داريوش آشورى / شرط داشتن ”زبان باز“ براى ترجمه ”فرهنگ باز“ است
۱۳۸۵ مرداد ۲۲, یکشنبهمصاحبهگر: کیواندخت قهاری
آقای آشوری، شما در سخنرانیتان در کنفرانس مطالعات ایرانی، هفتهی گذشته در لندن، دربارهی مسائل تِرمشناختیِ (ترمینولوژیک) ترجمهی متنهای علمی به فارسی و تأملاتی که بیش از سی سال برای غلبه براین مسائل داشتهاید، سخن گفتید. من این گونه فهمیدم که شما در این تأملات سرانجام به مفهوم "زبانِ باز" رسیدهاید. میتوانید برای شنوندگان ما به اختصار بگویید که منظورتان از این مفهوم چه هست؟
داریوش آشوری: در واقع، این مفهوم برمیگردد به بحث رابطهی مدرنیته-- یا مدرنیّت، به قول من—با زبان. من بعد از سالهایی سر-و-کلّه زدن با ترمشناسی و واژگان علوم انسانی و جست-و-جویِ برابرنهادههای فارسی برای آنها، پرسشهایی برایم طرح شد. مهمتر از همه این که، آن طرف داستان، یعنی دستگاهِ واژگانِ علمی و فلسفیِ زبانِ انگلیسی، که من اینهمه رویِ آن کار میکنم، مایهی زبانی خود را از کجا میآورد و چهگونه میتواند با شتابِ تمام به این همه نیاز واژگانی، پا به پای پیشرفتِ علوم و تکنولوژی، پاسخ گوید. با درنگ و مطالعه در این زمینه در چند سال اخیر، دریافتم که زبانهای مدرن، در اساس زبانهای باز هستند، یعنی، به نسبتِ توسعهی روزافزون و شتابانِِ علوم و تکنولوژی، پذیرای افزایش توسعهی واژگانیاند. درمقابل، زبانهای دنیاهای بهاصطلاح سنتی، یا پیشامدرن، در حوزهی بستهای از واژگان در محدودهی زبانی، تاریخی، جغرافیایی، و فرهنگی خود مانده اند. به عبارتِ دیگر، قلمروِ شناسایی فرهنگهای "سنتی" همان جهان بستهی خودشان است. اما زبانهای مدرن از آن جهت که در خدمتِ حرکتِ عظیم و بیامانِ شناخت همهچیز به کار گرفته شدهاند، میبایست از حوزهی بستهی تاریخی و فرهنگیِ خود به در آیند و توسعهپذیر شوند. دستگاههای عظیم شناختی، یعنی علوم طبیعی و علومِ انسانی، همچنین فلسفهی مدرن، و، در کّل، شکل زندگی تکنولوژیک مدرن، نیازمند زبانیست که توسعهپذیر تا بینهایت. مقصود من از زبان باز چنین چیزیست. و اما زبانِ باز نیازمندِ دانش و تکنولوژیِ زبانی ست که در این فرصتِ کوتاه چیزی در بارهی آن نمیتوان گفت.
آقای آشوری زبان فارسی کنونی چه فاصلهای با این زبان دارد؟
داریوش آشوری: زبان فارسی کنونی، مثل همه زبانهای همانندِ آن در جهانهای کمتوسعه، توسعهنیافته، جهان سومی-- به هر نامی که بنامید-- دچار تنگناهای خاص خودش است و تا کنون نتوانسته است خود را، چنان که باید، به روی افقهای زبانی مدرن باز کند. اگرچه در طول چند دههی اخیر، مانندِ دیگر جنبههای زندگانیِ ما، در جهتِ شکلِ زندگیِ مادّی و معنویِ مدرن، به هر حال، تا حدودی توسعه پیدا کرده است. اما هنوز از نظر منطقِ توسعه گیج و سر-در-گم است و افقِ روشنی ندارد؛ و همچنین از نظرِ میزان کاری که بایستی در این زمینه بشود بسیار کند و لنگان و بیهنجار پیش میرود. بزرگترین دلیل آن این است که نسبت ضروریِ جهانِ مدرن با زبانِ مدرن در میانِ ما هنوز چنان که باید فهمیده نشده است.
شما در نوشتههاتان به رابطهی زبان و فرهنگ میپردازید. وقتی از زبانِ باز حرف میزنیم، چه فرهنگی برای این زبان لازم داریم؟
داریوش آشوری: فرهنگ متناسب با زبان باز هم فرهنگ باز است. یعنی، فرهنگی پذیرای تغییر؛ فرهنگی که از طریق بازنگری خود و نقد یا سنجشگری خود دگرگون میشود و افقهای نگرشِ تازه پیدا میکند. اندیشه و ذهنیّت در این فرهنگ همچنین متناسب است با تغییراتِ مادّی محیطِ زندگی و دگرگونیهای شکلِ آن. به عبارتِ دیگر، با انقلابهایی که تکنولوژی پیوسته در شکلِ زندگی و رفتارِ مردمان پدید میآورد، فرهنگ نیز خود را بهطبع با آن سازگار میکند.
میتوانید کمی عینیتر برای ما بگویید که، به نظر شما، برای پدید آمدن چنین زبانی چه دگرگونیهایی باید در وضعیت سیاسی و اجتماعی ایران به وجود آید؟
داریوش آشوری: دگرگونی بنیادی سیاسی و اجتماعی، و نیز اقتصادی و فرهنگی، دگرگونیِ نگرش به همهچیز را میطلبد. البته با رویدادِ دگرگونیهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی نگرشها نیز ناخودآگاهانه و خود به خود دگرگون میشوند. نسبت به زبان هم داستان همین گونه است. ولی دیدگاهِ من این است که نباید منتظر بود تا آوارِ تغییرات بر سر ما فرود آید تا از خواب بیدار شویم. ارادهی آزادِ انسانی میتواند، دستِ کم در زمینههایی، دست به کار شود و چشم به راهِ پدید آمدنِ همهی عواملِ مساعد نماند. من بر آن ام که، با این منطق، به رغم همهی نبودِ شرایطِ مساعد، باید کاری را که از دستمان برمیآید بکنیم. من به عنوان یک پژوهنده و اهل اندیشه که مسئلهی مهمی را جلوی روی خود میبیند، کار خود را در جهتِ گسترشِ میدانِ واژگانی زبانِ فارسی و گشودنِ افقِ اندیشه در آن انجام داده ام و در انتظارِ هیچ "امدادِ غیبی"، به هر نام و نشانی، ننشسته ام. و اگر به جایی هم نرسد، باز هیچ از آنچه کرده ام پشیمان نیستم.
اکنون به جوانهایی که صدای ما را میشنوند و در ایران زندگی میکنند و میخواهند کارهای ترجمه متون علمی و فلسفی را پیش ببرند، چه سفارشی میکنید؟
داریوش آشوری: کار من در حوزهی علوم انسانی و فلسفه است و آنچه به ذهنام رسیده یا در توانام بوده نه تنها برای واژگان این حوزه که از نظرِ سبک و شیوه نیز پیشنهاد کرده ام. سفارشِ من به جوانان جز این نمیتواند باشد که به کارهای زبانشناختیِ من نگاه کنند، به کتابِ بازاندیشیِ زبانِ فارسی و فرهنگِ علومِ انسانی و پیشگفتارِ آن، و اگر چیزی آموختنی دارد، از آن بیاموزند و در راهِ "زبانِ باز" گام بردارند تا از "زبانبستگی" به در آییم.
آقای داریوش آشوری بسیار سپاسگزار ام که وقتتان را در اختیار ما قرار دادید.