خاکستر نویسنده و کارگردان بیوطن
۱۳۸۶ مرداد ۳, چهارشنبهجورج تابوری (George Tabori)، از برجستهترین چهرههای تآتر اروپا روز دوشنبه ۲۴ ژوئیه در سن ۹۳ سالگی درگذشت.
این خبر را روز ۲۵ ژوئیه، کلاوس پایمن (Claus Peymann)، مدیر تآتر "آنسامبل برلین" (Berliner Ensemble) اعلام کرد.
تابوری از چند ماه پیش بهعلت بیماری در منزلش بستری بود وتا آخرین روزهای عمرش در زمینه تآتر فعال بود. پایمن گفت: «تابوری چند هفته قبل، در حالی که در بستر بیماری بود، با هنرپیشگان تآتر آنسامبل برلین در رابطه با میزانسن قطعه جدیدش گفتگویی داشتهاست. ما همه بینهایت متأسفیم.»
روزهای آخر عمر تابوری همراه با رؤیای ایفای نقش شاهلیر بود. او قصد داشت، نمایشنامه شاهلیر را با بازی خود در نقش شاهلیر بهروی صحنهبرد، ولی فرصت آن را نیافت. پایمن میگوید: «بگذارید اینگونه بگویم: شاهلیر صحنه تآتر را ترک کرد.»
تابوهایی که تابوری میشکست
جورج تابوری تا آخرین لحظات زندگیش به تآتر وفادار ماند. او همانند سربازی قسمخورده در عرصه تآتر بود. جستجوی حقیقت، آموختن از تاریخ و گسترش آگاهی برای تابوری مأموریتی بود، که در آثارش، در پیوندی نزدیک با زندگی بازتاب مییافت.
تابوری در بوداپست متولد شد. در جوانی به همراه خانوادهاش به آلمان آمد و در برلین مشغول به تحصیل در رشته هتلداری شد.
با روی کار آمدن نازیها، خانواده تابوری بهدلیل تبار یهودی خود سرنوشت دردناکی پیدا کرد. پدر خانواده که ژورنالیست و نویسنده بود، در اردوگاه آوشویتس جان باخت. گئورگ و مادرش موفق به فرار شدند. نمایشنامهی "دلاوری مادر" او نیز حکایتِ آوارگیهای نویسنده به همراه مادرش است.
جورج تابوری دوران مهاجرت را در لندن گذراند و پس از پایان جنگ به آمریکا رفت. او در آنجا به هالیوود راه یافت و با کارگردانان برجستهای چون آلفرد هیچکاک همکاری کرد. تابوری اما عاشق تآتر بود، به همین خاطر دوباره به صحنه تآتر بازگشت.
آشنایی با برتولت برشت، که او نیز در تبعید بهسر میبرد، را شاید بتوان نقطهعطفی در زندگی هنری تابوری دانست.او در سال ۱۹۶۹ مجدداً به اروپا بازگشت.
جورج تابوری در بسیاری از کشورهای جهان نماییشنامههایش را به صحنه بردهاست. او را میتوان یکی از برجستهترین نویسندگان و کارگردانان تآتر اروپا دانست. موضوع اصلی نوشتههای تابوری عشق و مرگ است، که با طنزی تلخ روایت میشوند. او در آثارش فاشیسم و راسیسم را به چالش میکشد. در "نبردهای من"، که تقلیدی هجوآمیز از کتاب "نبرد من"، نوشتهی آدولف هیتلر است، او با طنز تلخش حقایق تاریخی را عریان با خواننده در میان میگذارد. خود تابوری در رابطه با این اثرش میگوید: «تابو هایی وجود دارند، که باید نابود شوند، اگر انسان میخواهد آزاد زندگی کند.»
در اثری دیگر با عنوان "آدمخوارها" باز هم تابوری و طنز ظریفش روایتی تلخ از اردوگاه آوشویتس را بازگو میکند. روایتی که شاید خود تابوری بخشی از آن است.
"همه جا میتواند وطنم باشد."
تابوری میگوید: «چیزی که من همیشه به آن تأکید دارم این است که، من وطنی ندارم. من همهجا یک خارجی هستم و حتی این امر را درست میدانم. چراکه بهنظر من یک نویسنده باید بیوطن باشد. امروز من پذیرفتهام که وطنی ندارم، اما همهجا میتواند وطنم باشد.»
تابوری شاید وطنش را بر روی صحنه تآتر یافتهبود.
تآتر آنسامبل برلین، پایان ماه آگوست مراسمبزرگداشتی برای تابوری برگزار خواهد کرد.
کلاوس پایمن گفت، احتمالاً در این مراسم همسر تابوری خاکستر او را برروی صحنه خواهد ریخت؛ آخرین نمایش تابوری.