1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

دو روايت از شانزدهم آذر سال سی و دو

مهيندخت مصباح۱۳۸۴ آذر ۱۷, پنجشنبه

حکایت هاى متفاوتی ازشانزدهم آذر سال ۳۲ وجود دارند. از يكسو خفقان دوران پهلوى فرصتى براى پرداخت مستقيم به اين واقعه نمى‌گذاشت و از سوى ديگر پس از انقلاب هم كنكاشى تاريخى و بى طرفانه از وقايع آن روز صورت نگرفته است. مناسبت روز دانشجو فرصتی شد تا پای صحبت دو تن از صاحبنظران كه شاهدان عينی حوادث آذر ماه سال ۳۲ نيز بوده‌اند بنشينيم: آقايان "بابك اميرخسروی" و "ناصر پاكدامن".

https://p.dw.com/p/A7Qq
آيا درآن دوران انگليسى‌ستيزى سال ۳۲، اساسا تظاهرات دانشجويى ماهيت ضدآمريكايى داشتند؟
آيا درآن دوران انگليسى‌ستيزى سال ۳۲، اساسا تظاهرات دانشجويى ماهيت ضدآمريكايى داشتند؟عکس: Cappelli, Targetti/MAK

پنجاه و دو سال از شانزدهم آذر ماه سال ۳۲ كه سه دانشجوى دانشگاه تهران در يورش سربازان به صحن دانشكده فنى كشته شدند می‌گذرد. از آن زمان تا كنون شانزده آذر در ايران بعنوان روز دانشجو شناخته می‌شود.

نوشته‌اند و شنيده‌ايم كه روز شانزده آذر سال ۳۲ دانشجويان دانشكده فنى در اعتراض به ورود نيكسون معاون آيزنهاور رييس جمهور آمريكا به ايران اعتصاب كرده بودند. اما بابك اميرخسروى كه در آن زمان از مسئولان كميته‌هاى دانشجويى بوده اين روايت را نادرست می‌داند و می‌گويد:

” من اين را اول اصلاح بكنم كه ورود نيكسون به تهران ۱۸ آذر بود نه ۱۶ آذر و بنابراين مسئله ربطى به ورود نيكسون نداشت. اما به طور كلى بعد از كودتاى ۲۸ مرداد و ضربه‌ای كه به جنبش ملى و دمكراتيك ايران خورده بود، سلسله فعاليت‌هاى گسترده‌ای در دانشگاه شروع شده بود. دانشگاه از مراكز فعال و حساس مبارزه بود. در آذر ماه دانشگاه به ويژه خيلى متشنج بود. اولا محاكمه دكتر مصدق شروع شده بود كه دانشجويان را خيلي ناراحت كرده بود و دوما رابطه ديپلماتيك با انگلستان دوباره شروع شده بود و دنيس رايت كاردارسفارت انگليس روز ۱۴ آذر وارد تهران شده بود. براى همين روز ۱۵ آذر درگيرى‌هاى شديدى ميان ماموران انتظامى كه مدتى بود در دانشگاه حضور داشتند و اصلا حضور همانها يكى از عوامل اصلى تحريك دايمى دانشجويان بود، پيش آمد.“

علاوه بر دادگاه دكتر مصدق و ورود كاردارسفارت انگلستان، تلاش‌هاى دولت كودتا براى تثبيت خود و آغاز قريب الوقوع مذاكرات نفت از ديگر دلايل برانگيختگى دانشجويان بودند. دولت هم متقابلا كمين كرده بود كه هرچه زودتر دانشگاه را كه مركز اصلى فعاليت‌هاى سياسى بود، زير ضربه بگيرد. بابك اميرخسروى يورش روز شانزده آذر را بخوبى به ياد دارد و می‌گويد:

