار شود. باید با راهکارهایی نظیر تکنیک ایجاد فاصله و تخیلدرمانی، از جمله ایجاد فضایی امن در ذهن بهره جست و بر توان بیمار افزود. دارودرمانی و استفاده از داروهای ضد افسردگی نیز توصیه میشود.
در مواردی که درمانگری متخصص درمان را به عهده میگیرد میتوان بیمار را بهمرور در معرض شرایطی قرار داد که باعث "پیتیاسدی" شده است تا رفتهرفته از حساسیت او نسبت به آن کاسته شود، البته به شرطی که بیمار از ثبات روحی کافی برخوردار بوده و از تروماها یا ضربات روحی دیگری در رنج نباشد و تماس او با عامل اولیه نیز قطع شده باشد.
استفاده از روش حساسیتزدایی از طریق حرکات چشم و پردازش مجدد نیز از دیگر راههای مقابله با این بیماری است. در این روش درمانگر خاطره ضربه یا ترومای روحی بیمار را میکاود و حین مشاوره بیمار به طور مرتب برای چند ثانیه با چشمهایش حرکت دستهای درمانگر را دنبال میکند. در این روش سعی میشود به پردازش سریع این خاطره در ذهن بیمار کمک شود.
در روشی دیگر تلاش میشود با توجه به تجارب پیشین بیمار، بر تواناییهای شخصی او برای غلبه بر بیماری تکیه شود و با کمک گرفتن از نیروی تخیل و تجسم او تواناییاش در ایجاد فاصله با عامل مولد بیماری یا کنترل آن بهبود داده شود.
باید به بیمار در همپیوندی مجدد با جامعه کمک شود. در این مسیر به حمایتهای کافی اجتماع، خانواده، سازمانهای مددکاری، بازار کار برای اشتغال مجدد و قوانینی حمایتگرانه احتیاج است.