روحی واحد برای اروپا
۱۳۸۷ آبان ۲۷, دوشنبهاما منظور از “روحی واحد“ برای اروپا چیست؟ گزارشی از Matthias Boehlinger.
“به اروپا روح ببخشیم“ شعار کنفرانسی بود که در روزهای آخر هفته در برلین برگزار شد. محور اصلی کنفرانس پرسش از پی نقش فرهنگ در اروپا بود. در این کنفرانس چهرههایی سرشناس از سراسر قاره شرکت کرده بودند، ریشارد فون وایتسکر،صدراعظم اسبق آلمان، رییس پارلمان اروپا، رییس جمهور کنونی آلمان، کمیسر فرهنگی اروپا و بسیاری دیگر. این سومین بار بود که چنین کنفرانسی در برلین برگزار میشد. این بار شرکتکنندگان جوان فراوانی هم در کنفرانس دیده میشدند: نمایندگان انجمنهای مدافع حقوق شهروندی، نمایندگان انجمنهای فرهنگی و پروژههای پژوهشی. نیکولو میلانز و انجمنش “بدیلهای اروپایی“ سالی یک بار جشنواره فرهنگی اروپا را در لندن برگزار میکند. وی در این باره میگوید: “ما در پروژههایمان از هنرمندان و نویسندگان درخواست میکنیم که به دیدگاه اروپایی توجه کنند. در دنیای هنر و ادبیات به قدر کافی به این موضوع اهمیت نمیدهند.“
عنوان “به اروپا روح ببخشیم“ در کنفرانس برلین به گفتهای از ژاک دلور، رییس پیشین کمیسیون اروپا باز میگردد. انجمن “بدیلهای اروپایی“ در کنار این کنفرانس، که هر دو سال یک بار در برلین برگزار میشود، میکوشد تا برای فرهنگ گوشی شنوا در نزد سیاستمداران بیابد. تنها در صورتی که فرهنگ نقش بیشتری در پروژههای اروپایی ایفا کند است که اروپا میتواند به شهروندان خود نزدیکتر شود.
فرید تبرکی پژوهشگری است که در باره روحیه جوانان در کشورهای مختلف اروپایی تحقیق میکند. وی از جمله به این پرسش میپردازد که این جوانان تا چه حد اروپایی هستند. وی میگوید: “نمیتوان هویتی اروپایی را مشاهده کرد. وقتی از زن یا مردی در لهستان، یا از دختر یا پسری در اسپانیا در مورد هویتشان سؤال میکنی، نمیگویند که اروپایی یا جهانوطناند.“
اگر چه این بدان معنا نیست که این افراد اروپایی نیستند. فرید تبرکی میافزاید: “جالب این است که بخصوص وقتی جوانان و نوجوانان را نگاه میکنی، میبینی که مسائلی مشترک دارند. آنها بسیار سفر کردهاند، مدام با پروازهای ارزانقیمت در حرکتاند، بسیار زیر تاثیر فرهنگ دیداری قرار دارند و با فنآوری ارتباطات آشنا هستند.“
بنابراین آیا میتوان گفت که اروپا دارای یک روح است و وجود این روح به اندازهای بدیهی است که کسی متوجه آن نمیشود؟ ورنا کناوس، کارشناس انستیتوی پژوهشی ثبات اروپا، افراد بسیاری را میشناسد که تصوری دقیق از ویژگیهای اروپایی بودن دارند. کناوس که از جمله در کوزوو و ترکیه کار کرده، میگوید: “واژهای جادویی وجود دارد که آن را از ساحل کرواسی تا مرز ایران میشنوی و آن “اروپایی کردن“ است. آرزوی این کشورها و جوانانشان این است که کشورشان را اروپایی کنند.“
و در اینجاست که روح اروپایی به طوری عینی خود را مینمایاند، برای نمونه، وقتی در ترکیه قوانین علیه قتل ناموسی تشدید میشوند. اما خود اتحادیه اروپا هم همیشه با روح اروپا همخوانی نمیکند. ورنا کناوس در این مورد میگوید: “کار بیهودهای است که از جوانان در صربستان بخواهیم که احزاب اروپادوست را برگزینند، اما به آنها اجازه ندهیم که به اروپا سفر کنند.“
بنابراین، در اروپا باید هنوز به بسیاری چیزها روح بخشید.