دوربین یک آلمانی به دنبال یک آمریکایی در ایران
۱۳۹۱ مهر ۹, یکشنبه
تیل شاودر (Till Schauder) وقتی در سال ۲۰۰۳ برای اولین بار برای شرکت در جشن عروسی یکی از خویشان همسر ایرانیاش وارد این کشور شد، سر و شکل خیابانها به مناسبت سالروز انقلاب اسلامی از نوشتهها و شعارهایی با مضامین انقلابی پوشیده بود. این همزمانی به گفته خودش در همان سفر نخست، فضای سیاسی ایران و تناقضها میان سیاست رسمی کشور و آنچه در چهار دیواری خانهها میگذرد را به بهترین وجه پیش رویش ترسیم کرد.
پنج سال پس از این تاریخ، این مستندساز آلمانی ساکن آمریکا، بار دیگر رهسپار ایران میشود؛ این بار نه به دلایل شخصی، بلکه برای همراهی با کوین شپارد، بسکتبالیست آمریکایی، که برای بازی در تیم بسکتبال "لوله آ اس شیراز" برای یک فصل قرارداد بسته بود.
هدف از این سفر ساخت فیلم مستندی از اقامت این ورزشکار آمریکایی در کشوری بود که جورج بوش، رئیسجمهور پیشین آمریکا آن را جزو "محور شرارت" دستهبندی کرده بود.
علاقه شخصی به بسکتبال، ازدواج با زنی ایرانی−آمریکایی و دنبال کردن مسائل روز سیاسی و اجتماعی، همه دست به دست هم میدهند تا تیل شاودر به فکر تهیه این فیلم برآید.
در جریان انجام تحقیقات اولیه برای ساخت این مستند در ایران، تیل شاودر تجربه جالب توجهی را کسب میکند: «پنج یا شش آمریکاییکه در آن زمان با آنها آشنا شدم چندان علاقهای به آمدن جلوی دوربین نداشتند، زیرا چند مورد پیش آمده بود که آمریکاییها که از ایران دوباره به ایالات متحده برگشته بودند، مشکلات قانونی پیدا کرده بودند. گفته شده بود که این افراد تحریمهای آمریکا علیه ایران را زیر پا گذاشتهاند، به این دلیل که به عنوان ورزشکار حرفهای در ایران درآمد داشتهاند. برای همین به طرز قابل توجهی مصاحبه کردن با ایرانیها خیلی آسانتر از مصاحبه با آمریکاییها بود. دستکم در سفر نخست.»
تلاش نافرجام برای کسب ویزای خبرنگاری
تیل شاودر برای دریافت ویزای خبرنگاری تقاضای خود را به نمایندگی ایران در سازمان ملل ارائه میدهد. مسئولان در ابتدا مخالفتی با این پروژه نشان نمیدهند و چندان مشکلی بر سر راه صدور ویزا نمیبینند.
اما او و همسرش سارا نجومی، تهیهکننده این مستند، طی تماس تلفنی با دفتر نمایندگی ایران مطلع میشوند که ویزایی در کار نخواهد بود: « مسئول ایرانی به همسرم به فارسی گفت که این پروژه آشغال است و میداند که ما در ایران چه میکنیم و به ما ویزا نخواهند داد.»
به این ترتیب تیل شاودر به تنهایی و به عنوان یک گردشگر آلمانی برای ساخت مستند راهی ایران میشود و این ترفند در تمامی مدت ساخت فیلم و سفرهای متعدد او به ایران مورد استفاده قرار میگیرد.
یک دوربین فیلمبرداری کوچک و کمترین تجهیزات ممکن تمامی محتویات کوله پشتی وی را تشکیل میدادند و صحنههای فیلم مستند "The Iran Job" تحت این شرایط ضبط میشوند.
شاودر میگوید: «پیش از شروع یک بازی بسکتبال در مقابل ورزشگاه ایستاده بودم. یک دفعه چند نفر از لباسشخصیها به طرفم آمدند. در آن روز ناگهان از ادارات ذیربط در تهران دستور رسیده بود که خانمها به هیچوجه اجازه ورود به ورزشگاه را ندارند. تا قبل از آن من به همراه سه شخصیت خانمی که در این فیلم دیده میشوند، میتوانستیم وارد ورزشگاه شویم و تنها در جایگاههای جداگانه مینشستیم. در آن روز با ابلاغ این ممنوعیت جو کمی سنگین بود. خیلی از خانمها طبیعتا اعتراض میکردند و رئیس باشگاه هم چندان از این ممنوعیت خرسند نبود.»
