"دستان" همصدا با آواز جمعی
۱۳۹۲ مهر ۸, دوشنبهدر همان بدو ورود به سالنِ انتظارِ کلیسا بوی گل رز به مشام میرسید. میزهای بلندی که با گلبرگهای رز تزئین شده بود، و پذیرایی با چای گل رز، فضا را از همان آغاز عطرآگین کرده بود. نخستین جمله بروشور نیز با سخنی از گرترود اشتاین شروع میشد که گفته است تمدن با رز شروع شد. رزی که در داستانهای یونانی، در تمدن قدیم ایران، در اسلام، در آفریقا و قرون وسطا در کلیساهای اروپایی، همیشه نقشی نمادین داشته است.
همآوایی در پچپچه و فریاد
کنسرت با اثری از روبرت شومان و صدای کر مردانی آغاز شد که همه باس و تنور میخواندند. دو گوینده مرد و زن در بخش دوم برنامه به این گروه پیوستند. گوینده زن الیویا اولسون دختری پانزده ساله با صدایی ظریف و دخترانه و مرد که گویندهای حرفهای به نظر میآمد، متنی شاعرانه را که حافظ و مولوی را نیز در برداشت همراه با کر و موزیک میخواندند. بخش دوم اما با تکصداها شروع شد. کم کم پچپچهای درگرفت. پچپچهها به زمزمهها بدل شد و در میان زمزمههای مردانه صدای کر گروه زنان از بالکن کلیسا به گوش میرسید. نوای تار و کمانچه نیز بدون آن که نوازندگان آن دیده شوند از همان بالکن شنیده میشد. صداهای زنانه و مردانه در هم آمیختند. گوینده مرد همراه با گوینده زن کار خودشان را میکردند و متن شاعرانه را گاه با هم و گاه یکی بعد از دیگری اجرا میکردند. زمزمهها دیگر به همهمهای میماند. همهمهها سپس با فریادی همآهنگ و موزون به اوج خود رسید و تمام فضای کلیسا آهنگین شد.
بداههنوازی همآهنگ با آواز جمعی
در ادامهی برنامه نوازندگان ایرانی همراه با گروه کر زنان وارد سالن کلیسا شدند. حمید متبسم گروه خود را تکتک با نمونهای که از سازهایشان نواخته میشد معرفی کرد. تار را در واقع پدر گیتار نامید و بربط را پوست سینهی مرغابی ترجمه کرد که حسین بهروزینیا آن را مینواخت. سعید فرجپوری نوازنده کمانچه بود و دو جوانی که گویا از ایران آمده بودند دایره و ضرب و دمام مینواختند. در بخش پایانی این گروه دستان بود که خودنمایی میکرد. آهنگی دلنشین که با همنوازی گروه همهی مدعوین را سرا پا گوش کرده و به وجد آورده بود. موسیقی آنچنان شرقی و دلپذیر بود که تصور کردیم کار خود متبسم است. متبسم اما در توضیح گفت:«تمام این قطعه را آقای هوبر نوشته است. متنها خطی که برای سازهای ایرانی نوشته بود، مناسب سازهای ایرانی نبود. این را من با اجازهی ایشان تغییر دادم. بر اساس چندصداییهایی که ایشان نوشته بود، به مناسبت آن آکوردها من این ملودی ها را تغییر دادم و ایرانی کردم که همآهنگ بشود. قطعه اما مطلقا مال ایشان است.»
رهبر اتریشی گروه اما دست همکاران خود را در انتخاب برخی از قطعات نیز باز گذاشته بود. حمید متبسم از بداههنوازی خود و دیگر همکاران گروه دستان در این برنامه میگوید: « سازی که ما در بالکن کلیسا مینواختیم ساز بداهه بود. به ما گفته بود که کی بزنید. هر کسی یک لبتاپ جلویش بود. همه زمانبندی مشخصی را دنبال میکردند. ما در یک زمان مشخص موسیقی دلخواه خودمان را مینواختیم.»
ساز کوبهای صفر جلوی اعداد!
تکنوازی نوازندگان سازهای کوبه ای به ویژه برای شنودگان بسیار هیجانانگیز بود. همان سازی که حسین تهرانی نوازنده مشهور ضرب گفته بود که ضرب در گذشته به عنوان صفر پیش از اعداد به حساب میآمد. امروز اما از جمله سازهایی است که دیگر شرقی و غربی نمیشناسد و همه به آن توجهی ویژه دارند.
آن چه که در بروشور برنامه نوشته شده بود و همکاری چند گروه ایرانی، آلمانی، اتریشی، و نقش گل رز در فرهنگهای گوناگون، تصوری جز این به وجود نمیآورد که هدف از عنوان کردن رز پیوند فرهنگها است و احتمالا در این شرایط جنگ و صلح اشاره به ضرورت یک همزیستی مسالمتآمیز. روپرت هوبر، رهبر اتریشی گروه اما هدفش را چیز دیگری عنوان کرد: «من عاشق گیاهان هستم. من با گیاهان ارتباط برقرار میکنم و از طریق آنها با صدا. من توجهم به رز جلب شد چون فکر میکنم یک نماد فوقالعاده در اسلام و در مسیحیت است. پیوند تنگاتنگی میان رز و ادیان و ملیتهای گوناگون وجود دارد.»
