1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

روسای جمهور در آلمان كيانند؟

اسكندر آبادى۱۳۸۳ خرداد ۷, پنجشنبه

مجمع فدرال در آلمان هورست كوهلر Horst Köhler را به عنوان نهمين رييس جمهور اين كشور برگزيد. از آنجا كه از يك سو رياست جمهورى بلندپايه ترين مقام كشوری در آلمان به شمار مى رود و از سوی ديگر رييس جمهور دارای كمترين اختيارات اداری و حكومتی است، نگاهی گذرا به چند و چون اين مقام می اندازيم و تصوير كوتاهی از روسای جمهور پيشين آلمان بدست ميدهيم.

https://p.dw.com/p/A58j
رييس جمهور آلمان يوهانس رائو كه به زودى جاى خود را به رييس جمهور جديد هورست كوهلر مى دهد
رييس جمهور آلمان يوهانس رائو كه به زودى جاى خود را به رييس جمهور جديد هورست كوهلر مى دهدعکس: AP

حقوقدانان سيستمهای حكومتهای دمكراتيك را به سه دسته تقسيم ميكنند: دمكراسی های مجلس مدار يا parlementaire، دمكراسی های جمهوری مدار يا presidentiel و دمكراسی های نيم جمهوری مدار يا semipresidentiel كه هر يك بر پايه قدرت و اختيارات پارلمان و رييس جمهور يا پادشاه تعيين ميشوند. نمونه های سيستم مجلس مدار، انگليس و آلمان هستند كه در آنها مجلس يا مجلسين كشور، دولت و رييس قوه مجريه را تعيين ميكنند و پادشاه يا رييس جمهور تنها حالتی نمادين دارند و كشور را در سطوح تشريفاتی نمايندگی ميكنند. در كشور فرانسه كه از نوع نيم جمهوری مدار است، رييس جمهور اختيارات بيشتری دارد ولی تعيين قوه مجريه يعنی دولت با او نيست. اين نوع سيستم در امريكا حاكم است كه رييس جمهور كشور، دولت و وزيران كابينه را خود برميگزيند و اختيارات كاملا جدايی از مجلسين دارد. بدين ترتيب رييس جمهور در آلمان بيشتر جنبه نمادين دارد. اما اين بدين معنی نيست كه اين مقام، صرفا تشريفاتی و حتی بيهوده و به اصطلاح زيادی است. نخست اين كه همه قانونهايی كه از مجالس آلمان ميگذرد، در پايان بايد به توشيح رييس جمهور برسد و اگرچه او نميتواند خود قانونی پيشنهاد يا وضع كند، ولی ميتواند با
اجتناب از توشيح يك قانون، آن را به تعويق بيندازد يا باعث تغيير آن گردد.

اما از آنجا كه رييس جمهور منتخب مستقيم مردم نيست و پارلمان و بالاخص احزاب حاكم در مجالس او را برميگزينند، همانطور كه در آغاز گفتيم او بيشتر شخصيتی سمبليك است و در نمونه ما آلمان را در برنامه ها و مراسم تشريفاتی نمايندگی ميكند. با اين حال، اين نماينده گاه ميتواند مانند پدر يا مادری دلسوز در تصميمات دولت يا در سمت و سو دادن به افكار عمومی نقش برجسته ای داشته باشد. آلمان فدرال از زمان تاسيس خود پس از جنگ تا كنون ۹ رييس جمهور داشته است كه هركدام به شيوه خود خواسته يا توانسته اند تاثيراتی نه چندان كم در افكار عمومی يا حتی در تصميمات دولتی داشته باشند.

نخستين رييس جمهور آلمان تئودور هويس Theodor Heuss بود كه ميتوان او را نقطه مقابل صدر اعظم وقت آدنائر Adenauer شمرد. هرچه آدنائر درگير و درگيراننده سياست و سياستبازی بود، هويس ميكوشيد پناه و موطنی برای دلهای رنجكشيده و جنگديده آلمانی ها باشد. او طی ۱۰ سال كوشيد سخنانی در دلداری از ملت آلمان بگويد و به ايشان كمك كند كه سالهای تيره دوره نازيسم را به فراموشی سپارند. پس از او آدنائر قصد داشت با تكيه بر اكثريت رای حزبهای حاكم هوادار خود، به رياست جمهوری برسد، اما از آنجا كه در قانون اساسی آلمان به صراحت آمده كه صدر اعظم جهت عملی سياسی را تعيين ميكند و رييس جمهور از چنين قدرتی بی بهره است، اين مقام را برای دومين رييس جمهور آلمان پس از جنگ، هاينريش لوبكه Heinrich Lübke واگذاشت. لوبكه كه پيشتر وزير كشاورزی بود، به سادگی و ساده لوحی مشهور بود و سخنرانی هايش گاه مضحكه ملت قرار ميگرفت. ميگويند زمانی او در واشينگتن در برابر كارگران سياهپوست سخنرانی ميكرده و سخنانش را با اين كلمات آغاز كرده است: »خانمها و آقايان محترم و كاكاسياههاى عزيز«. اما هم او بود كه فكر تشكيل ائتلاف بزرگ ميان دمكرات مسيحی ها و سوسيال دمكراتها را در ميان انداخت و باعث راهيابی سوسيال دمكراسی به تشكيل دولت در آلمان گرديد.