او در ادامه میگوید: «در حال فیلمبرداری بودم که یکی از مأموران حراست دوربین را از دستم گرفت و مشغول سئوال و جواب از من شد. آنها گفتند که میخواهند تصاویر ضبط شده را تماشا کنند. تا رسیدن به اتاق کنترل موفق شدم نوار کاست را کمی عقب بزنم، بدون اینکه آنها متوجه شوند. میدانستم که حدودا پنج دقیقه قبلش واقعا از چند جای توریستی فیلم گرفته بودم. در اتاق کنترل مأموران فیلم را تماشا کردند. فکر میکنم که تصاویر مربوط به آرامگاه حافظ بود. به این ترتیب آنها حرفم را که گفته بودم توریست هستم، باور کردند. در این نیم ساعت اما به قدر کافی عرق سرد بر پیشانیم نشست.»
شهامت "غیرقابل تصور" زنان ایرانی
شخصیتهای اصلی فیلم "The Iran Job" سه دختر جوان ایرانی هستند که با کوین آشنا میشوند، به دیدارش میروند و در آپارتمانش در مورد زمین و زمان صحبت میکنند؛ از سیاست و نقش زنان در اجتماع گرفته تا عشق و مسائل روزمره زندگی.
نخستین باری که تیل شاودر و این سه دختر جوان با یکدیگر در منزل کوین ملاقات میکنند، هیچکدام از وجود یکدیگر اطلاعی نداشتند و این دیدار برای هر دو طرف غافلگیرکننده بود.
شخصیتهای جذاب این سه دختر از همان ابتدا توجه تیل شاودر را به خود جلب میکند و دختران نیز با کنجکاوی در مورد فیلمی که او قصد ساختش را دارد میپرسند. در خلال این گفتگوها آنها در پاسخ به درخواست کارگردان آلمانی برای حضور در این فیلم موافقتشان را اعلام میکنند. دختران همچنین میگویند که ترجیح میدهند همانگونه هستند، بدون حجاب یا محو کردن تصاویرشان در فیلم ظاهر شوند.
تیل شاودر میگوید ۹۰ درصد پرسش کسانی که به تماشای این فیلم نشستهاند، در مورد این دختران و جسارتی است که از خود نشان دادهاند. یکی از این دختران که به گفته کارگردان بیشتر از دو نفر دیگر تردید داشت، پس از اتمام ساخت فیلم، زمانی که نسخهی آماده شده را تماشا کرد، بسیار تحت تأثیر قرار گرفت.
او که هم اینک خارج از ایران سکونت دارد به کارگردان گفته است که انتشار این فیلم احتمالا بازگشتش به ایران را به مخاطره میاندازد، اما میخواهد که فیلم به همان صورت پخش شود، زیرا او "پای اعتقادات و اظهاراتش ایستاده" است.
مهماننوازی "بی حد و حصر" ایرانیان در برابر گردشگران غربی یکی از خصوصیات مثبتی است که این کارگردان در سفرهای متعددش به ایران نظارهگر آن بوده است. او میگوید هر زمان که در آلمان از ایرانیها نظرشان را در مورد آلمانیها و زندگی در این کشور میپرسیدم، جواب میدادند: «مردم آلمان مثل هوای این کشور میمانند، سرد و خنک.»
ایرانیها به باور وی "صمیمی، مهربان و فوقالعاده پر انرژی" هستند؛ ویژگیهایی که برای کوین، بسکتبالیست آمریکایی نیز قابل توجه بود.
تیل شاودر همچنین از علاقه شدید مردم ایران به آمریکاییها میگوید؛ خصوصیتی که در غرب چندان انتظار آن نمیرود. به گفته او در مقایسه میان آلمانیها و آمریکاییها، دسته دوم در ایران ظاهرا هواخواه بیشتری دارند.
اما نکته دیگری که تیل شاودر را در ایران بسیار تحت تأثیر قرار داده، جرأت و شهامت زنان ایرانی است که بسیار فراتر از تصوراتش بوده است؛ زنانی به نسبت "تحصیلکردهتر از مردان" که زبان انگلیسی را نیز "بهتر" از آنان صحبت میکردهاند. او میگوید: «زنان ایرانی ظرفیتهای بسیار زیادی دارند که از آنها استفاده نمیشود و به هدر میرود، زیرا این زنان بر عکس مردان با چالشهای متعددی روبرو هستند.»
