در رثای رائول هیلبرگ
۱۳۸۶ مرداد ۱۶, سهشنبهرائول هیلبرگ (Raul Hilberg) درگذشت، در روز ۴ اوت در ورمونت (آمریکا). هنگام مرگ ۸۱ ساله بود. درعرصهی پژوهش تاریخی نام هیلبرگ به عنوان یکی از مهمترین پژوهندگان هولوکاست اعتبار دارد. منظور از هولوکاست، که در لغت به معنای همهسوزی است، کشتار وسیع یهودیان به دست رژیم نژادپرست هیتلر و عوامل و طرفداران آن است. رائول هیلبرگ خود توانسته بود از مهلکه بگریزد. خانوادهی او، که یهودی اتریشی بودند، در سال ۱۹۳۹ از اتریش به ایالات متحدهی آمریکا گریختند.
رائول نوجوان در نیویورک دورهی دبیرستان را طی کرد و در سال ۱۹۴۱ بهعنوانِ سرباز به خدمت ارتش آمریکا درآمد. او به آلمان فرستاده شد. دورهی جنگ را به سلامت طی کرد. پس از جنگ مدتی در مونیخ بود. در آنجا بر حسب اتفاق به کتابخانهی شخصی آدولف هیتلر برخورد و با کنجکاوی فراوان به بررسی آن پرداخت. شوق تحقیق درمورد نازیسم و فاجعهی باورنکردنی کشتار یهودیان در او برانگیخته شد.
به آمریکا که بازگشت به تحصیل تاریخ پرداخت. در دانشگاه کلمبیا این اقبال را یافت که شاگرد فرانتس نویمن (Franz Neumann) شود. موضوع ذهنی نویمن، که در اصل حقوقدان بود، فهم دستگاه حکومتی و سازوکار جنبش هیتلری بود. کتاب مشهور "بوهموث" حاصل کار پژوهش و اندیشش وی در این زمینه است.
رائول هیلبرگ پس از پایان تحصیل به عنوان استاد در دانشگاهی در ورمونت به کار پرداخت.
"نابودی یهودیان اروپایی"
کار بزرگ هیلبرگ کتاب "نابودی یهودیان اروپایی" است. او برای نوشتن این کار عظیم، انبوهی از اسناد را بررسی کرد. کار را که تمام کرد با مشکل پیدا کردن انتشاراتی مواجه شد. در دردههی ۱۹۶۰ کسی به موضوع علاقه نداشت. حتا در میان یهودیان این گرایش غالب بود که موضوع را فراموش نموده یا فقط به سخنهایی در محکومیت فاجعه، ابعاد باورنکردنی فاجعه و یاد قربانیان بسنده کنند. کار با اسناد و تاریخنویسی تفصیلی علاقهای را برنمیانگیخت.
در آلمان ۲۰ سال طول کشید تا کتاب هیلبرگ انتشار یابد. مجلهی اشپیگل این تأخیر غیراتفاقی را برای نشر کتاب در آلمان یک "فضاحت" میداند. کتاب بالاخره در سال ۱۹۸۲ توسط یک انتشاراتی چپ به زبان آلمانی انتشار یافت.
توجه به کتاب "نابودی یهودیان اروپایی" به تدریج بیشتر و بیشتر شد. این اثر، کتاب استاندارد در تاریخ هولوکاست نیست؛ مورخان معتقدند هنوز کتاب استاندارد در این زمینه نوشته نشده است، اما هیلبرگ استانداردی به جا گذاشته که هر کس بخواهد در مورد هولوکاست کاری جدی بنویسد، باید آن را در نظر گیرد.
مشخصهی کار هیلبرگ
هیلبرگ صفت به کار نمیبرد. خشک و فشرده مینویسد. او نمینویسد، صرفا با این هدف که دیگران بخوانند و بگویند: چه فاجعهای! هیلبرگ میخواهد دریابد که چه گذشته است. محکوم کردن، یک محصول فرعی تولید متن در این زمینه است. از نظر هیلبرگ هدف اصلی در هولوکاستپژوهی بایستی بازنمایی دقیق ماجرا باشد.
هیلبرگ بر روی قربانیان متمرکز نمیشود. او به دنبال عاملان است. در میان اسناد به جا مانده از دستگاه هیتلر هر نامهی اداریای را که یافته، پی گرفته که کی آن را تقریر کرده، کی تحریر کرده، کی امضا کرده، به کی فرستاده شده و گیرنده با آن چه کرده است. کار بزرگ او ردگیری بوده است. او با سماجت و حوصله کار خود را پیش برده است.
ردیابیهای او نتیجهی شوکآوری داشته است: هولوکاست ثمرهی نقشهای از پیش آماده و حاصل فرمانی که از بالا بیاید و در پایین جاری شود، نبوده است. هولوکاست ثمرهی همکاری و همدستی مرکزها و آدمهای گوناگون است، آدمهایی که برخی از آنان کاملاً عادی بودهاند و ممکن بود در شرایطی با یهودیان دوستی هم میکردند و هیچ مشکل خاصی با همسایهی یهودیشان نداشتند.
تحقیقهای هیلبرگ به کلیشه تبدیلشدنی نیستند. هیلبرگ نخواسته است چند ظرف بچیند و آنها را پر کند، بدانسان که دیگران بپسندند و بگویند: آهان، این گونه بود، این شد و این شد و این شد، پس از آن این شد!
کلیشههای رایج در رسانههای اسرائیلی نمیتوانستند پذیرای کتاب هیلبرگ باشند. هیلبرگ بازنموده است که یهودیان مقاومت بسیار ضعیفی داشتهاند و در مواردی شوراهای یهودی ضمیمهی دستگاه بوروکراتیکی شدهاند که برای کشتار یهودیان برپا شده بود. کتاب هیلبرگ هنوز در اسرائیل چاپ نشده است.
نکتهای به یادماندنی
از هیلبرگ چه میتوان آموخت؟ حق است که این نکته برجسته شود: فاجعه که درگیرد، معمولاً این گونه نیست که همهی پلیدان درجایی جمع شوند و از مرکزی مشخص به جبههی نیکی بتازند. فاجعه، ای بسا فاجعه است، چون نمیتوان در حین بروز آن، افراد را دستهبندی کرد و گفت این از خوبان است و آن از بدان.
م. رضا