” اتفاقا آن روز اصلا تظاهرات در كار نبود بلكه علت درگيرى اين بود كه بهانه كرده بودند كه دانشجويان براى سربازانى كه آنجا مستقر بودند، شكلك درآورده‌اند. سربازان وارد كلاس درس مهندس ”شمسى“ استاد نقشه بردارى در دانشكده فنى شده و خواسته بودند چند نفر را دستگير كنند. سر اين قضيه مهندس شمسى عصبانى می‌شود و كلاس را تعطيل می‌كند و پيش "مهندس خليلى" رييس دانشكده می‌رود كه خودش از طرفداران دكتر مصدق بود. او هم عصبانى مبشود و زنگ دانشكده را می‌زند. دانشجويان می‌ريزند در كريدور دانشكده فنى. در همين حين سربازها وارد صحن دانشكده می‌شوند. دانشجويان شعارهايي از جمله ”مرگ برشاه“ سر می‌دهند. بعد تيراندازى برنامه ريزىشده آغاز می‌شود. اين به نظر من نوعى شباهت دارد به حادثه كوى دانشگاه در ۱۸ تير چند سال پيش.“

اين يورش سه كشته و تعداد زيادى زخمى و شمار زيادترى دستگيرى به همراه داشت. به اعتقاد بابك امير خسروى آغاز ديكتاتورى ۲۵ ساله محمد رضا شاه از همين جا بود.

براى غالب كسانى كه هنوز در آن دوران به دنيا نيامده بودند، اين سوال همواره مطرح است كه چطور بعد از كودتا و برقرارى جو پليسى هنوز در دانشگاه حركت و اعتراض وجود داشت. پاسخ بابك امير خسروى شنيدنى است:

” كودتا در واقع دكتر مصدق را سرنگون كرد اما جنبش اجتماعى و سياسي بخصوص حزب توده كه نقش خيلى مهمى در آن داشت، توسط كودتا از بين نرفته بود. حزب مخفي بود و دانشجويان هم بخش عمده شان تمايلات توده‌ای داشتند و در سازمان دانشجويان دانشگاه تهران متشكل بودند. يك اقليت مهمى هم بودند كه به تدريج قوت می‌گرفتند و اينها طرفداران نهضت ملى و جنبش ملى دكتر مصدق بودند كه به تدريج رشد می‌كردند. اينها را كودتا نتوانسته بود از بين ببرد. دانشگاه استقلال داشت . دور دانشگاه نرده بود و محيط امنى داشت. دانشجويان كه از نظر سياسى از منابعى چون حزب توده و جبهه ملى تغذيه می‌كردند فعال بودند. سركوب ۱۶ آذر و سلطه نظامى‌ها اصلا به خاطر اين بود كه آن مركزى را كه دست شان نبود، تصرف كنند. يعنى اين يك كودتاى كوچك ديگر بود براى خفه كردن جنبش دانشجويى كه بسيار فعال و زنده بود و می‌توانست مزاحم رژيم كودتا شود. يكسال، يكسال و نيم طول كشيد تا دولت زاهدي موفق شد سازمانهاى حزب توده و جبهه ملى را متلاشي كند و واقعا بر اوضاع مسلط شود.“

بابك اميرخسروى نقل می‌كند كه قبل از ۲۸ مرداد، توده ايها و جبهه ايها بيشتر در تقابل با همديگر بودند و جو نامساعدى ميان اين دو نيروي سياسى در دانشگاه وجود داشت. اما بعد از كودتا وقتى حزب خطاى سياسى خود را تصحيح كرد و رفت به سوى دانشجويان جبهه ملى، اختلاف‌ها كنارگذاشته شدند و آنها كميته‌هاى مشتركى تشكيل دادند.

از سوى ديگر مقاومت‌ها تا پس از ۱۶ آذر هم ادامه داشتند. حتى در مراسم ختم و چهلم دانشجويان كشته شده، تظاهرات شد.

