در پس پرده جهان مقدس ادبيات
۱۳۸۳ دی ۲۴, پنجشنبهجهان ادبيات نيز مانند جهان سياست، گسترهاىست از جنگهاى آشكار و پنهان، كه تنها بدين دليل كه بازار سازندگان آن مانند سياست گرم نيست، چندان به چشم نمىآيد. در اين دنيا نيز شاعران و نويسندگان با يكديگر، درمقايسه با مثلا سياستمداران، رفتارى مهربانانهتر و مودبانهتر نداشتهاند. خود ادبيات پديدهى ديگرىست كه مستقل از خالق خود عمل مىكند. و اين همان چيزىست كه ادبيات را از سياست متمايز مىكند. يعنى صرفنظر از باورها و دنياى شخصى شاعر يا اديب، اثر او راهى ديگر را مىرود و جهانى ويژهى خود را مىسازد: جهان متن.
به اين جملهها توجه كنيد: «من برشت را دوست ندارم، دقيقا بدين خاطر كه او آموزشدهنده و ايدئولوژيك است. او ساده نيست، يكسويه است. او به فكر وانمىدارد، او خودش نوعى انعكاس است، طرح يك ايدئولوژىست، او به من چيزى نمىآموزد، تكرار مىكند. از سوى ديگر شخصيتهاى او سطحى هستند، آنها فقط دو بعد، بعد سطح را دارند، آنها فقط اجتماعىاند. بعد ژرفا، بعد متافيزيكى را در آنها نمىشود ديد. اشخاص نمايشنامههاى او ناكاملاند، گاهى فقط فيگورهاى موميايىاند“. جملاتى بود از اوژن يونسكو نمايشنامهنويس بزرگ قرن بيستم، درباره برتولت برشت نمايشنامهنويس بزرگ ديگر قرن گذشته.
حملههاى اينچنينى از يك نويسنده به نويسنده ديگر، بسيار زيادند. جملههايى كه پيش از اين نقل شد را بايد از نرمخويانهترين انتقادهاى شاعران و نويسندگان به يكديگر به حساب آورد. بخصوص وقتى كه آن را با جملههايى ديگر مقايسه كنيم. مثلا با اين جملهها: «اين آدمها را نخوان، اين ديوانهها را، گئورگه، ريلكه و آلتنبرگ را.» اين سخنان از زبان «گئورگ هايم» شاعر اكسپرسيونيست آلمانى بيرون آمده است. شاعرى كه خود در كنار آن سه تن ديگر، يكى از برجستهترين شاعران جهان آلمانىزبان محسوب مىشود.
البته هنگامى كه «وندهام لويس» درباره كار جميز جويس، خالق رمان تاريخساز «اوليسس»، بسيار كوتاه مىگويد: «اسهال سخن»، ديگر جهان ادبيات، تقدسى را كه نزد برخى خوانندگان دارد كاملا از دست مىدهد و آنها را به اين فكر وامىدارد كه گويا صرفنظر از نقد ادبى، «خواست قدرت» نيچه علاوه بر جهان نباتى و حيوانى، علاوه بر جهان سياست و اقتصاد، از سر و روى دنياى ادبيات هم مىريزد.
خود جويس درباره «دى. اچ. لارنس» خالق رمان معروف «فاسق ليدى چاترلى» مىگويد: «اين مرد واقعا خيلى بد مىنويسد. بهتر است چيزى راجع به دوستش آلدوس هاكسلى بپرسى كه دستكم درست و حسابى لباس مىپوشد».
مارينتى بنيانگذار فورتوريسم ايتاليايى، براى خوانندگان و علاقمندان ادبيات نامى آشناست، آندره ژيد خالق «مائدههاى زمينى» از او به مراتب معروفتر! حال ببينيم كه آندره ژيد فرانسوى به مارينتى ايتاليايى چگونه مىنگرد: «او يك احمق است، خيلى پولدار و ازخودراضى، كه هرگز نمىتواند در حرف زدن ترمز كند». يا مثلا به اين جملهى سخرهگرايانه و نيشدار ژان كوكتو درباره فرانسوا مورياك توجه كنيد: «مورياك بيچاره. اگر بميرد مىتوان دربارهاش گفت همه چيزى را داشته است، مگر همهچيز را».
جهان ادبيات نيز همانند تمامى جلوههاى ديگر زندگىست: همين است كه هست. و شايد هم خود ادبيات و هم رفتار نويسندگان و شاعران با يكديگر، به خوبى نشانگر اين باور يوسيف برودسكى شاعر روسآمريكايى باشد كه ادبيات فقط شكل ديگرى از زندگىست و نه شكل بهترى از آن.
بهنام باوندپور