روبرو شدن با مرگ و مراسم سوگوارى در آلمان
۱۳۸۵ فروردین ۲۱, دوشنبهبدون شك براى كشيشانى كه در بيمارستانها بر بستر بيمار در حال مرگ حاضر مىشوند، موضوع مرگ واقعيتى ديگرگونه است. يواخيم گرهاردت Joachim Gerhardt يكى از اين كشيشان است. بسيارى را در آخرين لحظات زندگىشان همراهى كرده و تجربه بسيار دارد. به اعتقاد او مهمترين امر اين است كه انسان رو به مرگ تنها گذاشته نشود. انسان بايد آخرين ساعات عمرش را در كنار بستگان و در صورت امكان در كنار نزديكترين عزيزانش باشد. براى كشيشهايى كه مانند گرهاردت وظيفهى دعا خواندن و همراهى بيماران رو به مرگ را دارند، ماجرا با مرگ بيمار تمام نمىشود. بعد از آن نوبت به تسلاى بازماندگان مىرسد و اين در كشورى مانند آلمان كه مردمش تمايل دارند، به تنهايى و در خلوت خود رنج بكشند، آسان نيست. گرهاردت مىگويد: بيشتر مردم آلمان ترجيح مىدهند تا مراسم سوگوارى عزيزانشان را در محدودهى خانوادهشان انجام دهند. بويژه در سالهاى گذشته تمايل به پنهان رنج كشيدن و خصوصى برگزار كردن اين مراسم بيشتر شده است.
گرهاردت تأسف مىخورد و به كنج خانه پناه بردن و غم را در آنجا پنهان كردن، آنچنانكه نسل جديد آلمان بيشتر به آن تمايل دارد را جايز نمىداند. به گمان او سهيم كردن ديگران در اين غم به روند فايق آمدن بر آن كمك مىكند.
اما بازماندگان تنها با غم خود درگير نيستند، كارهاى ادارى نيز هست كه بايد انجام دهند. در آلمان كمتر خاكسپارى را مىتوان يافت كه بدون كمك يكى از شركتهاى كفن و دفن انجام گرفته باشد، گذشته از اين بايد به شركت بيمه و اداره ثبت احوال هم مراجعه كرد. به باور داگمار همل Dagmar Hämel كه در زمينه برخورد با مرگ در فرهنگهاى مختلف تحقيق مىكند، اين كارهاى ادارى قسمتى از روند وداع با عزيز است و از آنجا كه بازمانده را بنوعى مشغول مىكند، به او كمك مىكند كه بر شوك روحى خود غلبه كند.
در مراسم خاكسپارى اغلب كشيشى حضور دارد، بر سر مزار نطقى مىكند و در اين نطق به قسمتهاى مهم زندگىنامهى متوفى اشاره مىكند. خانوادههاى غير مذهبى مىتوانند بجاى كشيش، شخص ديگرى را براى ايراد نطق انتخاب كنند. پس از خاكسپارى نوبت به تجمع بستگان و آشنايان شخص از دست رفته مىرسد. در رستوران يا مكانهاى مخصوص برگزارى اين مناسك، جمع مىشوند و از مهمانان با قهوه و شيرينى و غذا پذيرايى مىشود. گرهاردت مراسم يادشده را مهم مىداند و مىگويد، اين كار فرصتى ديگر به بازماندگان مىدهد تا به او كه رفت فكر كنند و بزرگش بدارند.
در آلمان معمول است كه از بستگان و دوستان متوفى بصورت كتبى براى شركت در خاكسپارى دعوت به عمل بيايد. افزون بر اين خانواده متوفى با انتشار يك آگهى در روزنامه محلى بستگان دور را از زمان خاكسپارى مطلع مىسازد. در آلمان بازماندگان، به مدت يك هفته لباس سياه بر تن مىكنند. كاتوليكها و پروتستانها يكى از روزهاى نوامبر را به شخص از دست رفته اختصاص دادهاند و در اين روز بسيارى بر سر مزار عزيزانشان رفته و شمع روشن مىكنند.
گرهاردت به گذشته آلمان نظر مىافكند و سپس به خاموش برگزار كردن مراسم سوگوارى امروز اشاره مىكند و مىگويد: شعائرى وجود داشت كه امروز از يادها رفته است. مسيحيان قديم، بخصوص در زمان قرون وسطى، به آرامگاه مىرفتند و به مرگ مىخنديدند، مىگفتند، مىخواهيم به مرگ نشان دهيم كه پايان راه نيست. همراه با آن مراسم ديگرى نيز وجود داشت، آواز خوانده مىشد، مىرقصيدند، جشن بزرگى براه مىافتاد تا نشان دهند كه از مرگ فراترند و بر آن غلبه كردهاند.
اما امروز از اين مراسم دستجمعى خبرى نيست. بسيارى از خانوادهها ترجيح مىدهند تا جايى كه امكان دارد سوگوارى را شخصىاش كنند. ترانه مورد علاقهى شخص مرده پخش مىشود، شعرى كه خودش نوشته بود، خوانده مىشود و يا اينكه تابوت با رنگهاى مورد علاقهى او رنگ مىشود.
گرهاردت شخصى كردن واقعيتى مانند مرگ را درست نمىداند. مرگ را پديدهى عظيمى مىداند كه با خصوصى كردن، نمىتوان با آن روبرو شد، بايد از خود خارج شد و در وراى خلوت خود، تسلاى ديگران را جست.