رکود در وبلاگستان:<br> گفتوگو با روزنامهنگاران وبلاگنویس
۱۳۸۹ شهریور ۹, سهشنبه"پرونده وبلاگنویسان" از جمله اقدامات قهری حاکمیت ایران، در دوران اوج گرفتن وبلاگنویسی بود. چهار وبلاگنویس روزنامهنگار (روزبه میرابراهیمی، امید معماریان، شهرام رفیعزاده و جواد غلام تمیمی) در سال ۱۳۸۳، دو سال پس از تولد وبلاگستان فارسی، بازداشت و تحت "شکنجه و فشارهای سنگین روانی" مجبور به اعتراف شدند. روزبه میرابراهیمی و امید معماریان پس از آزادی ایران را ترک کردند و در آمریکا به ادامه تحصیل و فعالیتهای حرفهای خود پرداختند.
امید پس از مدتی به دلایل حرفهای، وبلاگنویسی به شکل مرسوماش را کنار گذاشت و روزبه میگوید آن را با جدیت کمتری دنبال میکند و فعالیتهایش بیشتر در شبکههای اجتماعی متمرکز شده است. علل و عوامل رکود تولید محتوا در وبلاگستان و کاهش گرایش به وبلاگنویسی و وبلاگخوانی، محور گفتوگو با این دو روزنامهنگار است.
شبکههای اجتماعی؛ زمان بیشتر، کنترل بیشتر، اهمیت بیشتر
روزبه از دو سال پیش از ماجرای پرونده وبلاگنویسان، وبلاگ خود را راه انداخته بود، اما میگوید ماجراهای آن پرونده جنجالی باعث شد پس از خروج از زندان، وبلاگش را فعالتر کند. با این حال از سال گذشته تا کنون، بسیار کمتر در وبلاگش مینویسد.
او در توضیح دلایل کاهش فعالیت خود میگوید: «یکی از دلایل اصلی، فیلتر شدن چندینباره وبلاگم در ایران بود که به خاطر آن دسترسی مخاطبان به وبلاگم بسیار سختتر شد، میزان بازدیدکنندهها کاهش چشمگیری داشت و اشتیاق من به وبلاگنویسی هم کمتر شد. اما دلیل دیگر این است که فعالیتم در شبکههای اجتماعی افزایش یافت.»
این نکتهای است که بسیاری از متخصصان و کارشناسان فناوری اطلاعات هم بر آن تاکید میکنند. ظهور شبکههای اجتماعی، به دلایل متعدد، وبلاگ را به حاشیه راند. روزبه معتقد است تولید محتوا در وبلاگستان در چند سال گذشته سیر نزولی داشته و اکنون با رکود مواجه است: «خیلی کمتر شاهد فعالیت و تاثیرگذاری وبلاگها هستیم. یکی از دلایل اصلی، ابزارهای جایگزینی است که بیشتر وقت کاربران را به خود اختصاص میدهد و گذشته از آن، محدودیت دسترسی و سانسور هم نقش پررنگی دارد. بسیاری از سرویسهای رایگانی که بلاگرها در ایران استفاده میکردند عملا با مشکلات امنیتی مواجه شدهاند. این هراس و حس ناامنی تاثیر زیادی در رکود وبلاگستان داشت.»
به اعتقاد روزبه میرابراهیمی جامعه ایران، به خصوص در یک سال اخیر، بیش از تولید و نشر اطلاعات، به شبکهسازی نیاز داشت، و این نیز از عوامل به حاشیه رانده شدن وبلاگ بود:
«در شبکههای اجتماعی شما میتوانید بسته به نیاز و سلیقه خود شبکه مورد نظرتان را بسازید. این شبکهها مانند وبلاگ گسترده و عمومی نیست، بسته است و امکان بیشتری برای کنترل دارید. به همین خاطر شبکههای اجتماعی یک گام جلوتر از وبلاگها قرار گرفتهاند، چون هم کار نشر اطلاعات را انجام میدهند و هم شبکهسازی میکنند.»
اما روزبه با همین استدلال میگوید که «اولویت شبکهسازی همیشگی نیست» و از آنجایی که با توجه به شرایط روز، تولید محتوا در وبلاگ در حاشیه قرار گرفته، رکود وبلاگستان را مقطعی میداند: «البته مشروط بر اینکه مشکلات امنیتی پیشروی بلاگرها به نوعی حل و فصل شود.»