بابك امير خسروى: ” اينجور نبود كه خفقان كاملا مسلط باشد. با وجوديكه اينها دانشگاه را به نوعي به اشغال خود درآوردند اما چون هنوز جنبش سياسى حيات داشت، همه چيز در اختيار دولت كودتا نبود. دانشجويان می‌امدند درخيابانها و ميتينگ‌هاى موضعى تشكيل می‌دادند. تعدادى در محله‌هاى مختلف می‌رفتند بالاى چارپايه و ميتينگ‌هاى موضعى تشكيل می‌دادند. در محله‌هاى مختلف مثل استانبول و ميدان سپه يا جلوي بازار شعار می‌داند و بلافاصله پخش می‌شدند. تا سربازان برسند، آنها كار خود را كرده بودند.“

بابك امير خسروى در مورد حضور دختران دانشجو و بطور كلى نقش زنان در اين فعاليت‌ها می‌گويد:

”متاسفانه تعداد زنان در دانشگاه در آن زمان خيلى كم بود و مانند الان نبود كه ۶۰ درصد دانشجويان را دخترها تشكيل دهند. مثلا تازه درسال ۲۵ بود كه اجازه دادند براى اول بار دختر هم وارد دانشكده فنى بشود و قبل از آن تحصيل در رشته فنى براى خانمها مجاز نبود. آن سال براي اولين بار سه دختر خانم به دانشكده فنى آمدند. اما در فعاليت‌هاى سسياسي آن زمان در تشكل‌هايي كه وجود داشتند دختران همراه پسرها در تظاهرات شركت می‌كردند. معمولا در تظاهرات صف دخترها از پسرها جدا بود وچون چاقوكش‌هامعمولا به دختر‌ها حمله می‌كردند، پسرها دست به دست هم می‌دادند و صف دخترها را با تشكيل يك حلقه به دورشان محافظت می‌كردند.“

بابك اميرخسروى در پاسخ به اين پرسش كه آيا مطبوعات هنوز آنقدر آزادى داشتند كه حادثه شانزدهم آذر را هم منعكس كنند، می‌گويد:

” پس از ۲۸ مرداد هيچگونه نشريه كه آزاد و همزمان علنى باشد وجود نداشت. روزنامه‌ها محدود به اطلاعات و كيهان شده بودند. نشرياتى مانند فرمان يا داد كه مال عميدى نورى بود و ساير روزنامه‌هاى طرفداررژيم كودتا منتشر می‌شدند و اينها طبعا چنين حوادثى را منعكس نمی‌كردند. روزنامه مردم درمى آمد كه مخفي بود و زير زمينى چاپ و پخش ميشد و حوادثى از اين قبيل را بازتاب می‌داد.“

* * *

فضاى سياسى جامعه ايران در شانزدهم آذر سال سى و دو در حاليكه تنها چند ماه از كودتا مى‌گذشت چگونه بود و محيط دانشگاه كه همواره مامن معترضان و آزاديخواهان بود، بر اساس چه وقايعى ناآرام و پر تنش می‌شد؟ گرهى‌ترين پرسش در بررسى تاريخچه روز دانشجو اين است كه آيا طبق روايت‌هاى موجود، درگيريهاى آن روز دانشكده فنى بخاطر اعتراض به ورود نيكسون بود و آيا درآن دوران انگليسى‌ستيزى، اساسا تظاهرات دانشجويى ماهيت ضد آمريكايى داشتند؟

آقاى ناصر پاكدامن كه در آن زمان دانشجوى رشته حقوق دانشگاه تهران بوده درپاسخ به اين سوال می‌گويد:

” مسئله اساسى در آن موقع چه در دانشگاه، چه خارج از دانشگاه مسئله اعتراض به كودتاى ۲۸ مرداد و همدردى با حكومتى بود كه در اثر كودتا سرنگون شده بود. به همين مناسبت هم بود كه بعد از ۲۸ مرداد تا ۱۶ آذر و بعد از ۱۶ آذر مرتب چندين حركت اعتراضى عمومى شد. مهمترين آنها شانزدهم مهر بود كه اعتصاب عمومىشد كه نهضت مقاومت ملى اعلام كرد و بعد ۲۱ آبان بود كه تظاهرات و اعتصاب عمومى سراسرى در اعتراض به محاكمه دكتر مصدق بود و همه جا تعطيل شد. ۱۴ آذر دولت زاهدى در فكر تجديد روابط با انگلستان بود. نفت را دكتر مصدق ملى كرده بود و شركت نفت كه انگليسى بود، به دنبال اين بود كه روابطى را كه مصدق قطع كرده بود دوباره برقرار كند. حالا كه زاهدى كودتا كرده بود می‌خواست مسئله نفت را حل كند و اول می‌خواستند روابط سياسي را با انگليسى‌ها عادى كنند. ۱۴ آذر زاهدى نطقى كرد از راديو كه ما می‌خواهيم با انگلستان تجديد رابطه كنيم. هفته‌ای كه با اين روز ۱۴آذر شروع شد، هفته‌ای بود كه نيروهاى ملى عليه تجديد رابطه با انگلستان تظاهرات می‌كردند.“