در یکی از صحنههای فیلم زمانی که کوین از دختران ایرانی میپرسد، چگونه میتوانند بپذیرند که تنها به عنوان "نصف یک مرد" به حساب بیایند، یکی از آنها در پاسخ میگوید: «من این را نمیپذیرم. ما کار میکنیم، پول در میآوریم و روی پای خود ایستادهایم. اگر مجبور شوم مهاجرت میکنم، اما ترجیح میدهم که اینجا بمانم و برای تغییر وضعیت تلاش کنم.»
کارگردان آلمانی این صحنه و این پاسخ را شاهدی مثالزدنی برای جسارت زنان ایرانی در کشوری مردسالار مینامد.
ترفندی برای خروج فیلمها از کشور
این کارگردان آلمانی در طول سفرهای مکررش به ایران، اندکی پیش و پس از انتخابات مناقشهبرانگیز ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ را زمانی میداند که شاهد بیشترین تغییرات در این کشور بوده است: «در نخستین سفرم در سال ۲۰۰ این تصور را داشتم که مردم دچار کمی رخوت توأم با نومیدی شدهاند. در آن موقع دوران خاتمی رو به فراموشی میرفت و امیدی که مردم به آن بسته بودند، کاملا برآورده نشده بود. به نظر میآمد همه ناراضی هستند اما تنها عده معدودی بودند که هنوز انرژی لازم برای به حرکت در آوردن جامعه را داشتند. اما سال ۲۰۰۸ احساس این را داشتید که در این کشور میتواند تغییر به وجود آید. شوری در مردم دیده میشد که امیدوار بودند که تحولی در ایران به وقوع بپیوندد. در مردم جسارت به وجود آمده بود و بیش از هر چیز به آینده خوشبین بودند.»
اندکی پیش از انتخابات سال ۱۳۸۸ زمانی که تیل شاودر به فرودگاه تهران پا میگذارد، متوجه میشود که نامش در فهرست سیاهی قرار گرفته که به موجب آن حق ورود به ایران را ندارد. مأموران اطلاعاتی او را به هتلی در فرودگاه منتقل میکنند و به او دستور میدهند که صبح روز بعد با اولین هواپیما تهران را ترک کند. به گفته تیل شاودر با توجه به اتفاقاتی که پس از انتخابات در ایران روی داد، او خوششانس بوده است که توانسته در آن زمان بدون دردسر از ایران خارج شود.
در تمام مدت فیلمبرداری این فیلمساز موفق شده بود تا با ترفند حدود ۱۲۰ نوار ضبط شده را از ایران خارج کند: «بیرون آوردن فیلمها از ایران سختترین قسمت کار بود. به دلیل تحریمها امکان ارسال مستقیم این نوارها از ایران به آمریکا وجود نداشت. همزمان نمیخواستم این ریسک را بکنم که در فرودگاه در حالی که این نوارها را همراه دارم، کنترل شوم. از آنجایی که روابط ایران و آلمان کمی بهتر است، تصمیم گرفتم که نوارها را برای مادرم در آلمان بفرستم و او نیز این نوارها را برای همسرم در آمریکا فرستاد.»
فیلم "The Iran Job" روز ۲۸ سپتامبر در لسآنجلس به نمایش در میآید. تیل شاودر و سارا نجومی، تهیهکننده این فیلم تلاش دارند تا در صورت استقبال مخاطبان این فیلم را در شهرهای دیگر آمریکا و نیز در آلمان به نمایش بگذارند. به گفته او هدف این فیلم نزدیک کردن مردم به یکدیگر است و میکوشد که نشان دهد نکات مشترک میان ملتها بسیار بیشتر از اختلافات آنان است.
از تیل شاودر میپرسم اگر امکانش وجود داشت، بار دیگر به ایران سفر میکرد؟ او به سرعت در جواب میگوید: «بلافاصله! ما دو فرزند داریم که با زبانهای آلمانی، فارسی و انگلیسی بزرگ میشوند. من میتوانم هر سال برای دیدار خانوادهام به آلمان سفر کنم. هر بار که به آلمان میآییم، با خودم فکر میکنم کاش میشد، پنج ساعت دیگر نیز به پرواز ادامه میدادیم تا به ایران برسیم و آنها بتوانند با بخش ایرانی خانوادهشان نیز آشنا شوند.»
تیل شاودر اگر میتوانست دوباره در ایران فیلم بسازد، "زنان ایرانی و شهامتشان" دستمایه کار جدیدش میبود.