گل رز در همه جا
اما چرا هوبر نخستین کنسرت گل رز را با نوازندگان ایرانی اجرا کرد؟ هوبر، به پیشینهی گل رز در ایران باز میگردد و میگوید: «من تصمیم گرفتم که با ایرانیها همکاری کنم برای این که در ایران آنگونه که گفته میشود نخستین بار این قفقازها بودند که رز را به ایرانیان معرفی کردند. در شعر ایران نیز رزها نقشی فوقالعاده دارند. همانطوری که در شعرهایی که ترجمهی روکرت از رومی بود امشب شما شنیدید. رز مفهومی وسیع در فرهنگ ایرانی دارد. پیامبران بوی رز میدهند. روغن رز در مصارف پزشکی صوفیان به کار برده میشده. در آشپزخانه از عصارهی رز استفاده میشود. رز به هر حال همه جا در فرهنگ ایرانی حاضر است و وجود دارد. همین موضوع باعث شد که من به سراغ موزیسینهای ایرانی بروم. ما موزیک خودمان را نواختیم و آنها هم کار خودشان را کردند. اما میبینید که چقدر خوب با هم سازگاری داشتند.»
میگویند نخستین موسیقی از کلام برخاسته است. در کنسرت شنبه شب جز صدای گروه کر، از هیچ نوع ساز غربی استفاده نشده بود. هوبر هم اشارهای به همان موسیقی کلام دارد: «من فکر میکنم که صدای مردانه خود به خود جای موسیقی غربی را پر میکند. سازهای ایرانی به اندازهی کافی شفاف هستند. سازهای غربی با چنین فرمی نمیتوانستند همآهنگی داشته باشند. فکر میکنم همان صدا به خوبی جای این موسیقی را پر میکرد.»
فرهنگها همسان اما بدون برتری
روپرت هوبر، تصمیم دارد این نوع همکاری را با موسیقی عربی و ژاپنی و آمریکای لاتین هم تجربه کند. اما میگوید: «خیال هم ندارم که این نوع موسیقی را با هم و در هم بیامیزم. اگر من چنین کاری بکنم به نظر میرسد که ما همه یک موسیقی داریم. من بر این تصور نیستم. ما موسیقیهای گوناگون داریم و فرهنگهای مختلف. اما هیچ فرهنگی مهمتر از فرهنگ دیگر نیست. ما با حفظ فرهنگ خود باید ببینیم دیگران چه دارند. اگر ما این گونه با هم کار کنیم و برای هر فرهنگی ارزش قائل باشیم، من حداقل به هدفم رسیدهام. ما نباید مخلوطی از فرهنگها بسازیم.»
حمید متبسم بر این باور است که رز نمادی از تبار واحد انسانهاست: «یک مفهوم فلسفی دارد در واقع این رز. در فرهنگ ایران و فرهنگ آلمان هم همینطور. خیلی در اشعار آمده و فکر میکنم که از همه اینها میتوان یک پیوندی را دریافت کرد. یعنی انسانها همه از یک تبارند. رز برای همهی انسانها یک پدیدهی ظریف و لطیفی است و موجب پالایش روح و نزدیکی انسانها میشود.»
سعید فرجپوری، نوازندهی کمانچه که از ونکوور کانادا به آلمان آمده بود، از نخستین تجربهی همکاری با این گروه و از برداشت خود از ایدهی گل رز میگوید: «من قبلا با ارکستر سنفونیک غربی همکاری داشتم ولی برای نخستین بار است که با چنین پروژهای همکاری میکنم. این ترکیب و تلفیقی که آقای هوبرانجام داده خیلی موفق بود. من هم گل رز را نمادی برای پیوند فرهنگها تصور کردم. گل رز از زیبایی و دوستی صحبت میکند. این ایده خیلی زیبا و تاثیرگذار بود.»
آن چه برای بینندهی ایرانی جای تعجب داشت انتخاب رنگ سیاه لباسهای اعضای گروه کر و رهبر برای این برنامه بود. انتظار این بود که رنگهای گوناگون رز در لباس اعضای کنسرت هم دیده شود. حتی گویندهی نوجوان نیز لباسی سیاه بر تن داشت. هوبر میگوید: «فقط لباس کارمان است. قبلا باید فراک می پوشیدیم ولی من بیست سالی است که دیگر این لباس را از تن درآوردهام. لباس سیاه من هم از نپال است.»
دستههای رنگارنگ گل رز که به رهبر و اعضای ارکستر و گویندگان برنامه داده شد، جای خالی رنگها را پر کرد. همچنان تماشاچیان با مشامی متاثر از بوی گل رز و با نوای موسیقی دلنشین ایرانی و صدای روحنواز گروه کر سالن را ترک کردند.