اما چه شد كه اين روز سربازانى كه از آغاز سال تحصيلى براىحفظ آرامش در خيابانهاى اطراف دانشگاه تهران مستقر بودند، وارد محوطه آموزشى شدند؟ حال آن كه اين بخلاف مقررات بود.

ناصر پاكدامن: ”تا امروز نه دكتر سياسى مرحوم كه خاطرات خود را نوشته و نه گزارش‌هاى زيادى كه چاپ شده اند، روشن نكرده‌اند كى به سربازها اجازه داد وارد صحن دانشكه يشوند كه قدغن بود. می‌گويند حدود ساعت نه، نه و نيم صبح بعضى بچه‌ها كه در سرسراى دانشكده فنى بودند، شعار داده اند، شكلك درآورده اند، مسخره كرده اند، كه سرباز‌ها به دنبال آنها وارد دالان‌هاى دانشكده فنى می‌شوند. در اين فاصله دانشجوها سركلاس نشسته بودند. سربازها مستخدم دانشكده را تهديد می‌كنند و می‌روند سركلاس كه معلم داشته درس می‌داده و دو دانشجو را به اين جرم از كلاس بيرون می‌كشند. البته همه اين قضايا با اعتراض معلم و دانشجويان مواجه می‌شود و وقتى بچه‌ها را از كلاس بيرون می‌اورند، خبر به گوش معاون دانشكده آقاى مهندس عابدى می‌رسد كه زنگ می‌زند و كلاس‌ها را تعطيل می‌كند. اين قرارىبوده كه رييس دانشكده مهندس خليلى با معاون خودش گذاشته بوده كه اگر اتفاقى افتاد، شما چنين كنيد. وقتى دانشجويان در سرسراى دانشكده جمع می‌شوند، سربازها اينها را محاصره می‌كند و با تفنك و مسلسل نگه می‌دارند. بچه‌ها شروع می‌كنند به شعار دادن. شعارى كه آن موقع همگاني بود ”يا مرگ يا مصدق“ و ”مرگ بر شاه“ بود. وقتى دانشجويان اين شعارها را می‌دهند، سربازان شروع به تيرانداز‌ى می‌كنند. اين قضيه ساعت ده و بيست دقيقه صبح دوشنبه شانزدهم آذر ماه اتفاق می‌افتد.“

“ در حدود شصت هفتاد تير به دانشجويات شليك می‌شود. چند تا از اين تيرها می‌خورد به دستگاه حرارت مركزى سرسرا كه با بخار كار می‌كرد. در اثر سوراخ شدن رادياتورها تمام فضا را بخار می‌گيرد. هركسى از گوشه‌ای فرار می‌كند. چشم چشم را نمی‌ديده و افسرها و نظاميان هم از دخالت ديگران جلوگيرى می‌كنند. موقعى كه می‌آيند و رسيدگى می‌كنند، می‌بينند سه دانشجو كه زخمى شده بودند و متاسفانه بموقع به آنها رسيدگي نشده، فوت كرده‌اند. شريعت رضوى، قندچى و بزرگ‌نيا.“