روزبه روزانه بیش از ۸-۹ ساعت از زمان آنلاین بودن خود را در شبکههای اجتماعی سپری میکند: «شبکههایی به وجود آمده که من از آنها به عنوان روزنامهنگار، هم به عنوان منبع و هم به عنوان شبکهای برای نشر تحلیل یا خبر استفاده میکنم. برای من این قضیه بسیار جدی است. شبکهسازی از نقاط ضعف حکومت ایران است و در شرایط کنونی باید توجه و تمرکز بیشتری را صرف آن کرد.»
وداع با وبلاگنویسی؛ تعارض با هویت حرفهای
امید معماریان میگوید ماجرای پرونده وبلاگنویسان نوع نگاهش به جامعه، سیستم قضایی و دستگاههای اطلاعاتی کشور را تغییر داد: «فهمیدم که چطور افراد به دلایل واهی راهی زندان میشوند و مجبورند بازجوییهای سنگین را تحمل کنند و در نهایت با یک حکم چند ساله، زندان را ترک کنند.»
امید پیش از بازداشت، در روزنامههای "حیات نو" و "شرق" کار میکرد و سردبیر یک مجله تخصصی جامعه مدنی بود و بخشی از مطالبی را که چاپشان در روزنامهها ممکن نبود، در وبلاگش منتشر میکرد: «در زندان فهمیدم این حس که کنترلی روی وبلاگ و وبلاگنویسان ندارند، برای مسئولان بسیار آزاردهنده بود.»
به اعتقاد او برخورد با روزنامهنگارانِ وبلاگنویس به این خاطر بود که «کنترل روزنامهنگاران در روزنامه ممکن بود، اما روزنامهنگاران وبلاگنویس در وبلاگ خود تاثیرگذاری زیادی داشتند؛ در رسانهای که کنترل آن به سادگی ممکن نبود.»
او دلایل این اقدام را اینطور توضیح میدهد: «بخشی از این کار برای جمعآوری اطلاعات بود. از ما میخواستند برایشان درباره فضای وبلاگها تحلیل هم بنویسیم. دوستانی که در آنجا بودند و مسئولیت تحقیق در اینباره را بر عهده داشتند، میخواستند که نکات مورد نظر خود را با اعمال فشار و ایجاد شرایط بسیار بد روانی، از زبان ما بشنوند.»
امید بعد از آزادی از زندان، تا یک سال به وبلاگنویسی ادامه داد، اما پس از مدتی برای همیشه با وبلاگنویسی به زبان فارسی وداع کرد: «وقتی با روزنامهنگاری غربی آشنا شدم و استانداردهای جهانی را شناختم، نگاهم به وبلاگ تغییر کرد و با این پرسش مواجه شدم که به عنوان یک روزنامهنگار، وبلاگ در کجای کارم میتواند قرار بگیرد؟ احساس کردم ادامه وبلاگنویسی ممکن است هویت حرفهای من را در درازمدت تحت تاثیر قرار دهد.»
امید معماریان معتقد است که «در بسیاری از موارد وبلاگنویسی با روزنامهنگاری قابل جمع نیست، مگر اینکه در چارچوب یک پروژه کاری ژورنالیستی باشد، مانند وبلاگ خبرنگاران بیبیسی، نیویورک تایمز، یا مجله تایم، یا مثل کاری که من در وبلاگ هافینگتنپست میکردم. از سال ۲۰۰۷ در آنجا بلاگنویسی را شروع کردم.»
امید هم ظهور و گسترش شبکههای اجتماعی را در کاهش گرایش به وبلاگ موثر میداند، اما میگوید: «کسانی که برای پروژههای تعریفشده رسانههای مختلف مینوشتند، همچنان به کار خود ادامه میدهند و ظهور شبکههای اجتماعی تاثیری بر این نوع وبلاگنویسی نداشت. در شبکههای اجتماعی شما با طیف محدودی از مخاطبان سر و کار دارید، اما وقتی بلاگ مینویسید، در کل عرصه اینترنت قابل جستجو هستید، میتوان به شما لینک داد، رفرنس داد. من کمتر کسی را میشناسم که صرفا به خاطر فیسبوک یا دیگر شبکههای اجتماعی، وبلاگنویسی را رها کرده باشد.»
احسان نوروزی
تحریریه: فرهاد پایار