پس از لوبكه، گوستاو هاينه مان Gustav Heinemann از تلاشگران برای صلح و ستيزه جويان هرگونه جنگ افروزی و نظاميگری روی كار آمد. هاينه مان دفتر و بارگاه رياست جمهوری را به روی مردم عادی گشود و در آستانه سال ۱۹۷۱ ميلادی چند كارگر را در مراسم ويژه تبريك و جشن سال نو در كاخ رياست جمهوری شركت داد. معروف است كه او در پاسخ پرسش يكی از خبرنگاران گفته بود: »من عاشق حكومت نيستم، عاشق همسرم هستم».

پس از هاينه مان، والتر شل Walter Scheel رييس جمهور آلمان شد. شل از حزب ليبرالها بود و بر همان پايه با مردم درميآميخت. او حتی يكی از ترانه های بومی آلمانی را با اركستر اجرا كرد و به عنوان صفحه موسيقی به بازار داد. والتر شل به خاطر اكثريتی كه احزاب محافظه كار در مجلس موسسان داشتند، تنها يك دوره پنجساله روی كار بود. پس از او كارل كارستنس Karl Karstens نامزد احزاب دمكرات مسيحى، به مقام يادشده رسيد. او نزديكی خود با مردم را با پيمودن بيش از هزار كيلومتر راه با پای پياده در شهرهای آلمان و ديدار از خانواده های اقشار مختلف، به نمايش گذاشت. كارستنس در سال ۱۹۸۲ به خواست احزاب بزرگ، پارلمان آلمان را منحل اعلام كرد و چيزی نمانده بود به مقام صدر اعظمی برسد، يعنی از مقام رياست جمهوری كه بيشتر مقامی صوری است، در جايی بنشيند كه به راستی سياست عملی كشور را تعيين ميكنند.

پس از كارستنس، ريشارد فون وايتسكر Richard von Weizsäcker بر جای او نشست و با سخنرانی های گرم و نافذ خود افكار عمومی آلمان را بارها متوجه خود ساخت. سخنرانی او در چهلمين سالگرد پيروزی بر نازيسم در سال ۱۹۸۵ به صورت صفحه منتشر شد و با استقبال بی مانندی روبرو گرديد. او در اين سخنرانی ميگويد: »هشتم ماه مه روز رهايی و آزادی بود. روزی كه در آن همه ما از حاكميت قهرآميز ناسيونال سوسياليسم خلاصی يافتيم«. نكته جالب در اين گفته اين است كه رييس جمهور پيروزی متفقين بر آلمان را شكست اين كشور تلقی نميكند. وايتسكر همچنين توانست نقش كارسازی در انتقال پايتخت آلمان از بن به برلين ايفا كند.

پس از وايتسكر، رومن هرتسوگ Roman Herzog روی كار آمد كه پيش از آن قاضی ديوان عالی كشور بود. هرتسوگ سخنران خوبی نبود و به همين علت، با اين كه ميخواست حرف های تكان دهنده ای بزند، در جلب افكار عمومى كار زيادی از پيش نبرد. پس از او نوبت به يوهانس رائو Johannes Rao رسيد. رائو كه تا آخر ماه ژوئن در اين مقام باقی است، خواسته است بی آن كه سخنان شورانگيز بگويد، نقش وجدان آگاه ملت در برابر سياستمداران را ايفا كند.

تا يك ماه ديگر يك اقتصاددان برجسته جای رائو را خواهد گرفت. او پيش از اين كه رسما سوگند رياست جمهوری را ادا كند، هشدارهای خود به سياستمداران را آغاز كرده و نشان داده است كه در كنار گود نخواهد ايستاد. چندی پيش كوهلر در روزنامه TAZ در برلين گفتگويی داشت و در طی آن صريحا ايالات متحده را به تندروی و زياده روی در عراق متهم كرد و بدين ترتيب موضعی كاملا مخالف با دمكرات مسيحی ها گرفت كه پايه گزينش او به مقام رياست جمهوری بوده اند.

از آنچه گفتيم روشن ميشود كه روسای جمهوری در آلمان، بيشتر با هشدارها و روشنگری های خود ميتوانند بر سياست عملى تاثير بگذارند. شايد درگير نشدن مستقيم آنها در سياستهاى عملى است كه از ايشان شخصيتهايى وجيه المله مى سازد.