”دولت معاون دانشكده مهندس عابدى را توقيف می‌كند كه تقصير تو بود كه زنگ زدى. اگر نكرده بودى، بچه‌ها بيرون نمی‌امدند. روايت دولت هم خيلى جالب است كه علت اين قضيه را حمله دانشجويان به سربازان براى خلع سلاح عنوان می‌كند كه سربازها براى دفاع از اسلحه خود مجبور به تيراندازى شده‌اند. اين روايت رسمى بود كه آن موقع گفتند و سراپا دروغ بود. اين اتفاق موج شديدى از همدردى نسبت به دانشجويان به وجود آورد و موج نفرت شديد نسبت به حكومت كودتا را. اين را می‌توان در گستره آگهى‌هاى تسليت به صورت مشاركت در شب هفت و چله از سوي اصناف، بازاريها، دانشجويان، محصلان دبيرستانها و دبستانها ببينيد. البته رييس دانشگاه وشوراى دانشجويان هم به اين مسئله اعتراض كردند. آقاى زاهدى هم گفته بود همين هست كه هست و شما اگر نمی‌خواهيد برويد ما خودمان دانشگاه را اداره می‌كنيم. دانشگاه پس از ۱۶ آذر دو هفته در اعتراض به اين كشتار در اعتصاب بود و بالاخره ۲۸ آذر ماه باز شد.“

به نقل از آقاى پاكدامن از جمله فورى‌ترين پيامدهاى ۱۶ آذر اين بود كه دولت و نظام را متوجه كرد كه بايد جو دانشگاه را تحت تسلط و اختيار خود بگيرد. تا آن موقع روساى دانشكده‌ها انتخابى بودند و دانشگاه داراى استقلالى نسبى بود.

”حكومت كودتا روساى دانشگاهها را انتصابى كرد. از آقاي دكتر اقبال به بعد تمام روساى دانشكده‌ها تبديل شدند به كسانى كه از طرف دولت پيشنهاد می‌شدند و از طرف شاه منصوب! در مورد استادان هم دقت‌ها در گزينش‌ها و تصفيه‌هاى احتمالي روز به روز بيشتر شد. بايد گفت قسمت اعظم كادر آموزشى دانشگاه در آن دوران كسانى بودند كه تحصيلكرده اروپا بودند وحدود سالهاى ۲۰ برگشته بودند. در ميان آنها كم نبودند كسانى كه توده اى، جبهه ملى يا حزب ايرانى بودند و بعدها در استخدام‌ها، تمام اين نكات را در نظر می‌گرفتند مبادا كسان نابابى وارد دانشگاه شوند.“

ناصرپاكدامن اين سوال را كه چطور پس ازسقوط دولت ملى دكترمصدق و روى كار آمدت دولت زاهدى، باز تا ماهها اعتراض و جنبش ادامه داشت، چنين پاسخ می‌دهد:

” تثبيت كودتا گام به گام بود. تازه از اوايل زمستان سال بعد يك موج سرخوردگى احساس می‌شد. در تمام هفته‌هاىبعد از ۲۸ مرداد مخالفان روزنامه‌هاى چاپي داشتند. مصل “صداى نهضت“ يا ”راه مصدق“. اينها روزنامه‌هايىبودند كه چاپ می‌شدند و بسيارى شان را می‌شد از كيوسك‌ها خريد. مخالفت با حكومت كودتا حتي در تابستان ۳۳ هم وجود داشت. وقتى دولت زاهدى خواست قرارداد نفت با كنسرسيوم را امضاء كند، ده دوازده تن از استادان دانشگاه نامه‌ای امضاء كردند و با آن مخالفت كردند. تازه استادان بنام در زندان بودند. مهندس رضوى، شايگان، حسيبى، صديقي هيچكدام فعال نبودند. اما امثال دكتر ميرباقرى و مهندس بازرگان به اسم، به اين قرارداد اعتراض كردند.“

”سرخوردگى از سال بعد در دانشگاه احساس می‌شد و بچه‌ها با رعايت جوانب حركت می‌كردند. ۱۶ آذر از سال ۳۳ يه يعد در دانشكده فنى تبديل شد به روزى كه همه بايد جمع می‌شدند و يك دقيقه سكوت می‌كردند. اما اولين بارى كه پس از ۱۶ آذر تظاهراتى سراسرىبرپا شد در سال ۳۹ بود كه می‌توان گفت دومين تظاهرات علنى پس از كودتا بود. اولين تظاهرات در اراضى جلاليه بود و اين دومى به دعوت دانشجويان طرفدار نهضت ملى كه عكس‌هايش هم همه جا چاپ شده است.“

ناصر پاكدامن در باره گراميداشت شانزدهم آذر در دوران رژيم شاه و در جمهورى اسلامى نظرى قابل تامل و شنيدنى دارد:

” شانزده آذر تيغى است در گلوى هم هيات حاكمه شاه و هم جمهورى اسلامى! در دوران شاه اين يك كابوس براى دولت بود كه امسال چه خواهد شد. از اوايل آذرماه دانشگاهها از ترس نزديك شدن به ۱۶ آذر تق و لق می‌شدند. كافى است به اسناد چجاپ شده، گزارش روساى دانشكده‌ها به ساواك و نخست وزير توجه كرد كه از يك اعلاميه در دستشويى فلان دانشكده هم می‌ترسيدند. كاربه جايى می‌كشيد كه يكى از آخرين روساى دانشگاه طى مراسمى چند دانشجو را وادار كرد بگويند ۱۶ آذرى‌ها عمال خارجيان بوده‌اند. در زمان شاه هيچكس در مورد شانزدهم آذر حرف نزد و آن را به رسميت نشناخت. مردم اما شانزده آذر را می‌شناختند. كنفدراسيون در اروپا هم اين روز را روز دانشجو كرد. اين به تصويب اتحاديه بين المللى دانشجويان رسيد و كنفدراسيون روزنامه‌ای به اسم ۱۶ آذر درآورد اما پس از انقلاب جمهورى اسلامى مثل همه چيزهاى عرفى و متعلق به غيرمذهبى‌ها، با جنبش دانشجويى و ۱۶ آذر مخالفت كرد.“

” وقتى آقاى خاتمى آمد، براى اينكه مقابل دسته ديگر حرفى بزند و گشايشى ايجاد كند، ۱۶ اذر را روز دانشجو خواند ولى همه اش در اين مراسم می‌گويند آدمهاى آن روز مذهبي بوده اند، در حاليكه چنين نيست. ۱۶ آذر مظهر جامعه عرفى ايران و اعتراض به استبداد و خفقان بوده است. به همين دليل هم هر دو نظام با ۱۶ آذر مخالفند. سلطنت طلب‌ها هم مدام سرمقاله و ته مقاله می‌نويسند كه ۱۶ آذر را برداريم و به جايش ۱۸ تير بگذاريم. درحاليكه اين دو ربطى به هم ندارند. اين روز مظهر مبارزه براى استقلال دانشگاه، ايران و آزادى است.“

نتيجه گيرى نهايى ناصرپاكدامن از روايت اعتصاب در شانزده آذر بخاطر ورود نيكسون معاون آيزنهاور رييس جمهور وقت آمريكا نيز چنين است:

” اين افسانه‌ای است كه بعدها پرداخته شد. مهمترين دليل هم اين است كه اگر شما اعلاميه حزب توده و دانشجويان ضد استعمار را ببينيد اصلا اشاره‌ای به تظاهرات بخاطر نيكسون در آن وجود ندارد ودر همين اعلاميه قيد شده كه درگيريهاى آذرماه ۳۲ بخاطر تجديد رابطه با دولت انگلستان است. منطقا هم فكر كنيم می‌بينيم نيكسون در آن زمان اصلا آدم شناخته شده‌ای نبود كه بخاطرورودش به تهران كه آن هم تازه ۱۸ آذر بود نه ۱۶ آذر، در دانشگاه تهران اعتصاب و تظاهرات كسترده راه بيفتد. اين قلب تاريخ است و كسانى كه اين افسانه را پرداخته‌اند اهداف سياسى خاصى را تعقيب می‌كرده‌اند.“